چرا مرگ كامیار شاپور بیصدا بود؟
همه گفتند ما هستیم
وقتی كامیار شاپور در بیمارستان جان به جانآفرین تسلیم كرد، برایش مراسم تشییع بیرونقی برگزار شد و همینطور ختم بیرونقتر. این هنرمند نقاش نه تنها در دوران حیاتش در حاشیه و انزوا زیسته بود، پس از مرگ هم چندان مورد مهر و احترام واقع نشد. همسر دایی كامیار درباره اینكه چطور از مرگش باخبر شدهاند، میگوید: شاید سه چهار روز نگذشته بود كه ساعت هفت صبح، خانم افسانه بهمن (خواهرزاده فروغ فرخزاد) به مهرداد زنگ زد و دیدم مهرداد شروع كرد به داد زدن و گریه. پرسیدم: «چی شده؟» گفت: «میگویند كامی فوت كرده!» پرسیدم: «كی گفته؟» گفت: «خبرنگارها به افسانه خبر دادهاند». بعد خانم مرجان سعیدی به من زنگ زدند و به من آدرس بیمارستان مسیح دانشوری در دارآباد را دادند. من بلافاصله به بیمارستان رفتم و به تنها كسی كه زنگ زدم، سام (برادرزاده فروغ فرخزاد) بود و به او گفتم: چنین اتفاقی افتاده و تو زودتر برو پیش عمویت، چون حالش خوب نیست و در خانه تنهاست و دارد گریه میكند. نكته جالب این بود كه وقتی رسیدم بیمارستان، تمام پرستارها با تعجب میپرسیدند: «مگر این آقا فامیلی هم دارد؟». آقای چمنآرا به پرسنل بیمارستان گفته بود: این دیگر هیچ كسی را در این دنیا ندارد! به چند نفر از دوستانش زنگ زدم و خبر دادم. غوقاسیان درباره مراسم تشییع و ختم بیرونق كامیار هم این طور توضیح میدهد: در اینجور مواقع هر كسی هر كمكی كه میكند در واقع لطف میكند، چون طبیعتا یك نفر دست تنها نمیتواند برنامهریزی و اداره كند. دوستان میآیند و همراهی میكنند، ولی به هر دلیلی اجازه ندادند من و مهرداد دخالت كنیم! همه گفتند: ما هستیم!
تیتر خبرها