اعتراض بی‌ریشه

اعتراض بی‌ریشه

علیرضا رأفتی روزنامه‌نگار

آن روزها مثل حالا، رسانه در دست همه مردم نبود. هر کسی هم نمی‌توانست یک وسیله ارتباطی که هنوز اختراع نشده بود را در دست داشته باشد و از هر چه می‌خواهد فیلم بگیرد و بعد در پلتفرم‌هایی که هنوز ابداع نشده به اشتراک بگذارد. اما فیلم چمران و همراهانش پخش شد. چند جوان دانشجوی ایرانی که نیروهای امنیتی دست و پایشان را گرفته‌اند و دارند از سازمان ملل بیرون می‌برند.
مصطفی چمران، ایرانی بود. نسبش برمی‌گشت به روستای چمران، اطراف ساوه. در ایران به دنیا آمده و ریشه دوانده بود و بعد به عنوان شاگرد اول دانشکده فنی دانشگاه تهران برای ادامه تحصیل رفته بود آمریکا. رفته بود آمریکا، نه مثل نهالی که از ریشه دربیاورندش و ببرند جایی دیگر بکارند. مثل پیچکی که رشد می‌کند و می‌پیچد و می‌رود و ردش را که بگیری دقیق می‌فهمی از کجا آمده و ریشه‌اش کجاست.
رد ریشه چمران را که می‌گرفتی به کشوری می‌رسیدی که فرهنگ داشت و همه چیز در چارچوب فرهنگش تعریف می‌شد. برای مثال اعتراض مدنی در این چارچوب فرهنگی شکل و شیوه خودش را داشت. «بست‌نشینی» یا «تحصن» شیوه‌ای مسالمت‌آمیز از اعتراض بود که در فرهنگ ایرانی، پیشتر بارها از طرف مردم و علما و ریش سفیدان جامعه مورد استفاده قرار گرفته و جواب داده بود. تاریخ و فرهنگ ایرانی روایت می‌کند هر جا که مردم به چیزی معترض بودند در مسجد محل جمع می‌شدند و بست می‌نشستند تا مشکل‌شان پیگیری و حل شود. این شکل از اعتراض، هم یک سرش به مکانی مقدس گره می‌خورد و هم هیچ ردی از خشونت را در خود نداشت. سازمان ملل متحد، نمازخانه یا مسجد ندارد. اتاقی دارد به عنوان معبد یا پرستشگاه که مخصوص دین و مذهب خاصی نیست. هم می‌تواند مسجد باشد، هم کلیسا، هم معبد بودا و هم هر جای دیگری که انسان بتواند با خودش خلوت کند. مراجعان به آن اتاق می‌روند که بر حسب دین و مذهب‌شان دمی با خودشان خلوت و عبادت کنند.
مصطفی چمران که دانشجوی دکترای فیزیک پلاسما بود، همراه چند نفر از هم‌دانشگاهی‌ها و دوستانش رفتند سازمان ملل که به وضع سیاسی در ایران اعتراض کنند و بین مردم و توریست‌ها بیانیه‌های ضدحکومت پخش کنند و اگر شد دبیر کل سازمان ملل را هم ببینند. چمران و رفقایش رفتند و در آن اتاق پرستش سازمان ملل بست نشستند. مأموران سازمان ملل که متوجه شدند اجتماع جوان‌ها در آن اتاق، طولانی و غیرعادی است سراغ‌شان را گرفتند و خواستند به بیرون هدایت‌شان کنند که چمران توضیح داد این یک شیوه اعتراض ایرانی است و آنها خواستار دیدار با دبیرکل سازمان ملل‌اند.
تحصن که طولانی شد، پای مأموران امنیتی به سازمان ملل باز شده بود که جوانان متحصن را به زور از محوطه بیرون بیندازند. اما تا آن موقع دیگر خبرنگاران هم با دوربین‌هایشان آمده بودند تا ببینند قصه چند جوانی که در اتاق پرستش سازمان ملل بست نشسته‌اند، چیست.
روز بعد، رسانه‌ها و شبکه‌های تلویزیونی در سراسر دنیا تصاویری را از سازمان ملل متحد نشان دادند آن چند مأمور امنیتی دست و پای چند جوان ایرانی را گرفته و دارند بیرون می‌برند. همین تصاویر کار خودش را کرد و شد نماد اعتراض دانشجویان ایرانی ساکن آمریکا به حکومت پهلوی. مردمی که جلوی حوزه‌های اخذ رأی در آمریکا و انگلیس جمع شده بودند، فارسی حرف می‌زدند. البته فقط فارسی حرف می‌زدند. بگذارید خیال کنم آنها رفته‌اند یک آموزشگاه زبان و دوره زبان فارسی گذرانده‌اند و حالا فحش‌های فارسی را با لهجه درست تلفظ می‌کنند. بگذارید خیالم راحت باشد که آنها ایرانی نیستند. ایرانی بودن که به فحش فارسی بلد بودن نیست. ایرانی بودن آداب دارد و فرهنگی که همه چیز در آن دقیق و مو‌به‌مو تعریف شده است، حتی اعتراض مدنی.
حالا مثل دوران چمران نیست. رسانه در دست همه مردم است. پلتفرم‌ها نمی‌توانند توحش عده‌ای را جلوی حوزه‌های اخذ رأی انگلیس و آمریکا بپوشانند. هر چند بازنمایی این توحش با سیاست‌شان در قبال تلطیف و مظلوم‌نمایی براندازان خارج‌نشین مغایر باشد. حالا دیگر همه مردم دنیا ویدئوهایی را دیده‌اند از آدم‌هایی که فارسی حرف می‌زنند و ایرانی‌هایی که می‌خواهند بروند رأی بدهند را می‌گیرند زیر مشت و لگد و فحش و ناسزا.
حالا دیگر همه دنیا دیده‌اند ایرانی‌هایی را که مثل پیچک، حتی اگر آن لنگه دنیا باشند، ردشان را که بزنی به ریشه‌ای می‌رسی در فرهنگی که ادب را محترم می‌شمارد. فرهنگی که ناموس هموطن را محترم می‌شمارد. فرهنگی که هر کلامی را در قبال هموطنش بر زبان نمی‌آورد. فرهنگی که نمی‌گذارد دست روی زن بی‌گناه بلند کنی.
اصلا حالا که سالگرد شهادت دکتر مصطفی چمران است بیایید از او و همه ایرانیانی که غیرت و فرهنگ ایرانی دارند صحبت و خیال کنیم. همه آن آدم‌هایی که فحش می‌دادند و کتک می‌زدند، فارسی را در آموزشگاه زبان یاد گرفته‌اند.