نقاش معترض به تخریب‌طبیعت و هوای‌آلوده

گفت‌و‌گو با حسین محجوبی

نقاش معترض به تخریب‌طبیعت و هوای‌آلوده

این روزها که نفس شهر و آدم‌هایش به شماره افتاده، تماشای آثار زیبای نقاشی استاد حسین محجوبی جهانی را برای ما می‌سازد که آرزوی خیلی‌هاست. جهانی با طبیعت سبز و بکر و بدون ماشین. جایی که در آن پرنده‌ها آزاد هستند و آواز می‌خوانند و درختان سربه فلک کشیده، مقابل نگاه‌مان قرار می‌گیرد. به او نقاش بهشت می‌گویند. بهشتی که او در نقاشی‌ها برای ما به تصویر می‌کشد، همان است که خداوند در قرآن به انسان وعده داده است.

قلب این هنرمند 92 ساله هنوز هم برای طبیعت می‌تپد و دل پری دارد از زندگی ماشینی و بلایی که انسان بر سر طبیعت و آسمان می‌آورد. به اعتقاد او، هوای آلوده‌ای که این روزها مهمان آسمان شهرها شده و طبیعتی که هر روز درحال از بین رفتن است، محصول زندگی ماشینی است و انسان اولین قربانی آن است. با این هنرمند برجسته کشور درباره پیوند هنر و طبیعت و آثاری که از طبیعت خلق کرده و همچنین متوجه کردن مردم به حفظ میراث گرانبهای محیط‌زیست از دریچه آثار هنرمندان گفت‌و‌گویی انجام داده‌ایم. 
 
چرا بیشترین موضوع نقاشی‌ها و آثار شما طبیعت است؟
در پاییز 92 سالگی خبری از هوای پاک و طبیعت زیبایی که هم‌سن و سال‌های من به خاطر دارند، نیست. روزهایی که آسمان آبی، چترش را بر سر تهران باز می‌کرد و همه از هوای تمیز و باغ‌های سرسبز تهران لذت می‌بردیم. 71 سال است که هر روز آسمان تهران را می‌بینم. انگار آسمان هر سال بیشتر از سال‌های قبل دلش از انسان می‌گیرد. انسانی که با دست خودش و زندگی ماشینی طبیعت و آسمان پاک را از بین می‌برد و اولین قربانی از بین رفتن طبیعت، خودش است. فضای کار آثار نقاشی‌ام طبیعت است و سوژه طبیعت بیشترین نمود عینی را در کارهای من دارد. در نقاشی‌های من طبیعت مثل بهشت است. جایی که خارج از آن جهنم است و اگر طبیعت نباشد، زندگی برای همه ما جهنم خواهد شد. طبیعت بخشی از خلقت زیبای خداوند است که طی سال‌ها در نقاشی‌هایم تلاش کرده‌ام این زیبایی را به تصویر بکشم. همیشه با خودم می‌گویم که آسمان و طبیعت چه بود و الان چه شده است؟ متاسفانه چه بخواهیم و چه نخواهیم، فاجعه بزرگی رخ داده و زندگی ماشینی شهر را تسخیر کرده است. تردد میلیون‌ها موتورسیکلت و سوخت‌های فسیلی، فاجعه‌ای است که هر روز بیشتر می‌شود. احساس می‌کنم زمین در حال خفه شدن است و برای همین در بیشتر آثارم نسبت به این موضوع با زبان نقاشی اعتراض می‌کنم. 

نگاه شما به طبیعت و تلاش شما برای حفظ محیط‌زیست از کجا سرچشمه می‌گیرد؟
نگاه من به طبیعت از زادگاهم لاهیجان سرچشمه می‌گیرد. جایی سرسبز، با هوای پاک و طبیعت زیبا و مسحورکننده‌اش. جایی که وقتی چشم باز می‌کردیم، همه‌جا را سرسبز و آسمان را آبی می‌دیدم. جایی که پرنده‌ها آواز می‌خوانند، برای خود لانه درست می‌کنند و تخم می‌گذارند، نشان از بکر بودن طبیعت آن منطقه دارد. گرچه هنوز هم طبیعت این شهر و شمال کشور زیبا است. آن روزها خبری از زندگی ماشینی نبود. در همین تهران هم باغ‌های سرسبز زیادی وجود داشت که هوای تهران را تصفیه می‌کرد و اکسیژن خالص در هوا بود. در هر محله چند باغ بزرگ وجود داشت و خبری از آسمانخراش نبود اما کم‌کم این باغ‌ها جای خود را به برج و آپارتمان و هوای پاک هم جایش را به آلودگی و دود داد. در نقاشی‌هایم به انسان اعتراض می‌کنم؛ به او که اشرف مخلوقات است. اعتراض می‌کنم که چرا با از بین بردن طبیعت و هوای پاک دست به خودکشی می‌زند و این همه موجود زنده را از بین می‌برد. این حق انسانی که اشرف مخلوقات است، نیست. با این همه رشد ماشینی به کجا می‌خواهیم برویم. این سبک زندگی ماشینی درست نیست و البته چاره‌ای هم نیست، چون خواسته یا ناخواسته وارد زندگی ماشینی می‌شویم. اگر گذرتان به بازار تهران بیفتد، می‌بینید که چقدر موتورسیکلت دودزا تردد می‌کند. 
 
در آثار شما درخت نقش اصلی دارد. چرا درخت این قدر برای شما مهم است؟
این‌که چرا در بیشتر نقاشی‌ها عنصر درخت را بلند می‌کشم به این دلیل است که درخت سمبل حیات است و هرچقدر که تصور کنید، خداوند به درخت زیبایی و حیات داده و درخت سمبل انرژی است. اگر همه پیشرفت‌های انسان در طول تاریخ را بررسی کنیم، می‌بینیم که در همه ادوار درخت جایگاه ویژه‌ای داشته است. درخت یک موجود زنده دوست‌داشتنی است. به همین دلیل در همه نقاشی‌هایم درختان صنوبر و تبریزی ظریف و نازک را به تصویر کشیده‌ام. سعی کرده‌ام تا در نقاشی‌ها پاکی، زیبایی و عشق به هستی را به تصویر بکشم. به همین دلیل در آثار من بیشتر طبیعت و درخت محور اصلی هستند و به نوعی نفی تخریب طبیعت را نشان دادم. در بعضی از تابلوهای نقاشی چند راس اسب را کنار هم کشیدم. می‌خواهم این مضمون را نشان دهم که چرا اسب‌ها از صحنه زندگی مردم خارج شدند. متاسفانه انسان در مسیری افتاده که راه برگشت ندارد. 50 سال است که نقاشی طبیعت می‌کنم و در همه آثار من، محیط‌زیست و طبیعت در اولویت قرار داشته و هنوز هم دارند. در طبیعت هر موجود زنده‌ای که می‌بینم به تصویر می‌کشم، موجوداتی که زندگی‌شان به درخت، گل و گیاه وابسته است. تنوع گیاهان در طبیعت چیزی است که از چشم نقاش‌های طبیعت پنهان نمی‌ماند و من هم در آثارم همه اینها را به تصویر کشیده‌ام. هرچه بهترین در دنیا است، خداوند به گل و گیاه داده و برای همین درخت همیشه مقدس است. در تقویم ایرانیان 28 اسفند روز درختکاری است و این نشان از اهمیت درخت در زندگی انسان‌ها و مقدس بودن آن دارد. در همین تهران باغ‌های فراوان با درختان چنار و سرو وجود داشت اما دیگر خبری از این باغ‌ها و محله‌های تمیز نیست. معماری و شهرسازی هم داستان خودش را دارد. اگر از بالای برج میلاد به تهران نگاه کنید، شهری زیبا با ساختمان‌های مختلف می‌بینید اما وقتی پایین می‌آیید با یک شهر زشت و بی‌قواره مواجه می‌شوید. ترافیک هم بر زشتی شهر افزوده است. امروز برای انجام یک کار کوچک در نقطه‌ای از شهر باید ساعت‌ها در ترافیک بمانید و بخش زیادی از زندگی‌مان در همین ترافیک‌ها و شلوغی‌ها تلف می‌شود.

 هنرمندان تجسمی چقدر می‌توانند در جلب توجه مردم نسبت به طبیعت و پیشگیری از تخریب آن نقش داشته باشند؟
هنرمندان تجسمی می‌توانند نقش مهمی در نشان دادن تبعات از بین رفتن طبیعت و آلودگی هوا داشته باشند. البته چند نفر از هنرمندان تجسمی آثاری در اعتراض به وضعیت تخریب محیط‌زیست و آلودگی طبیعت و هوا خلق کرده‌اند هرچند به نظر من کار از کار گذشته است و فقط با چند اثر هنری نمی‌توان نگاه‌ها را به نابودی طبیعت و آسمان جلب کرد. همیشه شعار می‌دهیم طبیعت برای همه موجودات است و نباید آن را از بین ببریم، آب و خاک برای همه است و همه موجودات حق حیات دارند. هنرمندان می‌توانند در این عرصه وارد شوند. گرچه معتقدم همه این تلاش‌ها بازهم اثرگذار نخواهد بود، مگر این‌که چاره اساسی اندیشیده شود. جمعیت زمین به بیش از هشت میلیارد نفر رسیده است و همه مردم خدمات می‌خواهند. سال‌هاست با پدیده شوم پلاستیک‌هایی مواجه هستیم که تجزیه نمی‌شود. هر روز میلیاردها بطری پلاستیکی یا نایلون در طبیعت رها می‌شود و باعث از بین رفتن محیط‌زیست و جلوگیری از رشد درختان و گیاهان می‌گردد. در نقاشی‌هایی که می‌کشم به انسان اعتراض می‌کنم که این طبیعتی که از بین می‌بری، اولین قربانی‌اش خودت هستی. در نقاشی‌ها تلاش کردم تا انسان این سیاهی‌ها را ببیند. به عقیده من زمین گنجایش این همه انسان را ندارد و امروز می‌شنویم که دانشمندان به دنبال یافتن راهی برای زندگی در کرات دیگر هستند. 
 
چرا به شما نقاش بهشت می‌گویند؟
این‌که به من می‌گویند نقاش بهشت به این دلیل است که زیبایی‌های طبیعت را بر اساس آنچه خداوند خلق کرده به تصویر می‌کشم. در این طبیعت پرنده‌ها آزاد هستند، آواز می‌خوانند و در همان حد و اندازه‌ای که طبیعت برای آنها تعیین کرده، خوش هستند و آسیبی به طبیعت نمی‌زنند. به اعتقاد من، هرچقدر فضای سبز در تهران درست کنیم بازهم کم است. فضای سبز باعث پاک شدن هوا می‌شود. وقتی معماری پارک ساعی به من سپرده شد، سعی کردم تا یک پارک طبیعت درست کنم. از درختان بلند استفاده کردیم و به خاطر دارم مرحوم ساعی یک‌پنجم فضای پارک را درختکاری کرد، معماری به نام ستایش هم داشتیم که برای این پارک تلاش زیادی کرد. پارک‌ها مثل ریه‌های شهر هستند.

نقاش رویای بهشت
استاد حسین محجوبی در سال ۱۳۰۹ در لاهیجان به دنیا آمد و از نوجوانی به نقاشی روی آورد. در سال ۱۳۲۹ بر اثر یک اتفاق، به کمک دکتر محمدعلی مجتهدی برای ادامه تحصیلات متوسطه به دبیرستان البرز تهران رفت و سال ۱۳۳۸ در رشته نقاشی از دانشکده هنرهای زیبا فارغ‌التحصیل شد. وی همزمان در رشته معماری هم به تحصیل پرداخت. از جمله کارهای ماندگار او در زمینه معماری؛ طراحی و ساخت پارک ساعی تهران در سال۱۳۴۲ و نظارت بر اجرای ساخت پارک‌های ملت، نیاوران، لاله، جمشیدیه، شفق، خزانه و همچنین اولین پارک‌های کویری ایران است. او در سال ۱۳۵۳ خانه محجوبی را تاسیس کرد.  محجوبی با بیش از 90 نمایشگاه اختصاصی و شرکت در صدها نمایشگاه گروهی در ایران و سایر کشورها از پرکارترین هنرمندان برجسته و صاحب سبک است. او را با تصویر درختان بالنده، اسب‌های آزاد و یله در طبیعت و سقف‌های سفالپوش شمال ایران می‌شناسند. محجوبی با ساده کردن طبیعت و تماشای منظری که دیگران به‌سادگی از کنار آن می‌گذرند، جهانی می‌سازد که  از آنِ خود اوست. در گرایش نقاشان ایرانی به بازنمایی درخت و طبیعت، حسین محجوبی جایگاه ویژه‌ای دارد. او در نقاشی طبیعت تلاش می‌کند تا به انسان برای تخریب طبیعت و هوای پاک اعتراض کند.

محمد حیدری - گروه  فرهنگ و هنر