نسخه Pdf

سلفی باکلاس

درباره بلاگر معلمی دوگانه محبت و منفعت

سلفی باکلاس

اوج اوجش دوران کرونا بود. صدای معلم‌ها در فضای‌مجازی دست به دست می‌چرخید و شده بود جزو بیشترین محتواهایی که برای خندیدن دست به دست می‌شد. دلخوری معلم‌ها از پخش صداهای‌شان که بعضی از آنها محتوای توهین‌آمیز هم داشت از یک سو و منتشر شدن صدای دانش‌آموزان از سوی دیگر، باعث شده بود نه‌تنها در بحث حضور فیزیکی مدارس دچار تحول شویم بلکه روی تازه‌ای از تعامل دانش‌آموز و معلم را ببینیم.

دیده شدن در فضای مجازی و مشخصا اینستاگرام در این چند سال اخیر ابعاد گسترده‌تر و متفاوتی پیدا کرده. یکی از حوزه‌های مورد توجه حال حاضر، بلاگر معلمی است. جریانی که با معلم آملی بار دیگر داغ شد و حالا بعضی از معلمان در کنار تدریس به این فعالیت مشغول هستند. برای بررسی بهتر مزایا و معایب بلاگر معلمی، با چند نفر از این معلمان صحبت کرده و هم از لحاظ روان‌شناسی و حقوقی بررسی کرده‌ایم و در انتها هم به رسم همیشه مطالبه‌مان را قرار است به گوش آموزش و پرورش برسانیم.                                 
​​​​​​​با تشکر از امیرعلی حبیبی و مریم مرادزاده

برخورد نزدیک از نوع چندم
بانمک، شیرین، خوشحال کننده و امیدوار کننده؛ اولین کلیدواژه‌هایی است که با دیدن فیلم بلاگر معلم‌ها به ذهن می‌رسد. شاید هم عده‌ای مخالف سرسخت این تفاوت رفتار و نزدیکی باشند اما باید گفت رویکرد معلمان جدید چه بلاگر باشند و چه نباشند مثل راه رفتن روی لبه تیغ است. این‌که مثل گذشته دانش‌آموز با دیوار‌ها و خط‌کشی‌های سفت و سخت و محکم روبه رو شود، یک باخت بزرگ برای مدرسه و معلم است از این جهت که می‌شود یک دلیل برای فراری‌تر شدن او از روزمرگی و فضای کسل کننده مدرسه اما معایبی که صمیمیت زیادی هم باخود به همراه دارد، گاهی غیرقابل جبران است. اشتراک‌گذاری تجربیات تدریس و تعامل با بچه‌ها، ارتباط بهتر و دقیق‌تر با والدین، ارتباط با همکاران دیگر و در آخر دیده شدن دلایل خوب و مثبت بلاگر معلمی است. این‌که معلم خلاقیت‌های تدریس و بازی‌آموزی‌هایی را که خود ابداع می‌کند در اختیار معلم‌های دیگر بگذارد اتفاقا گام مثبتی در طرح درس معلمان محسوب می‌شود اما اگر نخواهم بگویم همه، بعضی از معلمان تمرکز اصلی‌شان روی دیده شدن است. اثرات مخرب بلاگر معلمی هم مبحث قابل بررسی است که نباید از آن غافل بود.
1.امکان انتشار اطلاعات خصوصی و شخصی فرد، خصوصا چهره دانش‌آموز، حتی اگر او و خانواده راضی هم باشد باعث بروز مشکلات می‌شود. هیچ‌کدام‌مان ویدئوی پسر شمالی که در پرسش شفاهی معلم جغرافی هول شده بود و کلمه شیب را مدام تکرار می‌کرد، یادمان نمی‌رود. سرنوشتی هم که دانش‌آموز بعد از انتشار این فیلم داشت و حرف‌هایی که از مردم شنیده بود هم برای خودش قابل هضم و فراموشی نیست. این‌که دانش‌آموز خصوصا در سنین پایین از انتشار فیلمش خوشش هم بیاید یک اتفاق بدیهی است، چون او به هرحال دلش می‌خواهد دیده شود اما این‌که در بزرگسالی هم از ماندگاری فیلمش پشیمان نشود را کسی پیش‌بینی نمی‌کند. خانواده هم به‌عنوان والدین و تعیین کننده و تاثیرگذار در تصمیم کودک و نوجوان باید حواس‌شان به نشر اطلاعات فرزندشان باشد. گرچه وارد این بحث نمی‌شوم که بعضی از والدین برای کودک‌شان از پر قنداق پیج شخصی می‌زنند و بدون اجازه چهره او را منتشر و پخش می‌کنند.2.شغل معلمی در وهله اول تمرکز بر تدریس است. هر قدر هم چک و چونه بزنیم که وقت استراحت برای فضای مجازی محتوا تولید می‌کنیم، نمی‌شود گفت که مطلقا کم کاری نمی‌شود و نباید مدرسه و وزارتخانه از این مسأله نگران نباشند. به‌هرحال اگر ذره‌ای در کار تدریس کوتاهی شود، معلم مدیون دانش‌آموز است.
خلاصه در ظاهر قضیه، امر بلاگر معلمی و نزدیکی و صمیمیتی که با بچه‌ها در این ویدئوها می‌بینیم، قابل توصیه و تایید نیست و از هرطرف که نگاه می‌کنیم، یک جای کارش می‌لنگد.

دوکلام حرف روان‌شناسانه
برای بررسی بهتر رفتار معلم با دانش‌آموز و صمیمیت و ملاحظاتی که آموزش و پرورش نسبت به نشر این این فیلم‌ها دارد رفته‌ایم سراغ امیرعلی حبیبی، گفتاردرمانگری که قبلا عضو تحریریه نوجوانه‌ بود و حالا روزانه با مراجعان کودک زیادی سر و کار دارد.
در قدم اول اهمیت مرز قائل شدن از سمت معلم واجب است. دانش‌آموز‌ اولین بستر جدی و رسمی است که تجربه می‌کند و باید این شناخت را داشته باشد که هر جایی آداب و اصول خود را دارد. اگر همان‌طور که در خانه و خانواده با او رفتار می‌شود در مدرسه با معلم چنین ارتباطی داشته باشد، دیگر معلم از قامت یک مربی و معلم‌ و‌‌ کسی که باید اثرگذار باشد و دانش‌آموز از او حرف شنوی داشته باشد، خارج می‌شود. گرچه این به معنای بد‌رفتاری و ‌محبت نکردن نیست.
قدم بعدی جایگزین شدن است. هیچ‌ فردی نمی‌تواند جایگاه برادر، خواهر و دوست را در زندگی دانش‌آموز‌ بگیرد. اگر قرار باشد معلم جایگاه دیگری غیر از همان معلمی داشته باشد برای دانش‌آموز خصوصا در سن کودکی آسیب‌زننده است.
نکته سوم بحث دلبستگی است. در کودکی و‌ نوجوانی دلبستگی و وابستگی به سرعت اتفاق می‌افتد و فرد آسیب‌پذیر‌تر است. این جمله کلیشه‌ای روان‌شناسان است که می‌گویند «این مشکل به کودکی شما برمی‌گردد» کاملا درست است. تا ۱۰ سالگی محیط، افراد و اتفاقات، آینده بالغانه فرد را شکل می‌دهند و اگر ما وابستگی‌های اشتباه و رفتارهای نادرستی انجام دهیم به تبع آن در آینده شاهد نتایج غیرقابل جبرانی چه برای فرد و چه اطرافیان خواهیم بود.
و اما نکته آخر بحث قانونمندی دانش‌آموز است. اگر کلاس درس و مدرسه از اسلوب رسمی و قانونی خود خارج شود و ارتباطات رنگ و بوی دیگری بگیرد، قانون‌پذیری دیگر در فرد شکل نمی‌گیرد.
اگر قانون در جامعه کوچکی مثل مدرسه شکسته شود، دانش‌آموز این بی‌قانونی را به کل جامعه تعمیم می‌دهد و پایه جامعه‌پذیری و قانونمندی‌اش حتی در قالب رانندگی و یک کمربند بستن ساده درست بنا نمی‌شود.

حقوقدانان چه می‌گویند؟
سه سوال مهم حقوقی از مصاحبه با خانم زارعی ذهنم را درگیر کرده بود. برای همین به مریم مرادزاده، فارغ‌التحصیل حقوق جزا پیام نصفه شبی دادم و چالش‌های ذهنی‌ام را برای خودم و ‌شما حل و فصل کردم.
درباره رضایت داشتن خانواده و دانش‌آموز از انتشار ویدئوی بچه‌ها پرسیدم و حق قانونی آموزش و پرورش و مدرسه برای توبیخ معلم که مرادزاده اینطور جواب داد: «گرچه این کار جرم نیست ولی من اصطلاحا می‌گویم که بعضی جرایم جنبه عمومی دارد. به طور مثال اعلام جرم درباره خدشه‌دار کردن عفت عمومی. ممکن است کسی شاکی خصوصی نباشد اما مدعی‌العموم حق بررسی و برخورد را دارد.»
سوال بعدی من درباره این بود که اگر سال‌ها بعد کودک بزرگ شد و خواست از معلم و خانواده بابت نشر چهره‌ اش شکایت کند، این حق را دارد؟ مرادزاده می‌گوید:« بله این حق قانونی را دارد اما ممکن است شامل بحث مرور زمان شود.»
ابهام آخری که داشتم درباره بحث حق قانونی وزارتخانه برای برخورد با معلم بود که در مصاحبه با زارعی، معلم بلاگر شیرازی ذهنم را درگیر کرد. مرادزاده در جواب می‌گوید: «فضای آموزشی تابع دستورالعمل‌های خودش است. در قانون مدنی محتوایی مبنی بر این‌که اگر معلم در مدرسه تخلفی کرد چطور باید با او برخورد شود یا اصلا انتشار ویدئو از مدرسه آیا تخلف است یا نه، نیست. معلم باید مطابق آیین‌نامه و دستور‌العمل‌های آموزش و پرورش عمل کند و اگر رفتاری مغایر با آن داشته باشد وزارتخانه می‌تواند با او برخورد کند.
این را باید یادآوری کرد که مساله، صرفا انتشار نیست. یعنی این اقدام جرم محسوب نمی‌شود و قانونی هم در این خصوص‌ وجود ندارد. مساله محتوای آن ویدئو است. اگر در همان کلاس و مدرسه از سرود خواندن و فعالیت‌های دیگر محتوایی منتشر کند، مشکلی ندارد. وقتی محتوا به سمت اصطلاحا ابتذال می‌رود و معلم یکی از کارهای اصلی‌اش می‌شود تولید محتوا با رویکرد بلاگری، دیگر قضیه فرق می‌کند.»

پای صحبت‌های مرضیه زارعی، بلاگر معلم شیرازی
سرنخ‌های یک معلم خوب
یکی از خاطرات همیشگی پدر و مادر‌ها و تکیه کلام‌های کلیشه‌ای‌شان این است:«ما مدرسه می‌رفتیم، شماهم مدرسه می‌روید.»
در دهه‌های گذشته چاشنی همیشگی تدریس، با شعار چوب معلم گله، تنبیه‌هایی شبیه شکنجه بود و پیش‌زمینه ذهنی که از معلم تا به یک دهه پیش شکل گرفته، کسی بود که در برخورد با هر قدم اشتباهی قرار است نقش ملامتگر را بازی کند که به هیچ عنوان درکی از شرایط سنی دانش‌آموزش ندارد. نزدیک به یک دهه است که مدارس رنگ معلمان نسل جدید با شیوه‌های تدریس نو را به خود دیده است. معلم‌هایی که به‌جای تخته‌های گچی پای تخته دیجیتال می‌روند و به جای طرح درس در برگه‌های A4، با گوشی، تصویر، فیلم و مشارکت از خود دانش آموز تدریس می‌کنند. معلمانی که فهم دقیق‌تری از نوجوان بومی دیجیتال، شخصیت و ذائقه‌اش دارند و برای بهتر شدن ارتباط خود با دانش‌آموز بیشتر با علائق او همراه می‌شوند. یکی از دلایل عمده‌ای که بلاگر معلم‌ها برای حضور پررنگ خود در فضای مجازی و به نمایش گذاشتن روش تدریس و تعامل‌شان با بچه‌ها می‌گویند، همین علت است. برای پرداخت بهتر به این مسأله هم با مرضیه زارعی یکی از معلم‌هایی که در فضای مجازی فعالیت می‌کند، مصاحبه کرده‌ایم و هم نظر معلم بلاگر‌های دیگر را پرسیده‌ایم.
برای سؤال اول هدف از این ارتباط نزدیک با دانش‌آموزان را از او پرسیدم: «شخصیت افراد از حیث ایجاد صمیمیت با دانش‌آموز سن و سال نمی‌شناسد. زمانه تغییر کرده و بالاخره نمی‌شود با دانش‌آموز همان‌طور که در گذشته رفتار می‌شد، برخورد شود. دهه هشتادی‌ها و نودی‌ها با آنچه ما هستیم متفاوتند. امر و نهی، برخورد تند و تحقیر برای‌شان قابل قبول نیست و دوای این تفاوت، رابطه دوستانه با آنهاست. مثلا من امسال شاگردی داشتم که هرقدر اوایل سال او را نصیحت می‌کردم تا درس بخواند، حرف گوش نمی‌داد اما وقتی ارتباطم با او اصلاح و دوستانه شد، بیشتر به او توجه کردم و حتی زنگ‌های تفریح حواسم به او بود، حتی اشتیاقش برای تکالیف اختیاری و داوطلبانه هم بیشتر شد و می‌گفت: دوست دارم دوستم از من راضی باشد. یا حتی دانش‌آموزی بود که به قوانین حجاب در مدرسه توجهی نمی‌کرد و مدیر همیشه با او به چالش می‌خورد و خانواده هم دائم دعوایش می‌کردند حتی مدیر به او گفته بود من معلمت را هم جریمه می‌کنم اما به‌خاطر رفاقت با من رفتارش را در مدرسه تغییر داد.»
قوانین مدرسه و آموزش پرورش مشخص و سفت و سخت است و معمولا عملکرد معلم‌ها زیر ذره‌بین و نظارت جدی قرار دارد. از زارعی پرسیدم برخورد مدیر و آموزش و پرورش با او و اساسا بحث بلاگر معلمی چطور است: «من به نمایندگی از همکارانم که در فضای مجازی با عنوان بلاگر معلم فعالیت می‌کنند، با شما صحبت می‌کنم. خیلی از معلم‌ها کارشان به حراست آموزش و پرورش کشید و توبیخ کتبی شدند و گاهی فشار روانی که تحمل می‌کردند، جبران ناپذیر بود و متوجه نمی‌شوم چرا معلم به‌خاطر ارتباط خوب و صمیمیتش با دانش‌آموز باید توبیخ شود و چرا باید روی بلاگر معلم‌ها آن‌قدر فشار روانی باشد؟من همکاری داشتم که چون در فیلم اینستاگرامش دانش‌آموزش را بغل کرده، توبیخ شده است. وقتی هم دانش‌آموز و هم والدینش راضی به پخش این محتوا از پیج معلم هستند، چه اشکالی دارد؟ اگر حجاب مشکل داشته باشد یا محتوا خلاف شأن باشد، قابل درک است ولی مطالبه ما این است که آموزش پرورش بدون منطق و بی‌قید و شرط با این امر مخالفت و برخورد نکند و خودش برای معلم‌هایی که با هویت معلمی‌شان در فضای مجازی فعالند چارچوب تعیین کند. اما وزارتخانه کالا با این مسأله مشکل دارد و می‌گوید شما مادامی که کارمند دولتید نباید بلاگر باشید و این صحبت در هیچ جای قانون قید نشده است.»
دانش‌آموز چه کودک و چه نوجوانش یا به بلوغ نرسیده و اعمال بزرگسال را زیر نظر دارد و تکرار می‌کند یا در سن بلوغ است تاثیرپذیر. از لحاظ روان‌شناسی احساسات در این بازه سنی در دانش‌آموز به‌شدت زیاد بوده و صمیمیت یک مرز باریک است که یک قدم اشتباه منجر به سقوط و رشته کردن پنبه‌های تربیتی می‌شود. درباره وابستگی و مرز صمیمت از مرضیه زارعی پرسیدم:«طبق سابقه کاری که من چه با دانش‌آموز ابتدایی و چه دبیرستانی‌ها داشتم، می‌شود گفت درک بچه‌ها نسبت به این وابستگی بالا و منطقی است. من دانش‌آموزی داشتم که خانواده می‌گفتند چون خواهرش ازدواج کرده و تنها شده بود دلش می‌خواست پنجشنبه‌ها هم مدرسه بیاید. این شرایط باعث شده بود خودم هم از تمام شدن سال تحصیلی نگران باشم اما در حالا حاضر بچه‌ها با تابستان و پایان سال تحصیلی حال‌شان خوب است. درست است که زود وابسته می‌شوند اما زود هم این وابستگی تمام می‌شود. شرایط سنی، اقلیمی، یعنی روستایی و شهری بودن پوشش، حرف زدن، همه در نوع رفتار معلم با دانش‌آموز باید تاثیر داشته باشد. بعضی از کارها مثل دیدن بچه‌ها بعد از زمان مدرسه یا ورود به مسائل شخصی آنها حتما آسیب‌زاست اما ارتباط من با بچه‌ها صرفا در حد این است که از روی علاقه بغلم می‌کنند.»

زهرا قربانی - دبیر نوجوانه
ضمیمه قفسه کتاب
تیتر خبرها