نسخه Pdf

رمان سیصد صفحه‌ای‌ را زیر میز نوشتم!

گفت‌وگو با «سارا عرفانی» نویسنده و دبیر کانون بانوی فرهنگ

رمان سیصد صفحه‌ای‌ را زیر میز نوشتم!

سایت رسمی «سارا عرفانی» در بخش زندگی‌نامه (بیوگرافی) و در زیرشاخه مشاغل و مناصب، به 18مورد از مسئولیت‌های او اشاره کرده که بیشترشان در حوزه ادبیات و داستان است. او البته حدود 10جایزه و افتخار ادبی نیز در کارنامه خود دارد. همین عناوین و مناصب کافی است تا دریابید چرا در محوطه حوزه هنری و دفتر کانون بانوی‌فرهنگ با سارا عرفانی به گفت‌وگو نشستیم. محور اصلی گفت‌وگوی ما البته سوابق نویسندگی او و فعالیت‌هایش در کانون بانوی فرهنگ بود.

 داستان‌نویسی زیر میز مدرسه
دبیرستانی بودم سر کلاس و زیر میز، داستان می‌نوشتم. همان روزها یک رمان 300‌صفحه‌ای نوشتم و هیچ کسی را هم در حوزه ادبیات نمی‌شناختم. آن روزها کتاب «سفر به گرای 270 درجه» نوشته استاد احمد دهقان را من و همه همکلاسی‌هایم خوانده‌بودیم و برای همه جذاب بود. این موضوع و کلا داستان‌ها و فیلم‌های دفاع‌مقدسی برایم جذاب بود. مثلا  کتابی با نام فرهنگ جبهه بود که چند جلد داشت و من همه آنها را با دقت خوانده‌بود.

 جدیت در مطالعه و نوشتن
داستانی را  که نوشته‌بودم، آن موقع به حوزه هنری آوردم و یکی از مسئولان هم گفت اثرتان را به کارگاه قصه و رمان می‌دهیم تا بررسی شود. بعد از مدتی آقای دهقان با من تماس گرفتند و گفتند من رمانت را خوانده‌ام و بیا درباره‌اش صحبت کنیم. این ماجرا یکی از نقاط عطف زندگی من شد. الان هم که نگاه می‌کنم، برای خودم خیلی درس‌آموز است و آن موقع هم خیلی برایم مهم بود. آقای دهقان به ضعف‌های رمان من اشاره کرد چون من در جنگ نبودم و فضای آن را ندیده‌بودم اما گفتند قلمت نشان می‌دهد می‌توانید سراغ موضوعات دیگر بروید و بهتر بنویسید. این ماجرا باعث شد انگیزه بگیرم که جدی‌تر مطالعه کنم و بنویسم.

 پیک قصه‌نویسی
همان سال 1377 در حوزه هنری یک دوره مکاتبه‌ای داستان‌نویسی با نام «پیک قصه‌نویسی» توسط آقای حجوانی برگزار شد که در آن شرکت کردم. خانمی به نام فروغی هم نوشته‌های من را می‌خواندند و کمکم می‌کردند. بعدش هم خواندن کتاب‌های مختلف درباره داستان را ادامه دادم. دبیرستان که تمام شد در دانشگاه هم این روند را ادامه دادم. آقای دهقان، برگه‌های کارشناسی داستان را که آقای دهقان و خانم زواریان نوشته‌بودند، به من دادند و همان‌جا یاد گرفتم از منتقدان کتاب‌هایم نباید ناراحت شوم. نظر خانم زواریان هم بسیار درست بود که نوشته‌بودند: ‌نویسنده 16 ساله است و فضای جبهه و جنگ را تجربه نکرده و باید در باره موضوعاتی بنویسد که آن را تجربه کرده‌است...

  نکات آموزنده آقای دهقان
سال 1383 درسم تمام شد و به خاطر رشته تحصیلی‌ام دغدغه مسائل اسلامی و عرفانی، ذهنم را مشغول کرده‌بود. در همان زمان داشتم داستان «لبخند مسیح» را می‌نوشتم. همان سال بود که این رمان را به سوره مهر سپردم و سال بعد، منتشر شد. وقتی آقای دهقان این داستان را خواندند، دو سه نکته را به من یادآوری کردند. مثلا می‌گفتند در داستان، فقط مهم نیست اسم شخصیت‌ها فرق داشته‌باشد، بلکه مهم است رفتارهای‌شان با هم فرق کند. آقای دهقان وقتی لبخند مسیح را خواندند، نگفتند بیا تا تو را به انتشارات معرفی کنم بلکه گفتند برو برای اثرت ناشر پیدا کن و این کار برای من آموزنده‌بود. ایشان نمی‌خواست از کسی حمایت بی‌حساب بکند و می‌خواستند نویسنده در فضای ادبی به درستی متولد شود.

 داستانی که پسندیده شد
من تا آن موقع چون با حوزه هنری شناخت پیدا کردم، درباره کتابم با آقای فردی صحبت کردم و ایشان هم داستان من را پسندیدند و قرار شد چاپ بشود. لبخند مسیح، داستان یک دختر مترجم است که با یک پسر آمریکایی چت می‌کند و از طریق ایمیل برای مقاله‌هایی که ترجمه می‌کند، در ارتباط هستند. بعد از مدتی برای آن پسر سوالاتی درباره دین به وجود می‌آید چون می‌دانسته این دختر در ایران و مسلمان است اما دختر، هیچ اطلاعاتی در این باره ندارد. این موضوع، چالش اصلی داستان را به وجود می‌آورد و برای پاسخ به سوالات آن جوان، وارد ماجراهایی می‌شود. رمان لبخند مسیح به خاطر موضوعش دیده شد و به نظرم 14 بار چاپ شده و در روسیه و کرواسی هم ترجمه‌ و به چاپ رسیده‌است.

 درباره شهدا و قهرمانان
بعد از آن به پیشنهاد برخی دفاتر انتشار آثار شهدا چند کار انجام داد و نوشتم. مثلا پروانه‌ای که سوخت که در مجموعه قهرمان انقلاب، درباره شهید سیدمجتبی‌نواب‌صفوی است. یک کار هم «دلاورمرد سیستان» است که در مجموعه قصه فرماندهان درباره زندگی سردارشهید میرقاسم میرحسینی نوشتم. یک کتاب سردار استقامت را هم برای مجموعه کتاب‌های کنگره شهدای خراسان نوشتم. اینها زندگینامه داستانی بود و بعد از آن بود که داستان‌های کوتاهم را جمع کردم و کتاب «هدیه ولنتاین» منتشر شد.

 حمایت ناشران از نویسندگان
هدیه ولنتاین درباره زیست یک جوان امروزی در دنیای معاصر است و برخی داستان‌ها تم دینی دارد و برخی هم عاشقانه است. این داستان دو سال دست سوره مهر بود اما چون چاپ آن با تاخیر روبه‌رو شد، آن را به انتشارات نیستان دادم. این ماجرا به من نشان داد جذب و حمایت از نویسنده‌ها، چقدر برای ناشران مهم است.من به عنوان نویسنده‌ای که کتابم در سوره مهر چاپ شده‌بود، انتظار داشتم آثار بعدی‌ام بیشتر مورد توجه و حمایت آنها قرار بگیرد. برخی بزرگان به تولد نویسنده اهمیت می‌دهند و من هم دوست داشتم در‌بانوی‌فرهنگ در همین مسیر باشم.

 ایده اولیه «بانوی فرهنگ»
ایده اولیه «بانوی فرهنگ» این‌گونه بود که با چند نفر از نویسندگان تصمیم گرفتیم گاهی دور هم جمع بشویم و درباره ادبیات و داستان صحبت کنیم. می‌دانستیم که از دل این گفت‌وگوها می‌شد اتفاقات مثبت دیگری هم روی دهد. من با خانم‌ها وجیهه سامانی، فاطمه سلیمانی ازندریانی، مریم راهی و زینب عرفانیان هسته اولیه «بانوی فرهنگ» را شکل دادیم. از همان ابتدا نشست‌های نقد کتاب و کلاس‌های نویسندگی را هم آغاز کردیم. ما از ابتدا می‌خواستیم بانوی فرهنگ، مأمنی برای خانم‌های نویسنده باشد و هنوز هم همین گستردگی وجود دارد و ما اصلا مرزبندی نداریم. ما در نشست اخیرمان هم نویسنده‌های مختلف از سلیقه‌های متنوعی را دعوت کردیم.

 باشگاه حرفه‌ای‌ها
ما مسیرمان را آهسته می‌رفتیم و هر سال به بهانه تولد بانوی فرهنگ دورهم‌جمع می‌شدیم و کارهای‌مان را بررسی می‌کردیم. گاهی برای انتشار کارهای نویسندگان هم تلاش‌مان را می‌کردیم. دو سال پیش اعضای فعال جدیدی را جذب کردیم و برخی هم به عنوان عضو عادی در کنار بانوی فرهنگ قرار گرفتند.باشگاه حرفه‌ای‌ها را هم تشکیل دادیم که حرفه‌ای‌تر از بقیه هستند و مثلا اگر بخواهند داستانی بنویسند، ما کمک می‌کنیم مشاور تألیف در کنارشان قرار بگیرد و در نقد کتاب‌ها هم، آثار این عزیزان در اولویت است.

 آموزش‌های مجازی
ما تلاش داریم هر دوره و کلاسی را که به بهتر نوشتن اعضای‌مان کمک می‌کند، برگزار کنیم و در نهایت هدف‌مان این است نویسندگانی را پرورش بدهیم که آثار ارزشمند و فاخری را تولید کنند. در این زمینه در شهرستان‌ها هم استعدادهای خوبی داشتیم که مجازی برگزار شدن کلاس‌ها به حضور و استفاده آنها خیلی کمک کرد و ما همچنان همه دوره‌های‌مان را اگر حضوری هم باشد، به صورت مجازی برگزار می‌کنیم.

3فرد تاثیرگذار در زندگی من

احمد دهقان 
راهنمایی‌های حرفه‌ای ایشان به تولد نویسندگی در من کمک کرد و اجازه داد روی پای خودم بار بیایم
دکتر حسین الهی قمشه‌ای
برنامه ایشان وقتی از تلویزیون پخش می‌شد برایم جذاب و در زندگی‌ام تاثیرگذار بود
پدر و مادرم
هر دو بزرگوار کتابخوان بودند و هنوز هم با آرامش زندگی می‌کنند و سبک زندگی‌شان برایم درس‌آموز بود

 دبیر برگزاری جلسات داستان‌خوانی سرای اهل قلم
 مسئول و مدرس کارگاه داستان‌نویسی سایت لوح
 دبیر سرویس داستان سایت لوح به مدت پنج سال
 سردبیر سایت مادربانو
 کارشناس کتاب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
 کارشناس کتاب انتشارات سوره مهر
 دبیر کانون بانوی فرهنگ
 داور هفدهمین دوره انتخاب کتاب سال دفاع مقدس
 مدرس دانشگاه
 دبیر علمی پروژه داستان‌های سواد مالی برای کودکان
 داور نشان برتر هوش مالی برای فیلم‌های جشنواره فیلم فجر