نسخه Pdf

عضو کوچک

عضو کوچک

هفده سالگی من، عجین شد با شنیدن قصه زندگی آدم‌ها که نه فقط شنیدن که نوشیدن قصه زندگی آنها؛ آدم‌های بی‌نام و نشانی که زیر پوست همین دیار زندگی می‌کردند و آن‌قدر زندگی جذابی داشتند که گاهی همگی محو قصه‌شان می‌شدیم و آن روز‌ها که حالا پنج‌سالی می‌شود ازشان گذشته.

در همان دوران، ما یک مسئول نوجوان کنارمان داشتیم که همه هماهنگی‌ها و اموری که مربوط به ما می‌شد با ایشان بود‌. ارتباطمان صمیمی بود و غالبا اگر درددل و ناراحتی داشتیم با ایشان صحبت می‌کردیم‌. آن روز‌ها توی عالم نوجوانی، خود چند سال بعدم را تصور می‌کردم و به این فکر می‌کردم یعنی می‌شود زمانی که من بزرگ‌تر شدم و از نوجوانی وارد دنیای جوانی شدم، اقیانوس آرام ادامه داشته باشد و من در چنین جایگاهی قرار بگیرم؟
گذشت و گذشت تا ۲۰سالگی من که رسیدیم به فصل سوم اقیانوس آرام با نوجوان‌های جدید. 
اولین باری که بچه‌ها را دیدم، یک آخر هفته‌ توی یکی از سالن‌های حوزه هنری بود. یادم می‌آید برای دیدنشان خیلی ذوق داشتم. حرف‌هایی که می‌خواستم بزنم را از قبل آماده کرده بودم. حرف‌هایی که فکر می‌کردم شنیدن‌شان از کسی که اقیانوس آرام را تجربه کرده، باید جالب باشد.ضبط‌ها که شروع شد، به مرور با بچه‌ها صمیمی‌تر شدم. ارتباط با بعضی‌ها حتی به جایی رسید که حرف‌هایشان را با جمله «خانم حسینی تورو خدا اینو به کسی نگید‌ها» شروع می‌شد و این سرآغاز یه ارتباط شگفت‌انگیز بود!شگفت‌انگیز، به خاطر این که دیگر محدود به کلمه‌ها نمی‌شد. از جایی، من مثل یک مسافر به مقصد رسیده، احوال پر فراز و نشیب بچه‌های توی مسیر را، درک می‌کردم. تلاطم، شک، تردید، سردرگمی، هیجان، غم، همه و همه را در وجود بچه‌ها می‌‌دیدم. جوری که انگار شده‌ام فاطمه ۱۷ ساله‌ای که وسط اقیانوس آرام نشسته و همه این حس‌ها درون خودم اتفاق می‌افتد. حقیقتا از این‌که رشد و تغییر را در وجود نسل سوم اقیانوس آرام می‌دیدم حسابی ذوق می‌کردم و قند توی دلم آب می‌شد. برای بچه‌ها هم این درک مشترک عجیب بود و خیلی دوست داشتند از خاطرات و تغییراتی که برای من اتفاق افتاد و اقیانوس آرام باعثش بوده بشنوند. یک وقت‌هایی این خاطره تعریف کردن این‌قدر زیاد می‌شد که احساس می‌کردم سال‌ها از بچه‌ها بزرگ‌ترم.اقیانوس آرام نوجوانی عده زیادی را تحت تاثیر قرار داد. من فکر می‌کنم‌ اگر قرار باشد برای این برنامه تلویزیونی که واقعا فراتر از یک برنامه تلویزیونی است، رسالتی تعریف کنیم حتما آن رسالت، جرات دادن به بچه‌ها برای انتخاب مسیری است که دوسش دارند و آینده‌گان را درآن می‌بینند.خوشحالم و خدا را شاکرم که عضو کوچکی از این اقیانوس آبی بیکرانم.

فاطمه حسینی - مسئول دختران برنامه اقیانوس آرام
ضمیمه قاب کوچک