نسخه Pdf

سندرم سکوت انتخابی

سندرم سکوت انتخابی

به نظر من اساسی‌ترین مشکل شهر ما این است که مردم آن دچار سندرم سکوت انتخابی شده‌اند. هر روزه تعداد زیادی از مردم را می‌بینیم که همگی در حال تلاش برای حفظ بقای خود هستند.

کمتر کسی را می‌بینید که در میان کلاف زندگی به فکر این باشد یک دل سیر با دیگران صحبت کند. می‌شنود ولی تصمیم می‌گیرد سکوت کند. گاهی در زمین این سکوت، گیاه نفرت و دوری می‌روید. گیاهی که برعکس گل‌های دیگر، هیچ رنگ و بویی ندارد اما امان از ریشه‌هایش که در چشم برهم زدنی کل زمین زندگی را در بر می‌گیرند. دیگر هرچه باغبان آب بدهد، فایده‌ای ندارد و گیاهی نخواهد رویید. رفته رفته رنگ و رخ می‌بازد و درگیر سرطان می‌شود،سرطانی به نام هیس...! 
دکترها می‌گویند این تنها سرطانی است که درمانی برایش نیست، خود فرد به وجود می‌آوردش اما دیگر حتی خود هم توان ریشه‌کن کردنش را ندارد. اما چه می‌شود که افراد تن می‌دهند به این رنج؟! تلاش برای بقا؟ پول درآوردن؟! پس چه؟!
نکند حرف نزدن و از دلخوری‌های‌شان نگفتن، برای‌شان لذت دارد؟!
شاید هم روزی کسی بود که هرچه فریاد زد کسی او را نشنید، پس به بچه‌های خود یاد داد سکوت انتخابی را برگزیند.
از کجا معلوم شاید زمان او سندرم ناشنوایی انتخابی رواج داشته است...؟!

 فاطمه حجت انصاری - تهران