درباره کتاب «آقا صادق»
فرق «شهدا» با ما
اسم کتاب «آقا صادق» را میگذارم کتاب بیادعایی، کتاب کار، کتاب از پا ننشستن، کتاب رفتن و نماندن. مؤمن را هم در روایات با کمحرفی، کمادعایی و پرکاری ستودهاند. پرکاری فضیلت کمی نیست که شهید سلیمانی بزرگ هم در جلسهای اشاره داشته:«پرکارها شهید میشوند». شهید این کتاب، همان مؤمن روایات است. خود کتاب هم در فرم و روایت و نمایاندن بخشی از روزهای جنگ و گوشهای از خدمات جهادگرها، خالی از ادعا و بازیهای ادبی است. به دنبال این حرفها که باید طوری روایت کنیم تا خواننده جذب شود و پای یک کتاب بنشیند و کتاب را زمین نگذارد و... نرفته است.
کتاب دوم انتشارات «راهیار» از دسته جهادسازندگی به جهادگر شهید سیدمحمدصادق دشتی پرداخته است. کار جمعوجوری از آقای محمدرضا حسینی و در نهایت با ۳۳ روایت و هر روایت به قاعده سه چهار ورق در حدود ۱۵۰صفحه مختصر و مفید از احوالات شهید دشتی، از زبان خانواده و دوستان به همراه تیترهای رسا و معمولی.
در آیینه نگاه همراهان شهید، با آدمی ساده و صمیمی اما شگفت مواجهیم. ساده از این جهت که شهید این کتاب در زمان حیاتش سرآمد و شناسا یا سردار و از مسئولان رده بالا نیست، بلکه نیرویی بسان نیروهای دیگر جهادگر در جبهه است. رزمنده ای بدون تابلو، بیهیاهو و مشغول به کار خودش اما شگفت از این نظر که همین صادق دشتی ساده و صمیمی با روحی بلند و همتی عالی، موتور محرکه جنبنده خستگیناپذیر جبهههاست.
این حجم از کار و دوندگی و جربزه و جسارت، کار آدمهای معمولی مثل من و ما نیست، بلکه حاکی از روح عظیم مؤمنانهای است که بهشدت به کار و اهدافش ایمان دارد، از پا نمینشیند، مشکلات را مانع نمیبیند، عقل مصلحتاندیش را کنار گذاشته و عشق و جنون ناب را به میدان آورده و به دل خطر میرود.
حواسش جمع است، خیلی هم جمع است که کل پول هفتماه کار در جبههاش را به ستاد آبادان بابت موتور امانتی که دستش بوده و مفقود شده است، برمیگرداند و با دست و جیب خالی مرخصی میرود در حالی که حتی پول کرایه ماشین تا فیروزآباد را هم ندارد.شهدا فرقشان با ما به نظرم دقیقا در همین بزنگاههاست.
در خلال احوالات جالب شهید دشتی با گریهها، طنازیها، فرهیختگیها و مجاهدتهایی که آن عزیز داشته، شرح نسبتا خوبی از فعالیتهای بچههای فارس و فیروزآباد و جهادگران آن خطه، در جبهه جنوب بهویژه منطقه آبادان و حجم گسترده خدمات بیوقفه آنها و فراهم کردن تمهیدات و امکانات لازم لجستیکی و عمرانی برای عملیاتهای مختلف و.... شرح داده شده که تحسینبرانگیز است.
حسن مجیدیان - نویسنده
در آیینه نگاه همراهان شهید، با آدمی ساده و صمیمی اما شگفت مواجهیم. ساده از این جهت که شهید این کتاب در زمان حیاتش سرآمد و شناسا یا سردار و از مسئولان رده بالا نیست، بلکه نیرویی بسان نیروهای دیگر جهادگر در جبهه است. رزمنده ای بدون تابلو، بیهیاهو و مشغول به کار خودش اما شگفت از این نظر که همین صادق دشتی ساده و صمیمی با روحی بلند و همتی عالی، موتور محرکه جنبنده خستگیناپذیر جبهههاست.
این حجم از کار و دوندگی و جربزه و جسارت، کار آدمهای معمولی مثل من و ما نیست، بلکه حاکی از روح عظیم مؤمنانهای است که بهشدت به کار و اهدافش ایمان دارد، از پا نمینشیند، مشکلات را مانع نمیبیند، عقل مصلحتاندیش را کنار گذاشته و عشق و جنون ناب را به میدان آورده و به دل خطر میرود.
حواسش جمع است، خیلی هم جمع است که کل پول هفتماه کار در جبههاش را به ستاد آبادان بابت موتور امانتی که دستش بوده و مفقود شده است، برمیگرداند و با دست و جیب خالی مرخصی میرود در حالی که حتی پول کرایه ماشین تا فیروزآباد را هم ندارد.شهدا فرقشان با ما به نظرم دقیقا در همین بزنگاههاست.
در خلال احوالات جالب شهید دشتی با گریهها، طنازیها، فرهیختگیها و مجاهدتهایی که آن عزیز داشته، شرح نسبتا خوبی از فعالیتهای بچههای فارس و فیروزآباد و جهادگران آن خطه، در جبهه جنوب بهویژه منطقه آبادان و حجم گسترده خدمات بیوقفه آنها و فراهم کردن تمهیدات و امکانات لازم لجستیکی و عمرانی برای عملیاتهای مختلف و.... شرح داده شده که تحسینبرانگیز است.
حسن مجیدیان - نویسنده