گفتوگو با علیرضا قاسمخان، فیلمساز و پژوهشگر به مناسبت روز جهانی صنایع دستی و روز ملی فرش:
آفت نگاه موزهای به صنایعدستی
امروز 20خرداد، با صنایعدستی و فرش ایرانی گره خورده است تا توجه ما به سمت انواع صنایعدستی ایرانی که از نظر سازمان صنایعدستی 370 رشته میشود، جلب شود. گلیم، فرش، گبه، قلمزنی، شیشهگری، منبّتکاری، میناکاری، سفال، چوب و خاتمکاری ازجمله صنایعدستی ایرانی هستند که فیلمسازان در این رابطه فیلم ساختند اما معدود فیلمهایی بودند که دیده شدند و از آنها استقبال شد.
شاید به این دلیل که هنوز اطلاعات، متر و معیار کمی برای فیلمسازی در این رابطه وجود دارد. برای به دست آوردن متر و معیار چگونگی فیلمسازی در این باره، نیاز به پژوهش و گفتوگو با فیلمسازان اهل فنی همچون علیرضا قاسمخان، مستندساز و پژوهشگر داریم تا علت کم بودن فیلمها و چالشهای فیلمسازی در این خصوص را بدانیم.
نگرش یک فیلمساز به صنایعدستی ایرانی چگونه باید باشد؟
ما از ابتدا باید تعریف درستی از صنایعدستی در مقابل دیگر هنرها ارائه دهیم؛ یعنی تعریف کنیم که چرا به اینها صنعت دست میگویند و مثلا به نقاشی و مجسمهسازی که باز هم با دست ساخته میشود، صنعت دست نمیگویند. این تفاوتها از اواخر قرن 18 بهوجود آمد و هنرهای زیبا را از هنرهای دستی جدا کرد و این سرآغاز نگرش دیگری به این معنا شد که اگر یک کاسه نقشدار صنایعدستی را میخریم، آن را در موزه خانگی یا بوفه خانه خود نگهداری میکنیم؛ در حالی که صنایعدستی برای استفاده مردم ساخته میشود. اگر شما کاسهای را از میبد یزد یا لالجین همدان میخرید، باید از آن به شکل روزمره استفاده کنید اما نگرش اشتباه به ما میگوید به دلیل اینکه صنایعدستی جزو هنرهاست، باید حفظ شود. وقتی که ما چنین کالای هنری را در بوفه میگذاریم، دیگر از بین نمیرود، شکسته نمیشود و اقتصاد آن هنر رو به افول میرود و دیگر کسی خریدار آنها نیست. به عنوان مثال، شما نمیروید شش بشقاب از صنایعدستی برای استفاده روزمره بخرید، میگویید اینها برای بوفه است و به این شکل این هنر تبدیل به هنرهای زیبا میشود، چون در هنرهای زیبا مجسمهای را از هنرمندی میخرید و در منزلتان میگذارید و از آن استفاده نمیکنید. بنابراین، ما در ابتدا باید متوجه شویم که صنایعدستی در عین حال که خلاقیت و هویت ملی، تاریخی و هنری همه ساکنان این سرزمین را دربرمیگیرد، برای استفاده نیز طراحی شده است.
به نظر شما چه کاری باید انجام دهیم که این دیدگاه موزهای به هنر صنایعدستی حتی در میان فیلمسازان هم وجود نداشته باشد؟
فکر میکنم نگره فیلمسازان را پژوهشگران صنایعدستی تغییر میدهند؛ یعنی در عین حال که روی خلاقیت و هویت ملی و بسیاری از ویژگیهای دیگر تأکید میکنند، باید به مردم یاد دهیم که صنایعدستی برای گذاشتن در بوفه و کمد نیست و باید این نگره را به فیلمسازان منتقل کنیم. در عین حال سازمانهایی که متولی امر فیلمسازی مانند رادیو تلویزیون یا مرکز گسترش مستند تجربی هستند، باید به نگرشهای جدید در فیلمسازی و صنایعدستی پی ببرند و فیلمسازان هم وقتی به سمت مسائل مربوط به صنایعدستی ایران اعم از فرش و مشکلات آن میروند، باید بررسی کنند که جهان امروز درباره این موضوعات چه میگوید. آیا اینکه تنها شنیدیم چاقوی زنجان خیلی خوب است، میتواند با آخرین مدل چاقویی که در آلمان ساخته شده، برابری کند؟... آیا فیلمساز این نگره را دارد که با مقایسه هنر چاقوسازی زنجانی و آلمانی در ذهن مخاطبی که این فیلم را میبیند، تفاوتی ایجاد کند؟... بنابراین، تمام این یافتهها از پژوهشهای پژوهشگران شروع میشود. خودم قبل از ساخت فیلم درباره صنایعدستی اول از محققان پرسیدم که آنها نیز به همین اشاره کردند که وقتی از لفظ هنر صنایعدستی استفاده میکنید، این اجناس داخل کمد میرود و فردا بیکاری و فقدان رونق اقتصادی بهوجود میآید.
آیا گران بودن صنایعدستی، دلیل ویترینی بودن آنها نیست؟
نه، وقتی تولید زیاد باشد، صنایعدستی هم ارزان میشود اما به دلیل اینکه در حال حاضر این درخواست کم و هزینههای زندگی تولیدکننده زیاد است، ممکن است قیمت زیاد باشد. تمایل دارم در این رابطه مثالی بزنم؛ کنار خیابان لیوان فرانسوی را 12 هزار تومان قیمت گذاشتهاند و ما این لیوان را میخریم. اگر از آن استفاده کنیم و بشکند، چندان ناراحت نمیشویم اما اگر لیوانی از صنایعدستی را به همین قیمت بخریم، معتقدیم که نباید بشکند. بنابراین، اول باید این نگره را در ذهن به کمک محققان تغییر دهیم و اینکه سازمانهای متولی امر صنایعدستی باید نگرش خود را تغییر دهند. البته در 15 سال گذشته بسیاری از نگرشهای قدیمی درباره صنایعدستی از بین رفته و اصلاح شده اما یکی از بزرگترین مسائل آنها بازاریابی جدید و اینترنتی و ساختن آثار با توجه به سلیقه دختران، پسران، مردان و زنان در عصر جدید است. همچنین پیدا کردن بازار جهانی برای صنایعدستی ایرانی خیلی اهمیت دارد و از محدوده بازار داخلی و ایران باید خارج شویم. فقط فرش ما جزو معدود صنایعدستی است که بازار جهانی دارد و برای سفالینهها و شیشهگری کار خاصی انجام نشده و اگر هم انجام شده، به شکلی نبوده که رونق اقتصادی ایجاد کند. رونق اقتصادی در صنایعدستی معمولا زمانی است که توریست بیاید و این کالاها را بخرد و به آن سر دنیا ببرد. در مورد فیلمسازی اولین کار این است که سازندگان آثار سینمایی و تصویری باید با نگرشهای جدید با کمک محققان آشنا شوند و در فیلمها منعکس کنند. یکی از دوستانم به گلایه گفت چقدر فیلم درباره سفالگری ساخته شده اما معتقدم باید هزاران فیلم در این رابطه ساخته شود. ما در فرانسه جشنوارهای داریم که فقط کارش نمایش و مسابقه دادن فیلمها درباره سفالگری، کاشی و سرامیک از سراسر دنیاست. ما نهتنها جشنوارهای برای توجه کردن به چنین فیلمهایی نداریم، بلکه این فکر و عقیده را که لزوم فیلمسازی دوباره درباره هنر سفالگری چیست را نیز باید از بین ببریم. اگر مسئولی یا دوستی گلایه از تکراری بودن فیلمها در این حوزه میکند به این دلیل است که نگرش فیلمسازان در این رابطه تکراری است. نشان دادن سفال از چندین جهت موجب تکریم فیلمها در حوزه صنایعدستی نمیشود، باید بررسی کنیم که چه ایده جدیدی در جهان وجود دارد.
شما چقدر این نگرش جدید را در نسل تازه فیلمسازان جوان که درباره صنایعدستی فیلم میسازند یا دغدغه آن را دارند، میبینید؟
معتقدم عرصه هنر خالی نخواهد ماند و نمیتوانیم بگوییم بچههای الان نسبت به گذشته بیتفاوت شدهاند، بلکه تفاوتها شکل دیگری پیدا کرده است. اگر هم این جوان حمایت و هدایت نشود و به طور مرتب در فیلمسازی تجربه به دست نیاورد، مسلم است که او هم به شکلهای قدیمی تثبیتشده فیلمسازی روی میآورد و هیچ خلاقیتی در کار خود نمیبیند. این طور نیست که بگوییم جوانان نمیتوانند خلاقیت داشته باشند یا متوجه نیستند بلکه معتقدم مهمترین موضوع در زندگی بشر آموزش است و شما هر روز که در خیابان قدم برمیدارید یا سرکار میروید، در حال یاد گرفتن هستید و این آموزشها هم باید از طرف خود سازمان صنایعدستی و هم از طرف بخشهای مختلف فیلمسازی باشد. باید اجازه دهیم فیلمهای مرتبط با صنایعدستی با تفاوتهای فرمی، ظاهری و باطنی تولید شود.
اگر به حوزه فیلمهای داستانی مرتبط با صنایعدستی نگاهی بیندازید؛ تنها چند فیلم که شاید شاخصترین آنها درباره فرش باشد، در این حوزه ساخته شده است. فکر میکنید چه دلیلی برای این کمگویی در سینمای داستانی وجود دارد؟
اولین موضوعی که در سینما به آن توجه میشود، موضوع اقتصاد است. اگر به یاد داشته باشید، فیلمهای با موضوع فرش با حمایت بنیاد سینمایی فارابی ساخته شد؛ یعنی از فیلمساز دعوت میکنند تا در این زمینه فیلم بسازد. به یاد دارم که آقای میرکریمی تهیهکننده فیلمی درباره فرش ایرانی است که در آن 15 کارگردان، 15 فیلم ساختند اما شما در حال حاضر چنین همتی را نمیبینید که بگویند فیلمسازی 20 موضوع درباره سفالگری کار و آن را سینمایی کند. از نظر خیلیها دوره این کارها گذشته اما فرهنگ و هنر تعطیلیبردار نیست؛ هر زمانه و هر دورهای نیاز به فکر و موضوعات جدید دارد و در کشور ما باید مسئولان و متولیان امر از فیلمسازی مرتبط با صنایعدستی حمایت کنند اما هدایت نکنند. به عنوان مثال، درباره خوشنویسی 20 سال پیش فیلم ساخته شده و در حال حاضر بچههای ما به قدری با تبلت و رایانه مینویسند که نمیدانند خوشنویسی چیست. بنابراین مشکلات به خواست متولیان برمیگردد و اگر آنها بگویند که میخواهند درباره صنایعدستی فیلم بسازند، ممکن است فیلمسازان 200 طرح ارائه دهند و حداقل از این میان 20 طرح خوب پیدا میشود. این همان کاری است که در مرکز گسترش مستند و تجربی انجام دادیم. الان باید همت یا شوری به وجود بیاید که این بچههای جوان طرحهای خود را بیاورند اما به نظرم وجود ندارد.
نگرش یک فیلمساز به صنایعدستی ایرانی چگونه باید باشد؟
ما از ابتدا باید تعریف درستی از صنایعدستی در مقابل دیگر هنرها ارائه دهیم؛ یعنی تعریف کنیم که چرا به اینها صنعت دست میگویند و مثلا به نقاشی و مجسمهسازی که باز هم با دست ساخته میشود، صنعت دست نمیگویند. این تفاوتها از اواخر قرن 18 بهوجود آمد و هنرهای زیبا را از هنرهای دستی جدا کرد و این سرآغاز نگرش دیگری به این معنا شد که اگر یک کاسه نقشدار صنایعدستی را میخریم، آن را در موزه خانگی یا بوفه خانه خود نگهداری میکنیم؛ در حالی که صنایعدستی برای استفاده مردم ساخته میشود. اگر شما کاسهای را از میبد یزد یا لالجین همدان میخرید، باید از آن به شکل روزمره استفاده کنید اما نگرش اشتباه به ما میگوید به دلیل اینکه صنایعدستی جزو هنرهاست، باید حفظ شود. وقتی که ما چنین کالای هنری را در بوفه میگذاریم، دیگر از بین نمیرود، شکسته نمیشود و اقتصاد آن هنر رو به افول میرود و دیگر کسی خریدار آنها نیست. به عنوان مثال، شما نمیروید شش بشقاب از صنایعدستی برای استفاده روزمره بخرید، میگویید اینها برای بوفه است و به این شکل این هنر تبدیل به هنرهای زیبا میشود، چون در هنرهای زیبا مجسمهای را از هنرمندی میخرید و در منزلتان میگذارید و از آن استفاده نمیکنید. بنابراین، ما در ابتدا باید متوجه شویم که صنایعدستی در عین حال که خلاقیت و هویت ملی، تاریخی و هنری همه ساکنان این سرزمین را دربرمیگیرد، برای استفاده نیز طراحی شده است.
به نظر شما چه کاری باید انجام دهیم که این دیدگاه موزهای به هنر صنایعدستی حتی در میان فیلمسازان هم وجود نداشته باشد؟
فکر میکنم نگره فیلمسازان را پژوهشگران صنایعدستی تغییر میدهند؛ یعنی در عین حال که روی خلاقیت و هویت ملی و بسیاری از ویژگیهای دیگر تأکید میکنند، باید به مردم یاد دهیم که صنایعدستی برای گذاشتن در بوفه و کمد نیست و باید این نگره را به فیلمسازان منتقل کنیم. در عین حال سازمانهایی که متولی امر فیلمسازی مانند رادیو تلویزیون یا مرکز گسترش مستند تجربی هستند، باید به نگرشهای جدید در فیلمسازی و صنایعدستی پی ببرند و فیلمسازان هم وقتی به سمت مسائل مربوط به صنایعدستی ایران اعم از فرش و مشکلات آن میروند، باید بررسی کنند که جهان امروز درباره این موضوعات چه میگوید. آیا اینکه تنها شنیدیم چاقوی زنجان خیلی خوب است، میتواند با آخرین مدل چاقویی که در آلمان ساخته شده، برابری کند؟... آیا فیلمساز این نگره را دارد که با مقایسه هنر چاقوسازی زنجانی و آلمانی در ذهن مخاطبی که این فیلم را میبیند، تفاوتی ایجاد کند؟... بنابراین، تمام این یافتهها از پژوهشهای پژوهشگران شروع میشود. خودم قبل از ساخت فیلم درباره صنایعدستی اول از محققان پرسیدم که آنها نیز به همین اشاره کردند که وقتی از لفظ هنر صنایعدستی استفاده میکنید، این اجناس داخل کمد میرود و فردا بیکاری و فقدان رونق اقتصادی بهوجود میآید.
آیا گران بودن صنایعدستی، دلیل ویترینی بودن آنها نیست؟
نه، وقتی تولید زیاد باشد، صنایعدستی هم ارزان میشود اما به دلیل اینکه در حال حاضر این درخواست کم و هزینههای زندگی تولیدکننده زیاد است، ممکن است قیمت زیاد باشد. تمایل دارم در این رابطه مثالی بزنم؛ کنار خیابان لیوان فرانسوی را 12 هزار تومان قیمت گذاشتهاند و ما این لیوان را میخریم. اگر از آن استفاده کنیم و بشکند، چندان ناراحت نمیشویم اما اگر لیوانی از صنایعدستی را به همین قیمت بخریم، معتقدیم که نباید بشکند. بنابراین، اول باید این نگره را در ذهن به کمک محققان تغییر دهیم و اینکه سازمانهای متولی امر صنایعدستی باید نگرش خود را تغییر دهند. البته در 15 سال گذشته بسیاری از نگرشهای قدیمی درباره صنایعدستی از بین رفته و اصلاح شده اما یکی از بزرگترین مسائل آنها بازاریابی جدید و اینترنتی و ساختن آثار با توجه به سلیقه دختران، پسران، مردان و زنان در عصر جدید است. همچنین پیدا کردن بازار جهانی برای صنایعدستی ایرانی خیلی اهمیت دارد و از محدوده بازار داخلی و ایران باید خارج شویم. فقط فرش ما جزو معدود صنایعدستی است که بازار جهانی دارد و برای سفالینهها و شیشهگری کار خاصی انجام نشده و اگر هم انجام شده، به شکلی نبوده که رونق اقتصادی ایجاد کند. رونق اقتصادی در صنایعدستی معمولا زمانی است که توریست بیاید و این کالاها را بخرد و به آن سر دنیا ببرد. در مورد فیلمسازی اولین کار این است که سازندگان آثار سینمایی و تصویری باید با نگرشهای جدید با کمک محققان آشنا شوند و در فیلمها منعکس کنند. یکی از دوستانم به گلایه گفت چقدر فیلم درباره سفالگری ساخته شده اما معتقدم باید هزاران فیلم در این رابطه ساخته شود. ما در فرانسه جشنوارهای داریم که فقط کارش نمایش و مسابقه دادن فیلمها درباره سفالگری، کاشی و سرامیک از سراسر دنیاست. ما نهتنها جشنوارهای برای توجه کردن به چنین فیلمهایی نداریم، بلکه این فکر و عقیده را که لزوم فیلمسازی دوباره درباره هنر سفالگری چیست را نیز باید از بین ببریم. اگر مسئولی یا دوستی گلایه از تکراری بودن فیلمها در این حوزه میکند به این دلیل است که نگرش فیلمسازان در این رابطه تکراری است. نشان دادن سفال از چندین جهت موجب تکریم فیلمها در حوزه صنایعدستی نمیشود، باید بررسی کنیم که چه ایده جدیدی در جهان وجود دارد.
شما چقدر این نگرش جدید را در نسل تازه فیلمسازان جوان که درباره صنایعدستی فیلم میسازند یا دغدغه آن را دارند، میبینید؟
معتقدم عرصه هنر خالی نخواهد ماند و نمیتوانیم بگوییم بچههای الان نسبت به گذشته بیتفاوت شدهاند، بلکه تفاوتها شکل دیگری پیدا کرده است. اگر هم این جوان حمایت و هدایت نشود و به طور مرتب در فیلمسازی تجربه به دست نیاورد، مسلم است که او هم به شکلهای قدیمی تثبیتشده فیلمسازی روی میآورد و هیچ خلاقیتی در کار خود نمیبیند. این طور نیست که بگوییم جوانان نمیتوانند خلاقیت داشته باشند یا متوجه نیستند بلکه معتقدم مهمترین موضوع در زندگی بشر آموزش است و شما هر روز که در خیابان قدم برمیدارید یا سرکار میروید، در حال یاد گرفتن هستید و این آموزشها هم باید از طرف خود سازمان صنایعدستی و هم از طرف بخشهای مختلف فیلمسازی باشد. باید اجازه دهیم فیلمهای مرتبط با صنایعدستی با تفاوتهای فرمی، ظاهری و باطنی تولید شود.
اگر به حوزه فیلمهای داستانی مرتبط با صنایعدستی نگاهی بیندازید؛ تنها چند فیلم که شاید شاخصترین آنها درباره فرش باشد، در این حوزه ساخته شده است. فکر میکنید چه دلیلی برای این کمگویی در سینمای داستانی وجود دارد؟
اولین موضوعی که در سینما به آن توجه میشود، موضوع اقتصاد است. اگر به یاد داشته باشید، فیلمهای با موضوع فرش با حمایت بنیاد سینمایی فارابی ساخته شد؛ یعنی از فیلمساز دعوت میکنند تا در این زمینه فیلم بسازد. به یاد دارم که آقای میرکریمی تهیهکننده فیلمی درباره فرش ایرانی است که در آن 15 کارگردان، 15 فیلم ساختند اما شما در حال حاضر چنین همتی را نمیبینید که بگویند فیلمسازی 20 موضوع درباره سفالگری کار و آن را سینمایی کند. از نظر خیلیها دوره این کارها گذشته اما فرهنگ و هنر تعطیلیبردار نیست؛ هر زمانه و هر دورهای نیاز به فکر و موضوعات جدید دارد و در کشور ما باید مسئولان و متولیان امر از فیلمسازی مرتبط با صنایعدستی حمایت کنند اما هدایت نکنند. به عنوان مثال، درباره خوشنویسی 20 سال پیش فیلم ساخته شده و در حال حاضر بچههای ما به قدری با تبلت و رایانه مینویسند که نمیدانند خوشنویسی چیست. بنابراین مشکلات به خواست متولیان برمیگردد و اگر آنها بگویند که میخواهند درباره صنایعدستی فیلم بسازند، ممکن است فیلمسازان 200 طرح ارائه دهند و حداقل از این میان 20 طرح خوب پیدا میشود. این همان کاری است که در مرکز گسترش مستند و تجربی انجام دادیم. الان باید همت یا شوری به وجود بیاید که این بچههای جوان طرحهای خود را بیاورند اما به نظرم وجود ندارد.
نسرین بختیاری - گروه فرهنگ و هنر