نسخه Pdf

آینه احوال درونی انسان

پشت پرده رمان برادران کارامازوف چه خبر است؟

آینه احوال درونی انسان

 وقتی كتاب را خریدم، هیچ نمی‌دانستم با چگونه كتابی سر وكار خواهم داشت. غیر از نقل‌قول‌ها و تعریف‌های فراوان هیچ ذهنیتی درباره كتاب نداشتم. مطلقا حتی یك نقد كوچك هم از كتاب و داستان و نویسنده‌اش نشنیده بودم؛ هرچه بود با سرتیتر «بهترین رمانی كه تابه‌حال خوانده‌ام» آغاز می‌شد.
قطعا فرصت این صفحه كمتر از آن است كه من ریز به ریز مواجهه‌ام را برایتان بازگویم؛ پس شما را نشسته پیش روی خودم تصور می‌كنم و خیال می‌كنم از من پرسیده‌اید «برای خواندن برادران كارامازوف توصیه‌ای، پیشنهادی، زنهاری چیزی نداری؟»

 كدام ترجمه؟
اولین و مهم‌ترین نكته برای خواندن این رمان مساله اساسی ترجمه است. خود من اولین ترجمه‌اش را خواندم كه برمی‌گردد به سال 1335 و كار مشفق همدانی است؛ برگردان از زبان فرانسه. سه ترجمه مشهور دیگر از این رمان موجود است به علاوه چند ترجمه متفرقه. غیر از ترجمه مشفق همدانی، ترجمه‌های صالح حسینی، پرویز شهدی و احد علیقلیان مشهورترین‌ها هستند. اما نكته قابل توجه این است كه برادران كارامازوف تاكنون از زبان اصلی برگردان به فارسی نشده است. برخلاف تصور رایج سروش حبیبی (كه اغلب آثار مهم روسی ترجمه اوست) ترجمه‌ای از برادران كارامازوف ندارد. خلاصه كنم، طبق جست‌وجو و تورق من ترجمه احد علیقلیان روان‌ترین و به‌روزترین ترجمه است. اگر می‌خواهید در تجربه خواندن این كتاب با نسل‌های گذشته همراه شوید و بدانید برای خواندن این رمان چه سختی‌هایی كشیده‌اند ترجمه صالح حسینی و مشفق همدانی گزینه‌های مناسبی هستند؛ اما اگر می‌خواهید لذت همراهی با داستان و نویسنده را تجربه كنید، پیشنهاد من همان ترجمه احد علیقلیان است. 

 درباره كتاب
برادران كارامازوف، آخرین و مشهورترین اثر فئودور داستایفسكی، نویسنده شهیر روسی نخستین بار به صورت پاورقی در سال‌های ۸۰ـ۱۸۷۹درنشریه پیام‌آور روسی منتشر شد. گویا این رمان قرار بوده قسمت اول از یك مجموعه سه‌گانه باشد، اما نویسنده چهار ماه بعد از پایان انتشار كتاب، درگذشت. رمان برادران كارامازوف یكی از فلسفی‌ترین رمان‌های ادبیات جهان است؛ به اذعان هركه خوانده است و البته به اعتبار سخن ده‌ها فیلسوف و متفكر بزرگ. پشت جلد كتاب نام بعضی از این فلاسفه و متفكران آمده است؛ آلبرت اینشتین، زیگموند فروید، مارتین هایدگر، كورت ونگات، لودویگ ویتگنشتاین و پاپ بندیكت شانزدهم و... .

 داستان و راوی
«هشداری در كار نیست و با خیال آسوده و بدون خطر لو رفتن داستان می‌توانید بخوانید.»
داستان بر محور خانواده كارامازوف می‌چرخد و گسترش می‌یابد. فئودور كارامازوف و سه پسرش دیمیتری، ایوان و آلیوشا. خانواده‌ای با اختلافات و تفاوت‌های فراوان. بستر این درگیری‌ها پول، كینه و عشق است.
راوی داستان یك قصه‌گوی آشناست. كسی كه واقعه‌ای را برایمان تعریف می‌كند؛ راوی برای ما ماجرایی را حكایت می‌كند كه در شهرشان رخ داده و بر او و سایر شاهدان ماجرا اثر زیادی داشته است. او پیش روی ما می‌نشیند و برایمان درباره آدم‌های قصه و پیشینه‌شان حرف می‌زند و از ما می‌خواهد نكاتی را به یاد داشته باشیم تا بعدا و حین شنیدن قصه، خط و ربط ماجرا را گم نكنیم.
اما آنچه ممكن است كار خواندن این داستان را كمی سخت كند نام‌هاست. اوایل خواندن تا حدود صفحه 200 طاقت بیاورید و گیج شدن میان تغییر نام‌ها را به جان بخرید تا با فضای روسیه و نام‌های عجیب و غریبش كنار بیایید و بعد، از همراهی با آدم‌هایش لذت ببرید.
​​​​​​​
 چرا برادران كارامازوف یك رمان فلسفی محسوب می‌شود؟
به‌نظر من داستایفسكی با برادران كارامازوف وارد زمین فلسفه اخلاق شده است. همینجا لازم است كمی به زبان ساده بگویم اصلا فلسفه اخلاق چگونه چیزی است تا بعدا بتوانم ادعایم درباره برادران كارامازوف را شرح دهم. اگر اجمالا از من بپذیرید فلسفه شیوه‌ای از تفكر درباره هستی و زندگی است كه تلاش می‌كند با دقت همه جوانب پرسش‌های معطوف به زندگی را ببیند و با دقت بیشتری به آنها پاسخ دهد، پس فلسفه اخلاق نوعی از فلسفه‌ورزی و سوال و جواب درباره امور اخلاقی است. درست و غلط چیست؟ چه كسی درست و غلط امور را مشخص می‌كند؟ چه چیزهایی مُجاز است و چه چیزهایی ممنوع؟ مجاز و غیرمجاز را چه كسی تعیین می‌كند؟ فضیلت چیست؟ و از این دست سوالات كه در تمام امور زندگی روزمره می‌توان به دنبال پاسخی برایشان بود؛ حال باید بگوییم داستایفسكی در برادران كارامازوف چه كرده است؟ او ما را به نحوی عینی با این سوالات روبه‌رو می‌كند. آنجا كه ایوان می‌گوید: «اگر خدا نباشد همه چیز مجاز است» او در واقع این سوال را پیش روی ما می‌نهد كه آیا اگر خدایی نبود ما مجاز به انجام هركاری بودیم؟ او با نفوذ به عمق جان و افكار و تمایلات شخصیت‌های قصه‌اش، از منظری بی‌طرف، ما را با انسانی روبرو می‌كند كه با زندگی، تمایلات، ارزش‌ها و خطاهای انسانی‌اش درگیر است؛ انسانی كه لحظه‌ای از سوالات اخلاقی فارغ نمی‌شود؛ انسانی كه در تمام شخصیت‌های داستان متبلور شده است انسانی عریان است؛ با تمام ضعف‌ها و خواستن‌ها و تمایلات و نمایش‌هایش؛ كه هرقدر هم ضعیف و كوچك باشد در تمام لحظات زندگی‌اش میلی غریب به تعالی و بهتر بودن و بهتر دیده شدن دارد؛ این انسان تلاش می‌كند پیش چشم خود و پیش چشم سایرین حیثیت اخلاقی‌اش را نبازد؛ تلاش دیمیتری برای تبرئه خودش از اتهام دزدی نمونه‌ای بارز از چنین تلاشی است. نویسنده به شیوه‌ای وجودی (اگزیستانس) و با زبان حكایت داستان برای ما از وجود خدا، شیطان، اخلاق، امكان قضاوت و الهیات سخن می‌گوید. برای ما همه چیز دغدغه‌های انسان را روی میز می‌گذارد و از هر زبان بهره می‌برد تا همه افكار و عقاید و سلیقه‌ها را با پرسش مواجه  كند. در بحث‌های برادران با پدرشان، در سخنان و رفتار و كردار هریك از شخصیت‌ها، در صومعه، در دادگاه، در بستر و جای‌جای قصه.
به نظر من دلیل اقبال و موفقیت این كتاب در میان مخاطبان متنوعش آن چیزی است كه از درونیات انسان می‌نُماید. زیرا بسیاری از متفكران این كتاب را آیینه‌ای برای احوال درونی انسان دانسته‌اند. این كتاب از تمام مسائل انسان گوشت و پوست و استخوان‌دار حرف می‌زند؛ درگیری‌ها و پرسش‌ها و چالش‌های انسان با ماورای جهان و همین جهانی كه در آن رنج می‌كشد. از پدر زوسیما گرفته تا مفتش اعظم و صحنه‌های خارق‌العاده‌اش تا شیطان در تصویری بسیار بدیع و تازه و آدم‌هایی عریان همچون فئودور كارامازوف و پسرانش، گروشنكا و لیزا و كاترینا. داستایفسكی ابدا در این قصه پاسخی به ما عرضه نمی‌كند، او تنها و تنها برایمان سوال طرح می‌كند و راه‌های فرار از سوال و چالش را به رویمان می‌بندد.
سخن آخر این‌كه با شخصیت‌های این كتاب زندگی خواهید كرد و با هریك به دنیایی سفر می‌كنید از تلاش انسان‌ها برای «بودن» و «بهتر بودن»؛ برادران كارامازوف را بخوانید و نیروی زندگی را از میان سطرها و آدم‌هایش پیدا كنید.
در مطلب بعدی با كتاب «كلیسای جامع» نوشته ریموند كارور همراه ما باشید.
ضمیمه نوجوانه