نسخه Pdf

ضرورت همکاری بازیگر با فیلمنامه‌نویس‌ها

پای صحبت ونتورث میلر، بازیگر «فرار از زندان»

ضرورت همکاری بازیگر با فیلمنامه‌نویس‌ها

سریال «فرار از زندان» با پیچ و خم‌های دراماتیک و پیش‌بینی نشده خود و داستانی هیجانی و معمایی، توانست تبدیل به یکی ازپربیننده‌ترین مجموعه‌های تلویزیونی درتاریخ فعالیت قاب جادو شود. در کنار داستانی پررمزوراز با چرخش‌های غیرمتعارف، بازی بازیگران سریال هم از‌جمله چیزهایی بوده که مورد توجه تماشاگران قرارگرفته که در راس آنها باید از بازی یکدست وجاندارونتورث میلر درنقش کاراکتر محوری ماجرا مایکل اسکافیلد یاد کرد.

به باور منتقدان تلویزیونی، بازیگر با خلق جذاب این شخصیت در مقابل دوربین یکی ازآیکون‌ها و شخصیت‌های جاودان تاریخ قاب کوچک را خلق کرد. این هنرمند انگلیسی‌تبار که در بروکلین بزرگ شده، بازیگری خودساخته است که بدون حمایت از سوی کسی توانست در قالب یکی از به یادماندنی‌ترین کاراکترهای تلویزیونی ایفای نقش کند.شاید برای اوچندان راحت نباشد که روبه‌روی خبرنگاران قرار گرفته و به پرسش‌های متعدد آنها پاسخ دهد اماآرامش خاطر اودر طول مصاحبه هم مثل بازی‌اش در مقابل دوربین فرار از زندان، مثال‌زدنی است.

درهر فصل از سریال، داستان آن دست به نوعی احیا و بازسازی می‌زند. به‌عنوان یک بازیگر چه سودها و ضررهایی بابت این موضوع کردید؟ این تفاوت موجود در داستان و روابط کاراکترها را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
نکته اساسی و جالب در رابطه با سریال همین است که به‌شدت جالب و جذاب است. شما به اکثر مجموعه‌ها که نگاه می‌کنید، می‌بینید در فصل‌های مختلف از همان فرمول همیشگی خود استفاده می‌کنند ونوعی تکرار درآنها وجود دارد. این نکته ضربان کار را گرفته و آن‌را در ورطه تکرار می‌اندازد. چیزهایی به تماشاچی ارائه می‌شود که قبلا گفته شده و ضرورتی برای تکرار دوباره‌شان وجود ندارد. این مسأله باعث خالی شدن فصل‌های جدید و بعدی این نوع سریال‌ها می‌شود. چنین حالتی وجود چشم‌اندازهای تازه برای بازیگران را هم لغو می‌کند. تفاوت فرار از زندان با بقیه کارها در همین نکته است. شما در هر فصل تازه با نکات تازه‌ای روبه‌رو می‌شوید که در فصل‌های قبلی نبوده و بنابراین، بازیگران هم با چیزها و اتفاقات تازه‌ای روبه‌رو می‌شوند که به‌خاطر آنها باید تفاوت‌هایی در بازی‌شان داشته باشند. با چنین رویکردی کاملا موافقم و بنابراین بازی‌ام برای این تغییرات راحت است. در میان فصل‌های مختلف سریال، دو فصل اول و سوم را بیشتر می‌پسندم، زیرا کاراکترم در آنها واقعی‌تر و عریان‌تر است و از نظر فیزیکی جای زیادی برای کار داشتم. فصل دوم کاراکترم با یک تغییر اساسی روبه‌رو شد اما آن دو فصل را بیشتر از فصل دوم دوست دارم. در فصل دوم چندان اکتیو نبودم و به نوعی در کنار مسائل قرار داشتم. این موضوع یک جورهایی دست و پای مرا بسته بود و برای نمایشی که تا آن زمان 67 اپیزودش پخش شده بود، چیز چندان خوبی نبود.
 
آیا از نحوه تکمیل، گسترش و تحول کاراکترمایکل درسریال و همچنین تغییرات شخصیتی او درچهار فصل مجموعه راضی بودید؟
احساسات مخلوطی درباره تحول و گسترش کاراکترم دارم. درابتدای کارکاملا مشخص بود که من یک نقش خیلی ویژه و خاص در داستان دارم. فکر می‌کنم مایکل کسی است که پیوسته در طول ماجرا، مسائل را برای تماشاگران توضیح داده و می‌شکافد.اوست که برای بیننده روشن می‌کندکه این اتفاق چه بوده، آن اتفاق قرار است چه چیزی را روشن و مشخص کند، حالا قرار است چه اتفاقی بیفتد و‌...مایکل آدمی پرانرژی است وداستان را به جلومی‌برد. شغل و وظیفه اوست که فرار از زندان را نگه می‌دارد و محور ماجراهاست. در یک کلام، او متعادل‌کننده کاراکترهای داستان به حساب می‌آید.
 
کدام صفت و مشخصه مایکل را خودتان دارید؟
فکر کنم حس وفاداری او.درآغاز فصل سوم به نویسندگان سریال گفتم:«لطفادرموردمایکل این موضوع رابرجسته نکنیدکه می‌خواهد زنده بماند،زیرا اوبیشتر به فکرزنده ماندن بقیه هست تاخودش.»اوکسی است که می‌خواهدبرای بقیه ایثارو ازخود‌گذشتگی کندوبه این موضوع کاملا وفاداراست.زمانی که جان دیگران درخطراست،این فقط مایکل است که رفتاری پرخاشگرانه دارد و نسبت به حفظ جان بقیه خودش را مسئول می‌داند.
 
بعد از پخش سریال در کوچه و خیابان راحت تردد می‌کنید؟
اصلا! شهرت چیزخوبی است وهمه ما می‌خواهیم که دیده شویم و موردتوجه باشیم. اماخیلی زود این موضوع تبدیل به دردسر می‌شود و شما آرزو می‌کنید که ای‌کاش کسی شمارانمی‌شناخت وراحت می‌توانستید این طرف وآن طرف بروید.هواداری را می‌توانم مثال بزنم که هر روز خودش را به مکانی می‌رساند که درآن قهوه می‌خورم. چیز ساده‌ای مثل خوردن یک قهوه برایم تبدیل به کابوسی بزرگ شد! مجبور شدم مکان قهوه‌خوری‌ام را عوض کنم. 
 
آیا در کار نگارش شخصیت مایکل و تحولات مربوط به آن دخالتی هم داشتید و نظراتی می‌دادید؟
در کل نویسندگان فیلمنامه با همه بازیگران درباره نقش‌های‌شان صحبت و گفت‌و‌گو می‌کردند و این موضوع اختصاص به من تنها نداشت. در ابتدای کار نویسندگان فیلمنامه را از ما دور نگه داشته بودند. آنها در اتاق کوچکی فرسنگ‌ها دور از صحنه فیلمبرداری می‌نشستند و فیلمنامه را می‌نوشتند. اما خیلی زود معلوم شد این شیوه کارجواب نمی‌دهد و سوراخ‌هایی در داستان و کاراکترها وجود داشت که همکاری نزدیک‌تر فیلمنامه‌نویسان با اعضای گروه را می‌طلبید. داستان فرار از زندان یک داستان معمولی و خطی نبود و پیچیدگی‌های درونی آن، همکاری نزدیک نویسندگان با کاراکترهایی راکه آنهاخلق کرده بودند ضروری می‌کرد. تهیه‌کنندگان سریال همان روزهای ابتدایی کار متوجه این نکته مهم شدند که بعضی چیزهایی که نویسندگان می‌نویسند، سرصحنه فیلمبرداری امکان و ظرفیت فیلمبرداری ندارد و باید به گونه دیگری نوشته و کار شود.خوشبختانه فیلمنامه‌نویس‌ها به ما بازیگران اعتماد کردند و حاصل این اعتماد، بهتر و جذاب‌تر شدن داستان و کاراکترهای آن بود.

مهکامه درودی - مترجم