گفتوگو با راهب هماوندی درباره دنیای پر فراز و نشیب عکاسی خبری
هنر بیمخاطب ارزشی ندارد
یک زمانی دوربین عکاسی، پدیدهای بود که همه را شگفتزده میکرد. همه نداشتند و همین دور از دسترس بودن آن را ارزشمند میکرد و کسی که دوربین داشت، آدمی متفاوتتر بود البته با قابلیتهایی که دیگران آنها را نداشتند. اما به مرور علم و فناوری پیشرفت کرد و دوربین عکاسی هم از انحصار افراد خاص و آدمهای پولدار بیرون آمد و با ورود گوشیهای هوشمند به زندگی بشر، همه چیز تغییر کرد و حالا دیگر هر کسی که گوشی دارد، عکاس هم هست و میتواند رویدادی را ثبت کند. اینکه ثبت به شکل عکس باشد به خوشسلیقگی عکاس و اطلاعاتش از عکاسی بستگی دارد و در این که الان همه گوشیدارها، عکاساند شکی نیست. با این گفته، راهب هماوندی هم موافق است؛ عکاسی که 30سال است در حوزه عکاسی خبری فعال است و علاوه بر همکاری با روزنامههای همشهری، خرداد، جامعه و... با آژانسهای عکاسی بینالمللی از جمله رویترز، پولاریس و تمیا نیز همکاری داشته است. هماوندی بر این باور است که الان مهمتر از جنبه هنری عکس و این که درست و کامل گرفته شدهباشد، ثبت لحظه وقوع اتفاق است. مثلا در حملات تروریستی که در قطار یا سالن برگزاری کنسرت چند سال قبل رخ میداد، مهم این بود که یک نفر با دوربین گوشیاش فیلم یا عکسی از رخداد گرفته و برای شبکههای تلویزیونی و سایتهای مهم خبری ارسال کردهباشد. ثبت آن لحظه اهمیت زیادی برای خبررسانی و اطلاعرسانی دارد و بنگاههای خبری در این شرایط دیگر به کیفیت فیلم یا عکس توجه نمیکنند؛ مهم این است که سریع آن را روی خط یا آنتن بفرستند. مدتهاست شهروند- خبرنگار به یکی از مهمترین شاخههای رسانهها تبدیل شده و به نظرم حرکت خوبی است چون آنچه در دنیای امروز اهمیت دارد، سرعت در ثبت لحظه و انتشار آن است.
عکاسی خبری جذبم کرد
راهب هماوندی در رشته عکاسی در دانشگاه تهران تحصیل کرده اما آنچه او را در دنیای عکاسی نگهداشته و حالش را خوب کرده، عکاسی خبری است.خودش میگوید:یکی از دغدغههایم این بود که از هنر برای آگاهیدادن به مردم استفاده کنم.از بچگی عضو کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شدهبودم و به کتابخوانی عادت داشتم و همیشه میخواستم هنرم با مردم ارتباط بیواسطه داشتهباشد. برای همین به عکاسی هنری که درگیر فرم باشد، علاقهای نداشتم.گاهی که با دوستان به نمایشگاه عکسی میرفتیم، این سوال را مطرح میکردم که چی مثلا؟ حالا یک عده هم بیایند و عکسهای هنری را ببینند و تعریف کنند، چه کمکی به مردم میکند؟ چقدر به آگاهی آنها میافزاید؟ یادم هست در دوران دانشجویی به دوستانم میگفتم، به جای این نمایشگاهها کاش دغدغه پول و هزینه نداشتیم مثلا میرفتیم از جنوبشهر عکاسی میکردیم، آنها را چاپ میکردیم و روی نردههای پارک شهر به نمایش میگذاشتیم تا مردمی که عبور میکنند، عکسها را بدون هیچ محدودیتی ببینند.آن وقت است که میتوان گفت هنر رسالتش را انجام دادهاست. دغدغهام این بود که هنرم کاربردی باشد. اهل بیزنس و تجارت هم نبودم که بروم سمت عکاسی تبلیغاتی چون پول زیادی در آن بود. شاید گاهی که بیپول میشدم، چند پروژه تبلیغاتی هم عکاسی میکردم اما هرگز به صورت کامل به سمت آن نرفتم و گرفتارش نشدم. با این اوصاف تنها جایی که مرا به هنری که دوست داشتم وصل میکرد، عکاسی خبری بود. برای همین سال 71 که روزنامه همشهری دایر شد به آنجا رفتم و سالهای زیادی با این روزنامه همکاری کردم. همیشه میگویم روزنامه همشهری ما را عکاس خبری کرد و ما هم این روزنامه را روزنامه کردیم؛ یک بدهبستان دوطرفه و بسیار عالی.
هنر یعنی ساده کردن پیچیدگیها
عکاسی خبری محاسن زیادی دارد. یکیاش این است که ساده است و بدون پیچیده کردن، واقعیت میتوان آن را به مردم عرضه کرد. به نظرم هنر این نیست که چیزهای ساده را پیچیده کرده و عرضه کنی و آنوقت مخاطب تلاش کند که بفهمد تو چه میگویی. هنر ساده کردن؛ پیچیدگیهاست تا برای همه قابل فهم باشد و عکاسی خبری چنین رویکردی دارد. برای من که تمایل داشتم بیواسطه با مخاطب ارتباط برقرار کنم و یکراست بروم سر اصل قضیه، عکاسی خبری بهترین انتخاب بود. هنر بدون مخاطب ارزشی ندارد و در عکاسی خبری و همکاری با رسانهها تو بهراحتی به مخاطب دسترسی داری و این ارزشمند است. عکاسی که اصول عکاسی را میداند و درک زیباشناختی دارد، وقتی از این قابلیتها در عکاسی خبری استفاده میکند، آثار شگفتانگیز و تاثیرگذار ثبت میکند و میتوان نام او را عکاس گذاشت وگرنه فردی که دوربین به دست دارد، حالا یا دوربین پیشرفته یا دوربین گوشی موبایل و فقط شاتر را فشار میدهد و چیزی را ثبت میکند، عکسبردار است نه عکاس و باید بین این دو تفاوت گذاشت.
بهشت عکاسان
به هماوندی میگویم زمانی میگفتند ایران بهشت عکاسان است بهدلیل رخدادهای هر روزش، وسعت جغرافیاییاش و تنوع زیستی و فرهنگیاش. با این صفت برای ایران موافقید؟ میگوید: ایران، هند، عراق، افغانستان و کشورهای همسایه و همجوار ظرفیتهای زیادی برای عکاسی دارند، بهخصوص عکاسی خبری. عکاسی طبیعت که اصول خودش را دارد و معمولا زیرذرهبین نیست اما عکاس خبری نهتنها در ایران که در تمام دنیا، زیر ذرهبین است و رصد میشود. در هیچکجای دنیا چنین نیست که عکاس خبری آزاد باشد از هر چه و هر کجا که میخواهد عکاسی کند. برخی کشورها بلدند و ویترینی برای عکاسان آماده میکنند و به آنها خوراک میدهند و برخی کشورها بلد نیستند و عکاسان در این کشورها بیشتر تحت نظر و فشار هستند.
روی خط بینالملل
هماوندی درباره همکاری با آژانسهای عکس بینالمللی و این که چه قابلیتهایی داشته که توانسته نظر آنها را جلب کند، میگوید: من متعلق به آخرین نسلی هستم که عکاسی آنالوگ و دیجیتال را آموختیم. سال 78 آغاز عکاسی دیجیتال بود و توانستم خودم را با ظرفیتهای این دنیا هماهنگ و آپدیت کنم و با آن همراه شوم. برخی دوستانم نتوانستند و دست از کار کشیدند. اولین اتفاقی که افتاد این بود که عکسها را اسکن میکردیم و آنها را در سایتهایی که تازه شروع به کار کرده بودند بارگذاری میکردیم. عکسهایی داشتم که نظر بنگاهی مانند رویترز را جلب کرد و من دعوت به همکاری شدم. اتفاق خوبی بود.عکسهایم در دنیای وسیعتری منتشر و دیده میشد. به ما آمار میدادند که کدام عکسهایمان در چه ابعادی و در چه صفحاتی منتشر شده و این خیلی خوب بود. همه وسایلی که لازم داشتیم را هم میدادند. فقط از ما عکس خوب باکیفیت میخواستند و این که به موقع و زودتر از بقیه در محل حاضر باشیم. دستمزد خوبی هم میدادند که قابل قیاس با دستمزدهای ایران نبود. سال 2001 که آمریکا به افغانستان حمله کرد رفتم مرز ایران و افغانستان و سیستان و بلوچستان و از پناهندگان افغان عکاسی کردم. بعد از آن دو بار به این کشور رفتم؛ یک بار برای انتخابات ریاست جمهوری و یک بار هم برای انتخابات مجلس.تجربیات خوب و بینظیری بود. تا سال 92 که رویترز در ایران دفتر داشت با آنها همکاری کردم و تا سال94 با چند آژانس خارجی همکاری پراکنده داشتم و بعد از آن دیگر عکاسی خبری نکردم و برای خودم عکاسی کرده و با روابط عمومی وزارت راه همکاری میکنم.
عکاسی خبری جذبم کرد
راهب هماوندی در رشته عکاسی در دانشگاه تهران تحصیل کرده اما آنچه او را در دنیای عکاسی نگهداشته و حالش را خوب کرده، عکاسی خبری است.خودش میگوید:یکی از دغدغههایم این بود که از هنر برای آگاهیدادن به مردم استفاده کنم.از بچگی عضو کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شدهبودم و به کتابخوانی عادت داشتم و همیشه میخواستم هنرم با مردم ارتباط بیواسطه داشتهباشد. برای همین به عکاسی هنری که درگیر فرم باشد، علاقهای نداشتم.گاهی که با دوستان به نمایشگاه عکسی میرفتیم، این سوال را مطرح میکردم که چی مثلا؟ حالا یک عده هم بیایند و عکسهای هنری را ببینند و تعریف کنند، چه کمکی به مردم میکند؟ چقدر به آگاهی آنها میافزاید؟ یادم هست در دوران دانشجویی به دوستانم میگفتم، به جای این نمایشگاهها کاش دغدغه پول و هزینه نداشتیم مثلا میرفتیم از جنوبشهر عکاسی میکردیم، آنها را چاپ میکردیم و روی نردههای پارک شهر به نمایش میگذاشتیم تا مردمی که عبور میکنند، عکسها را بدون هیچ محدودیتی ببینند.آن وقت است که میتوان گفت هنر رسالتش را انجام دادهاست. دغدغهام این بود که هنرم کاربردی باشد. اهل بیزنس و تجارت هم نبودم که بروم سمت عکاسی تبلیغاتی چون پول زیادی در آن بود. شاید گاهی که بیپول میشدم، چند پروژه تبلیغاتی هم عکاسی میکردم اما هرگز به صورت کامل به سمت آن نرفتم و گرفتارش نشدم. با این اوصاف تنها جایی که مرا به هنری که دوست داشتم وصل میکرد، عکاسی خبری بود. برای همین سال 71 که روزنامه همشهری دایر شد به آنجا رفتم و سالهای زیادی با این روزنامه همکاری کردم. همیشه میگویم روزنامه همشهری ما را عکاس خبری کرد و ما هم این روزنامه را روزنامه کردیم؛ یک بدهبستان دوطرفه و بسیار عالی.
هنر یعنی ساده کردن پیچیدگیها
عکاسی خبری محاسن زیادی دارد. یکیاش این است که ساده است و بدون پیچیده کردن، واقعیت میتوان آن را به مردم عرضه کرد. به نظرم هنر این نیست که چیزهای ساده را پیچیده کرده و عرضه کنی و آنوقت مخاطب تلاش کند که بفهمد تو چه میگویی. هنر ساده کردن؛ پیچیدگیهاست تا برای همه قابل فهم باشد و عکاسی خبری چنین رویکردی دارد. برای من که تمایل داشتم بیواسطه با مخاطب ارتباط برقرار کنم و یکراست بروم سر اصل قضیه، عکاسی خبری بهترین انتخاب بود. هنر بدون مخاطب ارزشی ندارد و در عکاسی خبری و همکاری با رسانهها تو بهراحتی به مخاطب دسترسی داری و این ارزشمند است. عکاسی که اصول عکاسی را میداند و درک زیباشناختی دارد، وقتی از این قابلیتها در عکاسی خبری استفاده میکند، آثار شگفتانگیز و تاثیرگذار ثبت میکند و میتوان نام او را عکاس گذاشت وگرنه فردی که دوربین به دست دارد، حالا یا دوربین پیشرفته یا دوربین گوشی موبایل و فقط شاتر را فشار میدهد و چیزی را ثبت میکند، عکسبردار است نه عکاس و باید بین این دو تفاوت گذاشت.
بهشت عکاسان
به هماوندی میگویم زمانی میگفتند ایران بهشت عکاسان است بهدلیل رخدادهای هر روزش، وسعت جغرافیاییاش و تنوع زیستی و فرهنگیاش. با این صفت برای ایران موافقید؟ میگوید: ایران، هند، عراق، افغانستان و کشورهای همسایه و همجوار ظرفیتهای زیادی برای عکاسی دارند، بهخصوص عکاسی خبری. عکاسی طبیعت که اصول خودش را دارد و معمولا زیرذرهبین نیست اما عکاس خبری نهتنها در ایران که در تمام دنیا، زیر ذرهبین است و رصد میشود. در هیچکجای دنیا چنین نیست که عکاس خبری آزاد باشد از هر چه و هر کجا که میخواهد عکاسی کند. برخی کشورها بلدند و ویترینی برای عکاسان آماده میکنند و به آنها خوراک میدهند و برخی کشورها بلد نیستند و عکاسان در این کشورها بیشتر تحت نظر و فشار هستند.
روی خط بینالملل
هماوندی درباره همکاری با آژانسهای عکس بینالمللی و این که چه قابلیتهایی داشته که توانسته نظر آنها را جلب کند، میگوید: من متعلق به آخرین نسلی هستم که عکاسی آنالوگ و دیجیتال را آموختیم. سال 78 آغاز عکاسی دیجیتال بود و توانستم خودم را با ظرفیتهای این دنیا هماهنگ و آپدیت کنم و با آن همراه شوم. برخی دوستانم نتوانستند و دست از کار کشیدند. اولین اتفاقی که افتاد این بود که عکسها را اسکن میکردیم و آنها را در سایتهایی که تازه شروع به کار کرده بودند بارگذاری میکردیم. عکسهایی داشتم که نظر بنگاهی مانند رویترز را جلب کرد و من دعوت به همکاری شدم. اتفاق خوبی بود.عکسهایم در دنیای وسیعتری منتشر و دیده میشد. به ما آمار میدادند که کدام عکسهایمان در چه ابعادی و در چه صفحاتی منتشر شده و این خیلی خوب بود. همه وسایلی که لازم داشتیم را هم میدادند. فقط از ما عکس خوب باکیفیت میخواستند و این که به موقع و زودتر از بقیه در محل حاضر باشیم. دستمزد خوبی هم میدادند که قابل قیاس با دستمزدهای ایران نبود. سال 2001 که آمریکا به افغانستان حمله کرد رفتم مرز ایران و افغانستان و سیستان و بلوچستان و از پناهندگان افغان عکاسی کردم. بعد از آن دو بار به این کشور رفتم؛ یک بار برای انتخابات ریاست جمهوری و یک بار هم برای انتخابات مجلس.تجربیات خوب و بینظیری بود. تا سال 92 که رویترز در ایران دفتر داشت با آنها همکاری کردم و تا سال94 با چند آژانس خارجی همکاری پراکنده داشتم و بعد از آن دیگر عکاسی خبری نکردم و برای خودم عکاسی کرده و با روابط عمومی وزارت راه همکاری میکنم.