با سرسختی ادامه می‌دهیم

سیدمحمد تنکابنی، مدیر ارکستر پارسوآ از مشکلات ارکستر خصوصی می‌گوید

با سرسختی ادامه می‌دهیم

در کنار ارکسترهای بزرگی مانند ملی، ارکستر سمفونیک تهران و ارکستر سمفونیک صداوسیما، یک ارکستر خصوصی با 33 نوازنده نیز در سی‌و‌هفتمین جشنواره موسیقی فجر به صحنه رفت و قطعاتی از ثمین باغچه‌بان، احمد پژمان و بهزاد عبدی را اجرا کرد. این ارکستر با نام پارسوآ به مدیریت سیدمحمد تنکابنی و رهبری احمد مقدسی‌زاده چند سالی است که موجودیت یافته و سال گذشته نیز در جشنواره موسیقی فجر حضور داشت. سیدمحمد تنکابنی دانش‌آموخته کارشناسی‌ارشد رشته آهنگسازی از دانشگاه هنر تهران در این گفت‌وگو از دلایل ایجاد ارکستر پارسوآ می‌گوید و نیز مشکلات و مسائلی که ارکسترهای خصوصی با آنها دست‌وپنجه نرم می‌کنند را شرح می‌دهد. نکته قابل‌اعتنا درباره اکستر پارسوآ این است که موجودیتش حاصل مشکلات موجود بر سر راه هنرمندان و آهنگسازان حرفه‌ای و دانش‌آموخته است و درعین‌حال گرفتار همین مشکلات و کاستی‌ها.گفت‌وگوی ما را با تنکابنی که به نمایندگی از تمام هنرمندان ارکستر پارسوآ انجام شده، در ادامه می‌خوانید:

 سال گذشته ارکستر کامل‌تر بود اما امسال فقط نوازندگان سازهای زهی بودند و خواننده هم در ارکستر نداشتید. دلیل خاصی داشت؟
سال پیش ارکستر پارسوآ نوازندگان سازهای زهی، بادی و کوبه‌ای را شامل می‌شد و آقای نوید نوروزی و مهدی عطایی هم به‌عنوان خواننده در کنار ما بودند. دو اثر بی‌کلام از مرتضی حنانه و دیگری از حسین دهلوی را هم اجرا کردیم. به استناد اخبار رسانه‌ها بعد از ارکستر ملی، ارکستر پارسوآ بیشترین مخاطب را داشت اما امسال هم به دلیل مشکلاتی که داشتیم و هم برای سرسختی در زمینه اجرای آثار جدی‌تر، ارکستر زهی داشتیم بدون حضور خواننده.
پیش از جشنواره تصمیم گرفتیم آثار جدی‌تر را به صحنه ببریم؛ آثاری که از نظر فنی پیچیده‌تر هستند. اجرای آنها برای ما چالش محسوب می‌شد و می‌توانستیم سطح شنیداری مخاطب را بالا ببریم. به‌عنوان نمونه قطعه «دیورتیمنتو» اثر احمدپژمان که «خانه هنر خرد» سال 1395 آن را به همراه نت و پارتیتور منتشر کرد، قبلا فقط یک اجرای کوئینتت داشت. در مقدمه این اثر به نقل از احمد پژمان آمده بود که این قطعه را چند سال پیش برای ارکستر زهی بزرگ نوشته است ولی سال 1398 و بعد از بیشتر از یک دهه تصمیم گرفت آن را با کوئینتت ضبط کند. این مقدمه از دو بابت برای ما جذاب بود. یکی این‌که می‌توانستیم اثر را با ارکستر زهی اجرا کنیم و دیگر این‌که متوجه شدیم خود آقای پژمان با آن سابقه و جایگاه نتوانسته بود اثرش را با ارکستر اجرا کند و این یعنی مسائل ما جوان‌ترها و پیشکسوت‌هایی مثل ایشان تقریبا یکی است.
هدف ما این بود قطعاتی را اجرا کنیم که کمتر مورد توجه ارکسترهای دیگر قرار می‌گیرد و این قطعه قبلا توسط هیچ ارکستری نه ارکستر ملی و نه ارکستر سمفونیک اجرا نشده بود با وجود این‌که پارتیتور آن در دسترس قرار داشت. برای اجرای این اجرا از اعضای هیات‌علمی دانشگاه‌ها و پیشکسوتان هم دعوت کردیم که خوشبختامه راضی بودند و آن را اجرایی آبرومندانه توصیف کردند.
 آقای پژمان چطور؟ ایشان هم در جریان بودند؟
آقای پژمان الان ایران نیستند. از تابستان که برنامه‌ریزی‌ها را شروع کردیم، با ایشان ارتباط گرفتیم، صحبت کردیم و اصلا در تعامل با ایشان بود که به اجرای این قطعه رسیدیم. در یکی از جلسات تمرین ما، نماینده‌ای از خود استاد پژمان و استاد صمدپور آمدند و اجرا را دیدند و بخش‌هایی را تصویربرداری کردند که برای ایشان بفرستند. منتظریم این تصاویر را بنیاد رودکی در اختیار ما بگذارد تا برای ایشان هم بفرستیم.
 انتخاب چند قطعه دیگر هم به این دلیل بود که کمتر اجرا شده‌اند؟
«اِلژی برای ویولا و ارکستر زهی» به آهنگسازی بهزاد عبدی برای ارکستر ما نوشته شد. درواقع ما از ایشان اثری را خواستیم و اولین اجرای آن را در جشنواره شاهد بودید.
«شُلیل» و «ویرانه» اثر ثمین باغچه‌بان، در کتابخانه ارکستر ملی در تالار وحدت وجود داشته و اگر اشتباه نکنم، سال گذشته استاد نصیر حیدریان می‌خواستند آن را با ارکستر ملی اجرا کنند اما اجرا نشد. طبق بررسی‌های ما، از این دو قطعه اجرایی خاصی وجود ندارد و حتی آهنگسازهای جوان‌تر از وجود این قطعات خبر هم ندارند. این قطعات ازجمله آثار دشوار است که شاید به دلیل فنی بودن قطعات، ارکسترهای دیگری پیش از این آنها را اجرا نکرده باشند چراکه هزینه سنگینی دارد ولی به همت آقای مقدسی‌زاده به‌عنوان رهبر ارکستر و با همکاری نوازندگان موفق شدیم این قطعات را به صحنه ببریم.
 چه اصراری دارید قطعاتی را اجرا کنید که پیشتر اجرا نشده‌اند؟
چون یکی از اهداف ایجاد ارکستر پارسوآ همین است. این ارکستر ایجاد شد چون ما احساس کردیم جامعه موسیقی کشورمان به ارکستر‌های خصوصی نیاز دارد تا سراغ آثاری برود که به هر دلیل ارکسترهای دولتی سراغ آنها نمی‌روند. چون ارکسترهای دولتی از یک‌سو شیوه‌نامه‌های خاص خودشان را برای انتخاب قطعات دارند و از سوی دیگر مشکلات خاص خودشان را هم دارند که شاید هر قطعه‌ای را نتوانند اجرا کنند. معمولا و به‌طور طبیعی ارکسترهای دولتی گاهی اجراهای مناسبتی دارند و این در حالی است که تعداد زیادی آهنگساز توانمند در کشورمان داریم که تحصیل‌کرده هستند، قطعاتی برای ارکسترها می‌نویسند و هرگز این قطعات اجرا نمی‌شوند. گویی اما وقتی قرار است آثار خودمان را اجرا کنیم، جامعه موسیقی خودمان از ما حمایت نمی‌کند. روی همین حساب تصمیم به تشکیل ارکستری با همین ابعاد گرفتیم و اصرار داریم ژانر ارکسترمان را حفظ کنیم. مثلا وارد حیطه پاپ یا دیگر گونه‌ها نشویم. فعلا از آثار آهنگسازان پیشکسوت‌ شروع کردیم تا برسیم به اجرای آثار جوان‌ترها. قصد داریم این قطعات را به‌جز اجرا، ضبط  ‌کنیم و در قالب آلبوم به علاقه‌مندان ارائه ‌دهیم اما واقعیت این است که ارکسترداری و تشکیل گروهی با این ابعاد بدون حمایت، در جامعه امروزی شبیه به یک کار غیرممکن است. چون اگر با بلوغ فکری، همه در کنار هم نباشند، همه دست‌به‌دست هم ندهند و هدف مشترک نداشته باشند، امکان ندارد نتیجه‌ای حاصل شود.
 نوازنده‌های شما مثل ارکسترهای دیگر حقوق ثابت می‌گیرند؟
یکی از مشکلات ما همین است که نمی‌توانیم حقوق ثابت پرداخت کنیم و بسیاری از اجراها را پروژه‌ای جلو می‌بریم. من و آقای مقدسی‌زاده سعی می‌کنیم برنامه‌ای ترتیب بدهیم و برای‌ آن برنامه بودجه‌ای فراهم کنیم. خوشبختانه مسؤولان جشنواره این دوره و دوره قبل حرف ما را شنیدند و بارها در جلسات حضوری توانستیم مشکلات‌مان را مطرح کنیم. البته ارکستر ملی و ارکستر سمفونیک هم ممکن است مشکلاتی داشته باشند اما این ارکسترها بودجه دارند و نوازنده‌ها حقوق می‌گیرند اما ارکسترهای خصوصی هم باید بتوانند فعالیت کنند ولی شرایط به قدری دشوار است که می‌توانم بگویم با سرسختی در این عرصه مانده‌ایم و به کارمان ادامه می‌دهیم.
 با این شرایط ممکن است نوازندگان ارکستر در مواقع لازم همراه نباشند، درست است؟
بله، چون ممکن است نوازنده ضرر کند، ضمن این‌که تداخل داریم و جمعی از نوازنده‌هایی که در ارکستر ما فعالیت می‌کنند از نوازنده‌های ارکستر ملی، ارکستر سمفونیک و ارکستر صداوسیما هستند. بقیه از دانش‌آموخته‌های رشته‌های موسیقی هستند یا کسانی که به لحاظ فنی کارشان قابل اعتناست.
باید هزینه تمرین هر جلسه را به نوازنده‌ها پرداخت کنیم و اگر توانش را نداشته باشیم ممکن است آنها در اجرای یک رپرتوار سخت نتوانند با ما همکاری لازم را داشته باشند، چون هر چه کار دشوارتر باشد باید جلسات تمرین بیشتری داشته باشیم و این هزینه‌بردار است و اگر از پس هزینه‌ها بر‌نیاییم، کار به انجام نمی‌رسد. اجرای امسال هم با همین مشکلات به صحنه رفت چون پیش‌بینی ما پنج جلسه تمرین بود اما عملا با هفت جلسه تمرین به نتیجه مطلوب رسیدیم. هم انرژی فنی بیشتری گذاشتیم و هم نوازنده را می‌کشاندیم به تمرین‌ها. چنین اتفاقاتی از یک‌جایی به بعد دیگر برای نوازنده قابل تحمل و به‌صرفه نیست. این چالش هر‌ساله ماست.
گفت‌وگو با مسؤولان جشنواره چه نتیجه‌ای داشت؟
خوشبختانه از ما حمایت کردند که بتوانیم به‌عنوان یک ارکستر خصوصی چنین اجرای بزرگی را در جشنواره داشته باشیم. ارکسترهای دیگر جشنواره همه دولتی بودند یا ارکسترهای مخصوص یک خواننده که خب ژانرشان کاملا متفاوت است. من فکر نمی‌کنم کسی باشد که اینقدر سرش درد بکند که بخواهد 30 تا 40 نفر را بدون هیچ درآمدی دور هم جمع بکند. به همین دلیل است که معمولا ارکسترهای جشنواره کوچک هستند. البته بودجه جشنواره هم محدود است و اگر قرار باشد منطقی نگاه کنیم، جشنواره هم مشکلاتی دارد اما با این حال امسال حمایتی از ما کرد که اگر نبود، ورشکست می‌شدیم؛ جشنواره تمرینات ما را با بنیاد رودکی هماهنگ کرد و سالن تمرین و سازهای مورد نیاز را در اختیار ما گذاشت چون برخی سازها از‌جمله کنترباس را باید برای نوازنده اجاره می‌کردیم؛ کنترباس ساز بزرگی است و معمولا نوازنده‌ها برای تمرین سازشان را با خودشان نمی‌آوردند.
با وجود حمایت جشنواره که از هزینه‌های ما به مقدار قابل‌توجهی کاسته شد، بعد از محاسبه دقیق هزینه‌ها و درآمدها متوجه شدم که امسال هم از جیب هزینه کرده‌ایم که بتوانیم اجرای بهتری ارائه کنیم.
درآمد ارکسترهای خصوصی از کجاست؟
به‌طور طبیعی باید از بلیت‌فروشی و اجرای کنسرت باشد؛ مهم‌ترین درآمد همه فعالان عرصه موسیقی از بلیت‌فروشی است. برای ارکستر ما چنین شرایطی وجود ندارد چون موسیقی عمیق و ارکسترال معمولا مخاطب خاص دارد و در نتیجه نیازمند حمایت‌های دولتی است و نه در ایران بلکه در همه جای دنیا همین است. ارکسترهای جدی در همه دنیا مخاطب زیادی ندارند و ساز و کارها به ترتیبی است که مثلا از شهرداری‌ها بودجه و سالن می‌گیرند و تامین می‌شوند.
سال گذشته قصد داشتیم یک کنسرت برگزار کنیم اما متوجه شدیم هزینه‌های کنسرت ما حتی با فروش بلیت هم تامین نمی‌شود، به‌خصوص اگر قرار باشد در پلتفرم‌های آنلاین، کنسرت برگزار کنیم. جشنواره در واقع برای ما فرصت ایجاد کرده است؛ تبلیغات، برنامه‌ریزی، کمی از هزینه‌ها و سالن‌ تمرین را متقبل شد تا بتوانیم روی صحنه برویم. از این بابت جشنواره بسیار برای ما که مخاطبان خاص داریم، فایده داشت.
اگر خواننده داشته باشید، شرایط کمی بهتر نخواهد بود؟
اگر قرار باشد خواننده داشته باشیم از کارهای جدی باز می‌مانیم و ارکستری خواهیم شد مانند باقی ارکسترها. آهنگسازان زیادی داریم از فارغ‌التحصیلان ارشد دانشکده‌های موسیقی که خانه‌نشین هستند چون ترجیح می‌دهند برای ارکستر آهنگسازی کنند نه لزوما برای خواننده. اصلا دلیل شکل‌گیری ارکستر پارسوآ حمایت از همین آهنگسازان و هنرمندان بوده که در اطراف‌مان می‌بینیم و می‌شناسیم‌شان. درآمدزایی اولویت اصلی ما نیست چون اگر قرار باشد به‌دنبال درآمد بیشتر باشیم نیاز به برنامه‌های درآمدزایی داریم و مثلا باید کار سفارشی قبول کنیم یا ارکستر را در اختیار یک خواننده قرار بدهیم که همه اینها ارکستر را از هدف اصلی آن دور می‌کند. شاید به‌علت حیات این ارکستر، گاهی کارهایی کنیم اما این هدف ما نیست و تا می‌توانیم از تغییر ژانر پرهیز خواهیم کرد.
بنابراین یک ارکستر خصوصی برای ادامه حیات نیازمند حمایت‌های دولتی و احتمالا افزایش مخاطبان جدی موسیقی است. درست است؟
بله اما موضوع کمی مفصل‌تر است. اینجا بحث عرضه و تقاضا مطرح است؛ نکته اینجاست که من همیشه در جلسات و جمع‌ها می‌شنوم که مردم این سبک موسیقی را دوست ندارند. همیشه نه در مقام آهنگساز بلکه در مقام یک ناشر پاسخ می‌دهم که اگر عرضه داشته باشیم، تقاضا ایجاد می‌کنیم. اگر چیزی تولید کنیم اما عرضه نشود، کسی از وجود آن مطلع نخواهد شد که بخواهد علاقه‌ای به آن نشان بدهد. در بخش عرضه، بودجه کمی به ژانر ما تعلق می‌گیرد. علت پرمخاطب بودن موسیقی پاپ این است که عرضه قوی‌تری دارد. شاید به لحاظ فنی موسیقی برخی هنرمندان پاپ البته نه همه آنها، کیفیتی نداشته باشد اما خب گروه‌های پاپ و خوانندگان پاپ مطرح و محبوب می‌شوند و در این زمینه به‌ نوعی صنعتی عمل می‌کنیم اما در این‌سو داریم سنتی پیش می‌رویم. موسیقی پاپ احتمالا به این بلوغ رسیده که برای پولسازی باید چنین و چنان کند و در نتیجه از مسیرهای مختلفی درآمد کسب می‌کند و شرکت‌های بزرگ از آنها حمایت می‌کنند اما همان شرکت‌ها حاضر نیستند از ارکستر پارسوآ حمایت کنند؛ اولین سوال‌شان این است که چقدر به من بر‌می‌گردد؟ مثلا این روزها دارم اثری منتشر می‌کنم برای کوارتت زهی با آهنگسازی سام اصفهانی و برای انتشارش تمام مدت به دنبال اسپانسر بوده‌ام ولی اسپانسر به موسیقی جدی توجه نمی‌کند چون می‌خواهد سرمایه‌گذاری زودبازده داشته باشد.
نمی‌توان این واقعیت را نادیده گرفت که موسیقی پاپ جذاب است حتی اگر موسیقی جدی بهترین عرضه را داشته باشد.
بله. موسیقی پاپ همیشه جذاب بوده چون به ذائقه مردم نزدیک‌تر است و به دانش فنی کمتری برای درک آن نیاز هست. به‌همین دلیل همان‌طور که اشاره کردم موسیقی جدی در همه جای دنیا همیشه مورد حمایت سازمان‌یافته بوده و رها نمی‌شود. موسیقی پاپ در زندگی معمول مردم نقش پررنگی ایفا می‌کند و حتی ترانه‌اش به‌صورت هنرمندانه طوری سروده می‌شود که ورد زبان مردم شود. مردم ما حافظ‌، سعدی و مولانا را می‌شناسند و از جایگاه و مرتبه آنها با‌خبر هستند اما شعر این بزرگان ورد زبان آنها نیست و حتی اگر شعری بشنوند چه بسا نتوانند حدس بزنند که متعلق به سعدی است یا حافظ اما موسیقی پاپ ورد زبان مردم ‌شده و برای همین است که پولساز می‌شود.
حتما شما هم می‌دانید که در موسیقی پاپ، خواننده‌هایی داریم که با تزریق سرمایه روی بیلبورد می‌روند در حالی‌که کارشان نه کیفیت دارد و نه محتوا. صدای فالش، شعر بی‌محتوا و موسیقی ضعیف باعث نمی‌شود که آنها دیده نشوند اما از سوی دیگر این مساله را هم داریم که رسانه‌های ما به موسیقی جدی و عمیق بی‌توجهی می‌کنند. شنونده‌ای برای دقایقی رادیو را روشن می‌کند که چند دقیقه چیزی گوش کند. اگر موسیقی عمیق به او ارائه شود، توجهش جلب می‌شود و اگر همان خواننده روی بیلبورد برایش بخواند، شهرتش افزوده می‌شود. بدتر این است که وقتی شنونده یک قطعه جدی و عمیق بشنود نه اسمی از آهنگساز می‌آورند و نه شاعر، در حالی‌که صاحبان اثر این دو هستند و نه فقط خواننده. در نتیجه مخاطب آثار را به نام خواننده‌ها می‌شناسد. گاهی حتی اهالی رسانه و کسانی که تریبون دارند هم اطلاعات اولیه و پایه را ندارند و همین اشتباهات به ظاهر کوچک تبدیل به خشت کجی شده که قرار است تا ثریا بالا برود.
مردم ما شعر اخوان و سهراب و منزوی و دیگران را به اسم خواننده‌ها، نقل می‌کنند!
دقیقا همین‌طور است. در یک مصاحبه رادیویی این نقد را مطرح کردم، پذیرفته هم شد اما واقعا درست کردنش کار ساده‌ای نیست. سال‌های سال است که روال همین بوده و مثلا کاری که من آهنگسازی کرده‌ام به اسم خواننده پخش می‌شود. آقای مقدسی‌زاده اثری دارند درباره حضرت محمد(ص) که در یک جشنواره رتبه کسب کرد اما جایزه را که شامل تقدیرنامه و پول نقد بود  به خواننده دادند؛ البته این ایراد از خواننده نیست از سیستم است.
در این شرایط دشوار، این سخت‌جانی و لجبازی برای ادامه کار ارکستر پارسوآ چه سودی دارد؟
همه اینها باعث شده که تصمیم بگیریم خودمان وارد میدان شویم، ارکستر تشکیل بدهیم، آهنگسازها و نوازنده‌ها را دور هم جمع کنیم، اثر به بازار ارائه بدهیم و همه اینها را اصولی ارائه بدهیم تا مردم آگاه شوند. من به عنوان آهنگساز پذیرفته‌ام که به جای رفتن روی صحنه، بنشینم با افراد مذاکره کنم، کارهای فنی را پیش ببرم، به مشکلات بچه‌ها بپردازم که به نتیجه‌ای برسیم. چون کسی نمی‌خواهد این کارها را بکند مثل سینما که همه می‌خواهند جلوی دوربین بازی کنند اما کسانی هم باید باشند که پشت دوربین قرار بگیرند تا اثری خلق شود. دقیقا همین مشکلات انگیزه‌ای شد که ما وارد میدان شویم و البته بسیار سخت است و تا حالا که پوست‌مان کنده شده است.