در ستایش معذرتخواهی...

در ستایش معذرتخواهی...

حامد عسکری شاعر و نویسنده

    كره شمالی دیشب شاهد دو اتفاق عجیب و حیرت‌آور بود. در سالگرد تاسیس حزبشان، جمع شدند. رژه رفتند. دوربین‌ها همه جوانب و زوایا را فیلمبرداری كردند. مردم لبخند می‌زدند. میگ‌ها و میراژها و اف چه‌‌می‌دانم چندها هم
بر فراز آسمان پروازهای نمایشی می‌رفتند و همه چیز خیلی شیكان پیكان پیش می‌رفت. رئیس‌جمهور كره جناب اون هم كه نمی‌‌دانم چرا مرا یاد احمدشاه قاجار می‌اندازد برای مردمان كره‌ای دست تكان می‌دهد و لبخند می‌زند و خب توی این مراسم هم طبیعتا باید سخنرانی كند. همه ما چیزهایی از كره شنیده‌ایم و كتاب‌های متعددی هم از گریختگان از آن جهنم هم خوانده‌ایم. آقا رضای امیرخانی خودمان هم روایتی ایرانی از كره شمالی نوشته است كه با زبان خودمان از احوالات مردمان آنجا برایمان نوشته است. دیشب اما یك اتفاقی هم افتاد كه فقط همان چندثانیه همان چند برش همان چند قاب هرچند غیرواقعی و دیكتاتورمآبانه یك شمعی توی دلم روشن كرد. نه این‌كه این گزاره به‌عنوان تایید رفتارهای آقای اون باشد و نه این‌كه بگویم خوش‌به‌‌حال مردم كره كه همچین لیدری دارند. آقای اون توی سالگرد تاسیس حزبشان زنده و مستقیم گریه می‌كند و می‌گوید «من نتوانستم برای شما رفاه ایجاد كنم من نتوانستم زندگی‌ای را كه مد نظرتان بود برایتان درست كنم.» من تقریبا مطمئنم كه این حرف‌ها یك شوی تبلیغاتی است و هیچ فرق و اتفاقی در زیست و زندگی مردمان كره قطعا نخواهد افتاد. مثلا اگر این اتفاق توی ژاپن و از طرف مدیرعامل یك شركت بزرگ بود تو مطمئن بودی از فردا همه محصولات آن شركت جمع‌آوری خواهند شد و به بهترین نحو ممكن از متضررین دلجویی خواهد شد. اما قطعا از كره‌شمالی من یكی چشمم آب نمی‌خورد. اما من فقط توی این متن چسبیده‌ام به ذات معذرت‌خواهی؛ خیلی وقت است از بین ادبیات سیاسی و اجتماعی و رفتاری ما رخت بر بسته است و حال آن‌كه خیلی كار دشواری نیست.