تقویم حوادث
دهه آخر شهریور نیز مانند دو دهه دیگر این ماه با حوادث تلخی همراه بود. در این ماه زلزله طبس، دستگیری بیجه و ترور آیتا... مدنی در تبریز خبرساز شدند.
شهادت آیتا... مدنی با جلیقه انتحاری
اقدامات شهید مدنی در تثبیت اوضاع تبریز، مقابله با اقدامات سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و نیز بنیصدر و خنثی کردن توطئههای دشمنان کشور موجب کینه عمیق دشمنان شده بود. به همین دلیل آنان درصدد ترور و به شهادت رساندن وی برآمدند. منافقین 20شهریور1360 او را در محراب به شهادت رساندند. آیتا... مدنی آن روز بعد از خطبههای نمازجمعه شروع به نماز خواندن کرد که در آن لحظه یکی از حضار و نمازگزاران به وی نزدیک شد. فرد مزبور مجید نیکو نام داشت که از عوامل سازمان منافقین بود.
روزنامه جمهوری اسلامی در 21 شهریور1360، ترور آیتا... مدنی را این گونه گزارش کرد: «مقارن ساعت 1 و 40 دقیقه بعدازظهر، هنگامی که آیتا... مدنی بعد از اتمام نمازجمعه ایستاده بود و حجتالاسلام میرزا نجف آقازاده ـ یکی از روحانیون تبریزـ مشغول سخنرانی بود، شخص ناشناس به منظور پرسش به طرف آیتا... مدنی رفته و در حالی که تظاهر به آغوش گرفتن ایشان مینماید، وی را ترور میکند. بنا به گفته شاهدان عینی در این لحظه، دو انفجار متوالی هم روی میدهد که متعاقب آن شهید مدنی روی زمین میافتد و چندین نفر هم مجروح میشوند. ضارب نیز متلاشی میشود. در این حادثه، حدود 20 تا 30 نفر مجروح و به بیمارستانهای تبریز منتقل شدند».
مرگ در بیشکک
ساعت ۱۹ و 36 دقیقه عصر روز 25 شهریور سال 1357 زمین بهیکباره در طبس لرزید و در کمتر از چند ثانیه تمام شهر طبس و روستاهای مجاور آن را به تلی از خاک تبدیل کرد. زمینلرزهای با قدرت 7.8ریشتر در عمق 10 کیلومتری زمین رخ داد و قدرتمندترین زلزله ایران تا به امروز لقب گرفت. این زلزله بهحدی بود که در شهر فقط چند ساختمان توانستند سرپا بمانند. قدرت تخریب در روستاها بهحدی بود که حتی یک نفر هم زنده نماند. یکی از موضوعات بسیار مهم در این زلزله این بود که هیچ پیشلرزهای نداشت و فقط عدهای مدعی شدند که یک روشنایی بر فراز کوه شهر دیدهاند که اینموضوع ناشی از پدیده نور زلزله بود. از نکات قابل توجه در مورد زلزله طبس، اختلاف فاحش آمار موجود از تعداد جانباختگان این زلزله است. به طوری که در آمار رسمی مرکز آمار ایران، شمار کشتهشدگان در طبس و روستاهای اطراف حدود 6363 نفر اعلام شده اما با توجه به اینکه امکان ثبت دقیق تعداد کشتهها وجود نداشته، تعداد تلفات زمینلرزه طبس تا بیش از ۲۵ هزار نفر نیز برآورد شده است. اجساد بیشماری از جانباختگان این حادثه هیچگاه یافت نشد.
اشتباه خلبان
صبح روز ۲۸ شهریور سال ۵۷ و تنها سه روز بعد از وقوع زلزله مرگبار طبس، نیروی هوایی ارتش تصمیم به امدادرسانی هوایی به آسیبدیدگان زلزله گرفت، به همین منظور قرار شد هواپیمای هرکولس ارتش از پایگاه ترابری شیراز به تهران آمده و با بارگیری اقلام امدادی به سمت طبس پرواز کند.تیم پنج نفره پروازی آماده پرواز به سمت تهران بودند که در دقایق پایانی تیمسار آروندی، فرمانده پایگاه اعلام کرد خودش هم همراه تیم امدادی میرود و قصد دارد هواپیما را خودش هدایت کند. ساعتی بعد هواپیما وقتی در وضعیت تقرب تهران قرار گرفت، تیمسار اعلام کرد در فرودگاه دوشان تپه به زمین مینشینند. هنگام فرود به علت اشتباهات محاسباتی فرمانده در فرود و کوتاهی باند، ارابه سمت چپ هواپیما شکسته، بنزین نشت کرد و به علت گرمای موجود در هنگام فرود سمت چپ هواپیما یکباره آتش گرفت. چند ثانیه بعد نیز تمام هواپیما در آتش سوخت. در جریان این سقوط مرگبار شش نفر از تیم پروازی کشته و فقط یکی از اعضا با شکستگی بسیار زنده ماند.
دستگیری قاتل سریالی کودکان
۲۴ شهریور سال ۸۳ با دستگیری قاتل سریالی کودکان پاکدشت، جنجالیترین پرونده جنایی سالهای اخیر روی میز قضات قرار گرفت. محمد بسیجه، معروف به بیجه به قتل ۲۷ کودک و سه مرد و زن اعتراف کرد.
پسر جوان که اهل یکی از شهرهای شمالشرقی ایران بود، در کورهپزخانههای پاکدشت به عنوان کارگر کار میکرد. پسر جوان از دو سال قبل با فریب کودکان به بهانه نشان دادن لانه کبوتر و حیوانات، آنها را به کورهپزخانه برده و به آنها تجاوز میکرد. بیجه سپس کودکان را کشته و اجسادشان را داخل کوره میسوزاند و برای اینکه کسی متوجه نشود، همزمان لاشه سگهای ولگرد را هم میسوزاند تا همه فکر کنند او در حال سوزاندن لاشه سگ است. محمد بسیجه در یک خانواده پرجمعیت متولد شد. او شش خواهر و شش برادر ناتنی داشت. وقتی چهار سال داشت، مادرش به علت ابتلا به بیماری سرطان فوت کرد. پدر او کارگر کورهپزخانه بود. بسیجه هرگز مادرش را بهیاد نمیآورد، ولی میگوید پدرش فردی بداخلاق و مستبد بود که از دوران کودکی او را بهسختی کتک میزده است. حتی یکبار پدرش میخواسته با میله، بسیجه را به قتل برساند. بسیجه درس و مدرسه را بسیار دوست داشت اما با فشارهای پدر و اجبارهای او ناچار میشود درس و مدرسه را رها کند و به کار مشغول شود. ۱۱ساله بود که همراه خانوادهاش به خاتونآباد آمد و در کوره مشغول کار شد. انتقام زمانی در افکار بسیجه جرقه زد که وقتی ۱۱ ساله بود، مورد آزار جنسی قرار گرفت. این تجاوز توسط شخص دیگری نیز برای او تکرار شد. او در ۱۸ سالگی عاشق میشود. عاشق دختری افغانی که حتی با هم قرار میگذارند فرار کنند اما پدرش میفهمد و برخورد پدر نیز مشخص است. چندی بعد عاشق دخترعمهاش میشود که دانشجوی پزشکی بود و همدیگر را میخواستند، اما پدرش باز مخالفت میکند تا بیجه در عشق دومش نیز ناکام بماند. او برای شروع دست به کشتن حیواناتی چون سگ و گربه زد و در توجیه رفتار خود، اظهار نمود که آنهارا میکشته چون مانند خودش زندگی خوبی نداشتند و میخواسته آنها را راحت کند.
بیجه پس از برگزاری دادگاه و درخواست خانوادهها، روز ۲۶ اسفند سال ۸۳ در میدان پاکدشت به دار مجازات آویخته شد.
اقدامات شهید مدنی در تثبیت اوضاع تبریز، مقابله با اقدامات سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و نیز بنیصدر و خنثی کردن توطئههای دشمنان کشور موجب کینه عمیق دشمنان شده بود. به همین دلیل آنان درصدد ترور و به شهادت رساندن وی برآمدند. منافقین 20شهریور1360 او را در محراب به شهادت رساندند. آیتا... مدنی آن روز بعد از خطبههای نمازجمعه شروع به نماز خواندن کرد که در آن لحظه یکی از حضار و نمازگزاران به وی نزدیک شد. فرد مزبور مجید نیکو نام داشت که از عوامل سازمان منافقین بود.
روزنامه جمهوری اسلامی در 21 شهریور1360، ترور آیتا... مدنی را این گونه گزارش کرد: «مقارن ساعت 1 و 40 دقیقه بعدازظهر، هنگامی که آیتا... مدنی بعد از اتمام نمازجمعه ایستاده بود و حجتالاسلام میرزا نجف آقازاده ـ یکی از روحانیون تبریزـ مشغول سخنرانی بود، شخص ناشناس به منظور پرسش به طرف آیتا... مدنی رفته و در حالی که تظاهر به آغوش گرفتن ایشان مینماید، وی را ترور میکند. بنا به گفته شاهدان عینی در این لحظه، دو انفجار متوالی هم روی میدهد که متعاقب آن شهید مدنی روی زمین میافتد و چندین نفر هم مجروح میشوند. ضارب نیز متلاشی میشود. در این حادثه، حدود 20 تا 30 نفر مجروح و به بیمارستانهای تبریز منتقل شدند».
مرگ در بیشکک
ساعت ۱۹ و 36 دقیقه عصر روز 25 شهریور سال 1357 زمین بهیکباره در طبس لرزید و در کمتر از چند ثانیه تمام شهر طبس و روستاهای مجاور آن را به تلی از خاک تبدیل کرد. زمینلرزهای با قدرت 7.8ریشتر در عمق 10 کیلومتری زمین رخ داد و قدرتمندترین زلزله ایران تا به امروز لقب گرفت. این زلزله بهحدی بود که در شهر فقط چند ساختمان توانستند سرپا بمانند. قدرت تخریب در روستاها بهحدی بود که حتی یک نفر هم زنده نماند. یکی از موضوعات بسیار مهم در این زلزله این بود که هیچ پیشلرزهای نداشت و فقط عدهای مدعی شدند که یک روشنایی بر فراز کوه شهر دیدهاند که اینموضوع ناشی از پدیده نور زلزله بود. از نکات قابل توجه در مورد زلزله طبس، اختلاف فاحش آمار موجود از تعداد جانباختگان این زلزله است. به طوری که در آمار رسمی مرکز آمار ایران، شمار کشتهشدگان در طبس و روستاهای اطراف حدود 6363 نفر اعلام شده اما با توجه به اینکه امکان ثبت دقیق تعداد کشتهها وجود نداشته، تعداد تلفات زمینلرزه طبس تا بیش از ۲۵ هزار نفر نیز برآورد شده است. اجساد بیشماری از جانباختگان این حادثه هیچگاه یافت نشد.
اشتباه خلبان
صبح روز ۲۸ شهریور سال ۵۷ و تنها سه روز بعد از وقوع زلزله مرگبار طبس، نیروی هوایی ارتش تصمیم به امدادرسانی هوایی به آسیبدیدگان زلزله گرفت، به همین منظور قرار شد هواپیمای هرکولس ارتش از پایگاه ترابری شیراز به تهران آمده و با بارگیری اقلام امدادی به سمت طبس پرواز کند.تیم پنج نفره پروازی آماده پرواز به سمت تهران بودند که در دقایق پایانی تیمسار آروندی، فرمانده پایگاه اعلام کرد خودش هم همراه تیم امدادی میرود و قصد دارد هواپیما را خودش هدایت کند. ساعتی بعد هواپیما وقتی در وضعیت تقرب تهران قرار گرفت، تیمسار اعلام کرد در فرودگاه دوشان تپه به زمین مینشینند. هنگام فرود به علت اشتباهات محاسباتی فرمانده در فرود و کوتاهی باند، ارابه سمت چپ هواپیما شکسته، بنزین نشت کرد و به علت گرمای موجود در هنگام فرود سمت چپ هواپیما یکباره آتش گرفت. چند ثانیه بعد نیز تمام هواپیما در آتش سوخت. در جریان این سقوط مرگبار شش نفر از تیم پروازی کشته و فقط یکی از اعضا با شکستگی بسیار زنده ماند.
دستگیری قاتل سریالی کودکان
۲۴ شهریور سال ۸۳ با دستگیری قاتل سریالی کودکان پاکدشت، جنجالیترین پرونده جنایی سالهای اخیر روی میز قضات قرار گرفت. محمد بسیجه، معروف به بیجه به قتل ۲۷ کودک و سه مرد و زن اعتراف کرد.
پسر جوان که اهل یکی از شهرهای شمالشرقی ایران بود، در کورهپزخانههای پاکدشت به عنوان کارگر کار میکرد. پسر جوان از دو سال قبل با فریب کودکان به بهانه نشان دادن لانه کبوتر و حیوانات، آنها را به کورهپزخانه برده و به آنها تجاوز میکرد. بیجه سپس کودکان را کشته و اجسادشان را داخل کوره میسوزاند و برای اینکه کسی متوجه نشود، همزمان لاشه سگهای ولگرد را هم میسوزاند تا همه فکر کنند او در حال سوزاندن لاشه سگ است. محمد بسیجه در یک خانواده پرجمعیت متولد شد. او شش خواهر و شش برادر ناتنی داشت. وقتی چهار سال داشت، مادرش به علت ابتلا به بیماری سرطان فوت کرد. پدر او کارگر کورهپزخانه بود. بسیجه هرگز مادرش را بهیاد نمیآورد، ولی میگوید پدرش فردی بداخلاق و مستبد بود که از دوران کودکی او را بهسختی کتک میزده است. حتی یکبار پدرش میخواسته با میله، بسیجه را به قتل برساند. بسیجه درس و مدرسه را بسیار دوست داشت اما با فشارهای پدر و اجبارهای او ناچار میشود درس و مدرسه را رها کند و به کار مشغول شود. ۱۱ساله بود که همراه خانوادهاش به خاتونآباد آمد و در کوره مشغول کار شد. انتقام زمانی در افکار بسیجه جرقه زد که وقتی ۱۱ ساله بود، مورد آزار جنسی قرار گرفت. این تجاوز توسط شخص دیگری نیز برای او تکرار شد. او در ۱۸ سالگی عاشق میشود. عاشق دختری افغانی که حتی با هم قرار میگذارند فرار کنند اما پدرش میفهمد و برخورد پدر نیز مشخص است. چندی بعد عاشق دخترعمهاش میشود که دانشجوی پزشکی بود و همدیگر را میخواستند، اما پدرش باز مخالفت میکند تا بیجه در عشق دومش نیز ناکام بماند. او برای شروع دست به کشتن حیواناتی چون سگ و گربه زد و در توجیه رفتار خود، اظهار نمود که آنهارا میکشته چون مانند خودش زندگی خوبی نداشتند و میخواسته آنها را راحت کند.
بیجه پس از برگزاری دادگاه و درخواست خانوادهها، روز ۲۶ اسفند سال ۸۳ در میدان پاکدشت به دار مجازات آویخته شد.