بی‌محلی به زلزله!

باید از توالی زلزله‌های هرمزگان بترسیم؟

بی‌محلی به زلزله!

زمین لرزه‌های هرمزگان انگار سر بازایستادن ندارد. حالا چند هفته‌ای است که مناطق مختلف این استان می‌لرزد و آخرین لرزش باعث مرگ دو نفر در جزیره کیش شده‌است اما تداوم این اتفاق تجمیع شده در یک منطقه چه معنایی دارد؟ آیا باید این لرزه‌های مداوم را پیش‌لرزه یک زلزله بزرگ بدانیم یا به این باور داشته‌باشیم آنها پس‌لرزه‌های زلزله گذشته بوده‌اند؟ سوال ابتدایی ما از مسعود مجرب، زلزله‌شناس یک سوال بدیهی است؛ این‌که آیا این اتفاق در علم زلزله‌شناسی معمول است؟

او معتقد است این رویه تازگی ندارد و حتی صاحب عنوانی در این حوزه است. مسعود مجرب می‌گوید «به این اتفاق توفان لرزه‌ای گفته می‌شود. توفان لرزه‌ای به معنای این است که خوشه‌ای از لرزه‌ها در یک منطقه بعضا پس از یک زلزله بزرگ رخ می‌دهد و گاه پیش از آن حادث می‌شود. » همین تعریف اما سوال دیگری پیش می‌آورد. این‌که آیا ممکن است همه این لرزه‌ها، پیش‌لرزه زلزله بزرگ باشد؟ جواب مثبت است اما احتمال آن بسیار کم. چرا که یکی از سنجه‌های مهم در پیش‌بینی زلزله، داده‌کاوی رخدادهای گذشته‌است و با این حساب باید گفت «پیشینه تاریخی زاگرس را که نگاه کنیم، متوجه می‌شویم زلزله بزرگ نداشته‌ایم. نه این‌که پتانسیل آن نباشد اما ما می‌دانیم به جز زلزله 7.3ریشتری سرپل‌ذهاب، زلزله بزرگی در این منطقه نداشته‌ایم.» 
یکی از پرتکرارترین سوالات دیگر در این چند هفته، به امکان وقوع سونامی در این منطقه بازمی‌گردد اما  آن‌طور که این زلزله‌شناس می‌گوید «با توجه به عمق کم آب در خلیج‌فارس، چنین امکانی به لحاظ علمی منتفی است.» شاید با شنیدن نظرات کارشناسانه این زلزله‌شناس کمی دلمان محکم شده‌باشد که احتمال وقوع زلزله شدید در هرمزگان کم است. اما متاسفانه باید بگوییم ماجرای زلزله در ایران هولناک‌تر از آن است که با احتمال کم لرزش شدید هرمزگان، دلمان قرص شده‌باشد؛ چرا که توالی مکرر چنین لرزه‌هایی برای ما چند پیام دارد. آن‌طور که مجرب می‌گوید «پیام تلخ آن این است که ما در کشور لرزه‌خیزی با انبوهی از چنین مدل‌هایی هنوز هیچ بودجه مطالعاتی برای این موضوع نداریم. ما در حالی در یک کشور لرزه‌خیز زندگی می‌کنیم که هیچ‌وقت درباره این رخداد جدی نبوده‌ایم. به این معنا که تنها ابزار برای کاهش آسیب‌ها و فهم جدی و درست‌تر زلزله، شناسایی الگوی رخدادهای لرزه‌ای است که آن را هم نداریم! به این معنا که به آن اساسا باور نداریم.» 
آمارهای تلخ دیگری هم از میان حرف‌های این کارشناس می‌توان متوجه شد، به عنوان مثال این‌که ایران در کل در مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن 1069 دستگاه لرزه‌نگاری دارد که با اضافه شدن دستگاه‌های دیگر نهادها، سرجمع شاید به 2000 دستگاه برسد که با توجه به پهناوری این سرزمین و لرزه‌خیز بودن آن، به نوعی خجالت‌آور است اما پیام تلخ دیگر مستتر در گفته‌های مسعود مجرب این است که «همه این ماجرا وقتی هولناک‌تر می‌شود که بدانیم 600‌دشت ایران فرونشست کرده‌است به این معنا که اگر تا پیش از این نگران وقوع زلزله 7ریشتری بودیم، حالا باید نگران یک زلزله 5.5ریشتری باشیم.» اغراق نیست بگوییم حرف‌های این زلزله‌شناس تلخ‌تر از خود رخدادی همچون زلزله است. او می‌گوید « توالی زلزله‌ها در یک منطقه ما را صاحب یک الگوی لرزه‌خیزی می‌کند که این الگو در فلات ایران پیشینه دارد اما ما هیچ گام موثری در شناسایی این الگوها برنداشته‌ایم. شاید بعد از یک زلزله مدام این جمله شنیده شود که برای زلزله کاری نمی‌توان کرد اما باید گفت این‌طور نیست، برای زلزله هم می‌توان کاری کرد اما ما نکردیم.»