«چشم‌بندی» با چاشنی کمدی‌جنایی

یک عصر زمستانی، دست‌اندرکاران سریال شبکه3 مهمان روزنامه «جام‌جم» شدند

«چشم‌بندی» با چاشنی کمدی‌جنایی

«چشم‌بندی» این شب‌ها خنده بر لب مخاطبان شبکه سه سیما می‌آورد و در زمانی که جای خالی سریال‌های کمدی هرشبی بسیار احساس می‌شد بار دیگر به آنتن فضای شادی بخشیده‌است. این سریال که قصه‌ای خانوادگی را با فضای شغلی و همچنین آگاهی‌بخشی درباره مسائل بیمه در هم تنیده‌است از حضور چهره‌های محبوب کنار پیشکسوتان و چند بازیگر جوان بهره برده و گروه سرزنده‌ای را برای روایت ماجراهایش برگزیده‌ است.

این حس سرزندگی در پشت دوربین هم حس می‌شود؛ کارگردان، نویسندگان و تهیه‌کننده هم جوان هستند و می‌شود گفت هر کدام به نوعی در این کار نشان دادند در کمدی تلویزیونی به بلوغ رسیده‌اند که امید می‌رود مسیرشان به همین قوت ادامه پیدا کند. برای بررسی بیشتر سریال و یافتن پاسخ پرسش‌هایی درباره روند قصه، میزبان سلیم ثنایی (تهیه‌کننده)، شاهد احمدلو(کارگردان)، امیر ابیلی(سرپرست نویسندگان)، سروش جمشیدی، نعیمه نظام‌دوست و مهدی خزلبانی (بازیگران) در تحریریه شدیم که مشروح آن در ادامه آمده‌ است.

مدت‌ها بود طنز زیادی در تلویزیون نداشتیم و به نظر می‌رسد حالا چشم‌بندی توانسته گل کند؛ سریالی که قصه و بازی‌های متفاوتی دارد. به خصوص بازی خانم‌ها در این سریال بیشتر و بارزتر است. قدری درباره طنز سریال و شکستن برخی کلیشه‌ها در این کار بگویید.
سلیم ثنایی، تهیه‌کننده:
ما یک کار کمدی مثل پلاک 13 را داشتیم و کمدی موقعیت را بعد از 11 سال به خواست خود شبکه، به شکل کمدی‌های 90 شبی برگرداندیم. طبق صحبت‌ها و بررسی‌هایی که داشتیم برای مجموعه جدیدی که می‌خواستیم بسازیم، با آقای ابیلی و تیم و اتاق فکر نشستیم و پرونده‌های مختلف را مطالعه کردیم. نزدیک به 70،60 پرونده در زمینه‌های مختلف که منجر به حادثه شده‌بود را بررسی کردیم و به نوع کمدی-جنایی یا کمدی-کارآگاهی رسیدیم. در میان پرونده‌ها به یک پرونده رسیدیم که مربوط به آتش‌سوزی و برایمان جذاب بود. بر همین اساس، هسته اصلی داستان را بر اساس آن شکل دادیم. بحث اساسی داشتیم که با توجه به حمایت مالی که صنعت بیمه از ما انجام می‌داد، تلاش کردیم به این سمت برویم که توسعه فرهنگ بیمه را داشته‌باشیم. یک بخش دیگر هم مسأله بیمه شخص ثالث و کاهش تلفات و خسارت‌های ناشی از تصادفات بود. روی این مسأله، پرونده‌های صحنه‌زنی را بررسی کردیم. شخصیت حسن در سریال آن را جلو می‌برد و آقای قائدی هم پرونده‌های صحنه‌زنی را وکالت می‌کند. این پرونده‌ها را که کنار هم گذاشتیم، یک خط داستانی برایمان شکل گرفت که با هنر نویسندگان و کارگردان، به این هسته اصلی رسیدیم که یک کارخانه باشد و خانواده‌ای درگیر ماجراهای این پرونده می‌شوند. دنبال نقشی مثل مستربین در سریال‌های کارآگاهی بودیم که مامور شیرینی باشد که شم پلیسی دارد اما پلیس نیست. در آخر هم همه کارهایش درست می‌شود. اصلا اسم را هم برای همین چشم‌بندی انتخاب کردیم.تلاش کردیم کمدی-کارآگاهی را از پلیس دور کنیم. گفتیم هرچه تا الان کار شده یک بخش آن پلیس بوده‌است. اما تصمیم گرفتیم سروش جمشیدی را مامور بیمه بگذاریم. قبلا حتی در سریال‌های ژانر پلیس، یا مامور آتش‌نشانی بوده یا پلیس. اما مامور بیمه تا حالا کسی انتخاب نکرده‌بود. در نهایت بر اساس شخصیت‌ها، بازیگران هنرمند را انتخاب کردیم. 

علاوه بر حضور پررنگ خانم‌ها ما می‌بینیم هر کدام از شخصیت‌ها ویژگی خود را دارند که باعث می‌شود حتی شخصیت‌های فرعی هم دیده شوند. برای پرداخت متفاوت به شخصیت‌ها نگران نبودید مخاطبان پس بزنند؟
امیر ابیلی، نویسنده:
نمی‌توان گفت نگران نبودیم اما قصه‌ای انتخاب کردیم که شاید مشابه آن تا الان نبوده‌است. پرونده‌های بیمه کلا به گونه‌ای است که خوب می‌توان قصه پلیسی روی آن کار کرد. همیشه جنس کارهای جانی‌انگلیش و پلنگ صورتی که تم معمایی داشته را دوست داشتم. دوست داشتم بدانم آیا این کارها را در ایران هم می‌توان ساخت یا خیر. برای همین تصمیم گرفتیم یک قصه کارآگاهی را با یک مامور بیمه جلو ببریم. در طول طراحی قصه به این نتیجه رسیدیم که شخصیت منفی خانم نداریم. بعد از سریال خواب و بیدار، تقریبا می‌توان گفت ضدقهرمان زن در تلویزیون نداشتیم. خواستیم در یک کار کمدی، شخصیت‌های زن منفی وارد کنیم. برای همین خانم تسلیمی یا خانم گلچین وارد شدند. حتی به نظرم خانم گلچین اولین بار است که شخصیت منفی دارد. شخصیت سروش جمشیدی که شبیه کارآگاه و در قامت مامور بیمه است، توانست یک شخصیت پلیسی را درآورد. به نظرم هفت،هشت سالی بود که چنین عواملی کنار هم قرار نگرفته‌بودند. هنر تهیه‌کننده و کارگردان هم به قوی‌شدن قصه کمک کرد.
 
در «پلاک 13» هم بیمه اسپانسر بود اما در چشم‌بندی کمتر این را می‌توان احساس کرد. قدری سطح بازی و قصه بالاتر رفته‌است. چه کردید که مسأله بیمه خیلی برجسته نباشد و مخاطب در عین حال با آن ارتباط برقرار کند؟
ابیلی:
در سریال قبلی، برای اولین‌بار سراغ بیمه رفته‌بودیم و تجربه آن در بیمه هم نبود. رایزنی‌های زیادی انجام شد و می‌خواستیم در آن کار هم شخصیت کارمند بیمه داشته‌باشیم اما برخی ملاحظات وجود داشت. جمع‌بندی کلی که داشتیم این بود که کار  کمدی موقعیت باشد و قصه‌های روزمره در کنار آن روی دهد که مرتبط با بیمه باشد. یعنی ما در قالب قصه‌ اپیزودیک نقش بیمه در زندگی روزمره را بگوییم. تجربه‌های قبل به ما کمک کرد که با وجود پرداختن به مسأله بیمه، کمتر آن را به صورت برجسته بیان کنیم. چون مردم قصه را می‌بینند و دلیلی ندارد خیلی مشخص باشد که مسأله بیمه است. به نظرم تجربه پلاک13 به کمک ما آمد. اگر قرار باشد قسمت بعدی را بسازیم، به نظرم از این هم بهتر خواهد شد. 
ثنایی: فرهنگ‌سازی کلا در مسائلی مثل بیمه در ناخودآگاه افراد است. حتی در رانندگی هم همین‌طور است. برای همین ما با توجه به این‌که خود صنعت بیمه اکثرا آدم‌های فرهیخته هستند، با ما هم‌نظر بودند که فرهنگ‌سازی باید در لایه زیرین باشد. یعنی فرد با سپری کردن یک ایام خوب و تماشای یک سریال کمدی، مفهوم را دریافت کند. به همین دلیل با این سبک جلو رفتیم تا بیننده خیلی احساس نکند که یک کار سفارشی می‌بیند. کما این‌که در سریال پلاک 13 خیلی بیشتر برجسته شده‌بود. بعد از پخش آن سریال گفته شد، هدف از ساخت چنین کارهایی، تبلیغات نیست. ما قصدمان این است با فرهنگسازی کاری کنیم که کمتر تصادف شده و از خسارت‌های جانی و مالی جلوگیری شود. همان‌طور که در سریال‌های پلیسی هم درباره چیزهای دیگر فرهنگسازی می‌شود و مخاطب احساس نمی‌کند که شعارزده باشد. 
 
گفتید می‌خواستید از فضای پلیسی دور شوید اما شخصیت محسن بیشتر به کارآگاه شباهت دارد. اصلا در واقعیت یک مامور بیمه آن‌قدر پیگیر می‌شود که حتی خانواده‌اش را هم با یک پرونده درگیر کند؟
شاهد احمدلو، کارگردان:
 وقتی صحبت از یک مجموعه طنز می‌شود و در مقابل آن قرار است طیف وسیعی از مخاطبان تلویزیون قرار گیرد، طنز داستانی الگوها، فاکتورها و معیارهای خود را برای تعریف دارد. این تعریف ابزاری دارد به نام شخصیت، گره‌های داستانی و... که اینها هم بخشی از همین معیارهاست. طبیعی است که احتمال دارد کارمند ارشد بیمه در زندگی طبیعی خود این‌طور خانواده خود را درگیر نکند اما ما برای این‌که بار دراماتیک را بالا ببریم، دوستان نویسنده تمهیداتی به کار بردند تا داستان پر کشش را رقم بزنیم. ما ایرانی‌ها خانواده‌دوست هستیم و مجموعه آثارمان بر فرهنگ خانواده تاکید هم دارد، این یکی از بهانه‌هایی بود تا به این شکل قصه را رقم بزنیم. شاید اگر پدرش شغل دیگری داشت، این اتفاق (وارد شدن پرونده به خانواده) نمی‌افتاد اما چون پدرش هم از کارمندان درجه یک بیمه بوده، طبیعی است پرونده به زندگی او گره می‌خورد و غیرعادی نیست.

شخصیت محسن در این سریال شیرین است و در عین حال زرنگی خاصی دارد و ریز به ریز در بازی خود این را نشان می‌دهد. نگاه خودتان به آن چطور بود؟ برای طبیعی شدن نقش مابه‌ازایی در ذهن‌تان داشتید؟ 
سروش جمشیدی، بازیگر نقش محسن: 
نه، واقعیت زمانی که کار را شروع کردیم و به انجام رسید، برای تحقیق و بررسی زمان زیادی نداشتیم تا ما‌به‌ازای بیرونی برای آن پیدا کنم. اما به مرور در دل کار با توجه به تعریفی که خود نویسندگان از کاراکتر داده‌بودند و با توجه به دیالوگ‌ها درآوردیم، البته برخی ویژگی‌ها قطعا ما‌به‌ازای بیرونی دارد. مثلا ویژگی پیگیری را از یک شخصیت و بقیه را از فردی دیگر می‌توان گرفت و با هم تلفیق کرد تا یک شخصیت جدید خلق کرد. این‌که گفتید چنین کارمند پیگیری هست یا نه، نمی‌دانیم وجود دارد یا نه. اگر می‌خواستم پیدا کنم هم زمانبر بود. به هر حال به مرور با صحبت با آقای احمدلو به نظر همسانی در جنس کمدی این کاراکتر رسیدیم. البته با کارگردان خیلی همسو بودیم و فقط یک جلسه قبل از کار صحبت کردیم. سال‌هاست من دنبال این جنس کار بودم. من این مدل کمدی را خیلی دوست داشتم و این جزء فضاهایی است که احساس می‌کنم با توجه به روحیات و علاقه‌های خودم، از این جنس کمدی خیلی بیشتر جواب می‌گیرم اما پیش نیامده‌بود. گاهی مجبوریم خودمان را به پیشنهادهایی که می‌شود بسپاریم. احساس می‌کنم این شخصیت به فضای ذهنی من خیلی نزدیک بود و به نظرم جواب داد. 
 
در این سریال می‌بینیم مامور بیمه و خانواده‌اش به‌شدت پاکدست هستند و در کار هرگز پی‌شان نمی‌لغزد. این میزان از مثبت‌بودن مقابل شخصیت‌های دغل‌بازی که شهرام قائدی، مرجانه گلچین و... بازی می‌کنند به نوعی سفید و سیاه مطلق است. چرا آن‌قدر مثبت هستند؟
ثنایی: 
اگر در واقعیت هم سراغ یک پرونده صحنه‌زنی در بیمه بروید می‌بینید که مامور تا آخر خط ماجرا را دنبال کرده‌است تا به نتیجه دقیق برسد و از پرداخت خسارت‌های بی‌مورد جلوگیری کند. اگر همین پرونده را هم که ما به سریال تبدیل کردیم ببینید متوجه می‌شوید که پس از گذشت دو سال باز است. هنوز پرداخت صورت نگرفته چون متوجه شدند آتش‌سوزی واقعی نبوده‌است. دو مامور دنبال کار این پرونده هستند. 
ابیلی: البته قسمت دوم نشان می‌دهیم وقتی رئیس محسن پرونده را به او می‌دهد می‌گوید پاکدست‌تر از تو پیدا نکردم که این کار را به او بسپارم. در یک کار کمدی وقتی می‌خواهی پرونده‌ای را به شخصیتی بسپاری که پیش از این مدام گند زده‌است باید یک دلیل منطقی داشته‌باشی. در اینجا دلیلش همین پاکدست بودن است. 
جمشیدی: باور دارم در همه جای جامعه و همه اصناف خوب و بد هست ولی ما در این سریال بخش‌هایی از آن را نشان دادیم. البته وقتی قصه جلو برود می‌بینیم که همین آدم هم یک‌سری شیطنت‌ها و بدجنسی‌هایی در زندگی شخصی‌اش دارد که مثلا در قبال شخصیت حسن (خواستگار خواهرش) آن را به خرج می‌دهد. 
احمدلو: اگر بخواهیم نگاه کلاسیک به قصه داشته‌باشیم باید گفت همیشه خیر و شر کنار هم درام را پیش می‌برد. تقابل آدم بد و خوب ضدقهرمان و قهرمان را می‌سازد. طبیعتا مخاطب از قهرمان انتظاراتی دارد و از ضدقهرمان انتظارات دیگری. 
 
در این سریال داستانک‌هایی هست که کنار خط اصلی با قوت نمایش داده می‌شود و اتفاقا بانمک هم هستند اما همه شخصیت‌ها در این داستانک‌ها هم به‌صورت اتفاقی با همدیگر ارتباط دارند. این اتفاق از جایی به بعد میزانش زیاد می‌شود. مثلا شخصیت حسن در کارخانه کار می‌کند و از قضا خواستگار خواهر مامور بیمه‌ای است که پیگیر واقعه آتش‌سوزی کارخانه می‌شود. این مقدار از اتفاقی بودن ارتباط‌ها برای خودتان باورپذیر و منطقی است؟ 
مهدی خزلبانی، بازیگر نقش حسن:
حسن در این سریال یک کاتالیزور است. رابط بین آدم‌هاست و به افزایش بار طنز قصه هم کمک می‌کند. باید یک‌سری آدم‌ها در درام باشند که شخصیت‌های اصلی و فرعی را به همدیگر پیوند دهند. این اتفاق هم که می‌گویید، باعث برخورد و شکل‌گیری درام می‌شود.
ابیلی: در فیلمنامه‌نویسی درسی هست که می‌‎گوید اتفاق برای شروع قصه غلط نیست. اتفاق‌گذاشتن برای پایان‌بندی غلط است. 
خزلبانی: اتفاق ناگزیر است چون باید قصه شکل بگیرد.

آقای خزلبانی، چهره شما به رضا شفیعی‌جم شباهت زیادی دارد. گریم و گاهی بازی و اکت‌هایی هم که در این سریال دارید مخاطبان را بیشتر یاد این بازیگر می‌اندازد. این اتفاق تعمدی است؟
خزلبانی: 
اصلا تعمدی نیست. شبیه‌بودن چهره هم اتفاق است و نمی‌توانم دراین‌باره کاری کنم. من سال‌ها تجربه کار کمدی روی صحنه را دارم و از ابتدا به آقای احمدلو گفتم نمی‌خواهم اوراکت بازی کنم و هرجا دیدی دارم از چارچوب خارج می‌شوم حتما به من یادآوری کن. این درحالی‌است که نوع بازی آقای شفیعی‌جم اوراکت است. بازی ایشان خیلی خوب است ولی نخواستم مثل این بازیگر یا هیچ بازیگری دیگری باشم. چون هرچقدر هم بخواهم خوب بازی کنم می‌شوم نوع دوم آن بازیگر. اگر این موضوع به نظرتان آمده حتما به‌خاطر شباهت چهره است. در خیابان هم ممکن است من را نشناسند ولی می‌گویند چقدر شبیه رضا شفیعی‌جم هستی.
 
این‌که به‌خاطر شباهت شناخته شوید ناراحت‌تان نمی‌کند؟
خزلبانی:
 نه. چون دست خودم نبوده‌است. خیلی‌ها شبیه همدیگر هستند. البته سعی کردم در بازیگری کاری کنم که شبیه نباشیم. 

 در «چشم‌بندی» ترکیب نسبتا موفقی از بازیگران چهره و کمدی حضور دارد که از همان ابتدا مخاطبان را جذب می‌کند. کنار این چهره‌ها از بازیگران پیشکسوت استفاده کردید که گاهی گلایه‌هایی از کم‌کار شدن دارند. چقدر به لزوم به‌کارگیری این افراد باور دارید؟
احمدلو:
 استفاده از این افراد تعمدی بود. در پیش‌تولید با تهیه‌کننده و نویسندگان دراین‌باره گپ زدیم. خداراشکر 90 تا 95 درصد بازیگران اصلی همان انتخاب‌های اول‌مان بودند و برای نقش‌های مکمل که به نوعی زیور کار هستند همیشه تمایل دارم از پیشکسوتان استفاده کنم،  چون خودم بچه سینما هستم از گذشته باور دارم حضور پیشکسوتان برکت کار است. یک کار اخلاقی، معرفتی و انسانی است که به آنها روحیه می‌دهد. ضمن این‌که می‌توان از تجربه و هنرشان هم در کار سود برد. البته چهره‌های جوان و جدید هم معرفی کردیم تا در میان بلبشو فرش‌قرمزهای پوشالی و گعده‌های برخی استعدادهای تازه باشند. 
خزلبانی: در کارهای دیگر آقای احمدلو هم چنین چیزی را دیدیم. مثلا زنده‌یاد نوذری پس از مدت‌ها دوباره با این کار درخشید. در همین کار هم حتی از عکس زنده‌یاد نعمت‌ا... گرجی استفاده شده تا ادای دینی به ایشان باشد. 
 
آقای جمشیدی، شما سال‌ها در ژانر کمدی تجربه کسب کرده و به نوعی صاحب سبک شده‌اید. در این مسیر چه بخش‌هایی از بازی‌تان در تعامل با نویسنده و کارگردان شکل گرفت؟
جمشیدی:
 تعامل خوبی داشتیم و حتی متوجه شدم نویسندگان آن‌قدر با دقت کار را دنبال می‌کنند که با پخش سریال و نوع بازی که من ارائه دادم برخی جرئیات را تغییر دادند. همه تلاش کردیم تا به شیرین‌تر شدن کار کمک کنیم. البته با آقای احمدلو تعامل بیشتری داشتم و ایشان دستم را باز گذاشتند تا  بداهه‌‌هایی که به ذهنم می‌رسد را مطرح کنم. اگر پیشنهاد جذاب باشد می‌پذیرد و اگر نه، ایده را هرس می‌کند تا به آرمانی که داریم برسیم. البته بخشی از کار هم به جنس بازی من برمی‌گردد و سعی می‌کنم دیالوگ‌هایی را اصطلاحا برای خودم کنم. 
 
با توجه به این‌که سریال همزمان با پخش تصویربرداری می‌شود آیا بازخوردهای مردم در ادامه نگارش فیلمنامه تاثیرگذار بود؟
ابیلی:
نمی‌توان گفت بی‌تاثیر، چون به هر حال ما از بازخوردها و اتفاقات سر صحنه کمک می‌گیریم اما از آنجا که اسکلت کلی قصه مشخص است خیلی نمی‌تواند تاثیر داشته‌باشد. این اتفاق بیشتر در مجموعه‌های  کمدی موقعیت رخ می‌دهد و نویسندگان با توجه به این‌که کاراکتری در قصه بین مردم بیشتر گرفته، نقش را افزایش می‌دهند یا کمتر می‌کنند. اما در سریال چشم‌بندی، چون ما قصه کلی را داشتیم، کمتر این تغییرات رخ داده‌است.
 
قرار است فصل دوم این مجموعه را بسازید و پایان باز برای قصه انتخاب کنید تا بتوانید ادامه بدهید؟
ابیلی:
 بهتر است آقای ثنایی این سوال را پاسخ دهند اما می‌توان سراغ پرونده‌های مختلف رفت و روی این موضوع کار کرد.
 
در قسمت‌های اولیه مجموعه، امید روحانی ایفاگر نقش جمشید اولنگی در قصه فوت می‌شود و با توجه به این‌که مخاطب شاهد اتفاقی تلخ است اما می‌بینیم که در فضای قصه، غم و اندوه پررنگ نیست، حتی مخاطب به واسطه کارهای با‌نمک ناهید یا همان عمه خانم (مرجانه گلچین) در قصه، خنده‌اش می‌گیرد. چه شد که این فضا را به این شکل به تصویرکشیدید؟
ابیلی:
تخصص شاهد احمدلو این است که صحنه مرگ را در قصه بامزه در می‌آورد. با این که قصه ما در کاغذ در صحنه‌های آتش سوزی، مرگ جمشید و ... کمی تلخ بود اما وقتی قرار شد شاهد احمدلو کارگردانی کار را به عهده بگیرد این بخش‌ها را افزایش دادیم، زیرا می‌دانستیم شاهد حتما قصه را در این بخش‌ها با نمک تر خواهد کرد.
 
چطور از یک بازیگر سرشناس برای چنین نقشی دعوت کردید؟
احمدلو: 
این هم از تمهیدات ما بود که می‌خواستیم مخاطب را غافلگیر کنیم، زیرا بیننده انتظار داشت نقش جمشید پررنگ‌تر شود اما در همان قسمت‌های ابتدایی فوت می‌کند. ضمن این‌که علاقه‌مندم صحنه مرگ را با‌نمک تصویر کنم. 

کلیشه‌ها را بشکنیم
​​​​​​​
     
نعیمه نظام‌دوست که در این سریال نقش فرزانه را بر عهده دارد در نشستی که برای نقد و بررسی «چشم‌بندی» برگزار کردیم به پرسش‌های «جام‌جم» پاسخ داد. 
 
در این سریال به عنوان یک اثر کمدی حضور متفاوت خانم‌ها را شاهد هستیم. این در حالی است که معمولا نقش زنان کمتر در این ژانر دیده می‌شود. این تفاوت به چشم خودتان هم آمد؟

چقدر خوشحالم که این تفاوت دیده شده‌است. البته کار من نسبت به بقیه بچه‌ها سخت‌تر هم است، چون به خاطر پوشش چادر ممکن است نگاه‌های بیشتری را به خود جلب کند و حساسیت ایجاد شود که این شخصیت قرار است چگونه در یک کار کمدی ازآب دربیاید. به همین دلیل من خودم را خیلی کنترل می‌کنم که از قالبی که داشتم خارج شوم و نوع کمدی متفاوتی را بازی کنم. در واقع این شخصیت جدی است ولی در یک فضای کمدی قرار دارد. شاهد احمدلو خیلی در این زمینه کمک می‌کند و حواسش هست تا چیزهایی که مد نظرشان است رعایت شود و در عین حال که این نقش متفاوت از کارهای قبلی است با جنس بازی دیگر بازیگران در این سریال هم هماهنگ باشد. 

اتفاقا همین تفاوت خوب از آب درآمده‌است. شخصیت کلیشه‌ای که از یک خانم چادری در دیگر سریال‌ها دیدیم در این شخصیت دیده نمی‌شود و با این که ظاهرا جدی است، بامزه شده.
از روز اول که قرار شد من این نقش را بازی کنم به من گفته شد جنس کمدی این شخصیت متفاوت است و به همین دلیل باید نکاتی را رعایت کنم. خیلی خوب است که ببینیم آدم‌هایی با پوشش چادر یا طرز تفکری خاص هم می‌توانند مثل زندگی عادی در موقعیت‌های کمدی قرار بگیرند و اتفاقا شخصیت‌های شیرینی باشند که مخاطبان گاهی از کارهای‌شان لبخند هم می‌زنند. نباید به کاراکترها همان‌طور که در ذهن‌مان کلیشه شده نگاه کنیم و به همان شکل هم در بازی‌های‌مان بیاوریم. این کلیشه‌ها باید شکسته شود؛ در این صورت است مردم با یک شخصیت ارتباط برقرار می‌کنند. خدا را شکر ظاهرا این اتفاق برای شخصیت فرزانه افتاده‌است.  سرپرست نویسندگان، جناب آقای ابیلی آن‌قدر شخصیت‌ها را به خوبی طراحی کردند که نیاز نبود ما بخواهیم بخش‌هایی از آنها را درست کنیم. هر چند بداهه داشتیم اما چون چارچوب متن قوی و صحیح است نیازی نیست ما بخواهیم دیالوگ خاصی اضافه کنیم. مواردی هم که اضافه شده زیر نظر کارگردان و نویسنده بوده‌است. اصلا به متن صدمه نزدیم و براساس آن جلو رفتیم. از تیم نویسنده‌ها، محمد رعیت‌پور، حامد غضنفری و مسعود غزنچایی، همچنین امیر ابیلی که سرپرست نویسندگان است تشکر می‌کنم. علاوه بر این به نظرم جوان بودن کارگردان و تهیه‌کننده هم خیلی به کار کمک کرده و گروه خوبی را تشکیل داده‌است. 

ماجرای یک مجموعه تماشایی
مریم رفیعی - گروه رسانه
یکی از رسالت‌های مهمی که رسانه‌ملی به‌عهده دارد، تهیه برنامه‌های با محتوا در جهت شادی‌بخشی و امیدآفرینی به مردم است. به همین دلیل مدیران و دست‌اندرکاران رسانه‌ملی هرازگاهی برنامه‌هایی با این محوریت تهیه و روانه آنتن می‌کنند. حال ممکن است این اتفاق در قالب برنامه رخ بدهد و گاهی در قالب مجموعه تلویزیونی. بنابراین برخی مواقع تهیه‌کنندگان و کارگردانان سراغ ساخت مجموعه‌های طنز و کمدی می‌روند. سریال‌هایی که خنده را مهمان لب‌های مخاطبان می‌کند. تا به امروز مجموعه‌هایی از این دست زیاد تولید و پخش شده است و هر چه می‌گذرد شاهد روند رو به رشد چنین آثاری در تلویزیون هستیم. این موضوع نشان می‌دهد اقبال مردم از چنین آثاری باعث شده تا سازندگان آثار نمایشی به سمت ساخت آثار طنز خانوادگی و اجتماعی مناسب و مخاطب‌پسند بروند. به همین دلیل شاهد سیر صعودی چنین آثاری هستیم. تازه‌ترین محصول بامحتوا و خنده‌ساز رسانه‌ملی که در مسیر رضایت بینندگان حرکت می‌کند، سریال «چشم‌بندی» است که این شب‌ها از شبکه سه سیما پخش می‌شود. هنرمندان طناز شناخته‌شده سینما و تلویزیون در قالب یک سریال دیدنی به نام چشم‌بندی سعی کرده‌اند ماجراها و حوادث تلخ‌وشیرین شخصیت‌های قصه را روایت کنند تا مخاطب را به تماشای مستمر این سریال تشویق و ترغیب و علاقه‌مند کنند. این مجموعه ویژگی‌های متمایزی دارد، از جمله این‌که هنرمندانی این مجموعه تلاش کرده‌اند تا بتوانند بازی‌های متفاوتی نسبت به دیگر کارهای طنزشان به تصویر بکشند تا مورد توجه مخاطبان قرار بگیرند. 
شاهد احمدلو، کارگردانی این مجموعه کمدی را به‌عهده دارد که از کودکی وارد عالم سینما و تلویزیون شده است. او به‌دلیل سبقه پدرش در این رشته، سال‌هاست که فعالیت می‌کند و فقط خودش را به دنیای بازیگری محدود نکرده است و در کنار آن کارگردانی و نویسندگی هم به عهده دارد. او برای سریال چشم‌بندی هم یک کارگردانی شسته و رفته دارد، حتی این کار او نسبت به کارهای قبلی‌اش به لحاظ کارگردانی یک سر و گردن بالاتر است و می‌توان رشد صعودی کارگردان را در این اثر مشاهده کرد.  او تلاش کرده با تکیه بر دانش و تجارب خود در ساختن فیلم‌ها و سریال‌های طنز و بهره‌گیری از چهره‌های سرشناس طنز و متنی خوب و بازیگری‌های مقبول از هنرمندان، یک طنز تلویزیونی دلپذیر بسازد و استقبال بینندگان از این سریال نشان می‌دهد احمدلو در کار خود به توفیق رسیده است. چشم‌بندی، روایتگر داستان آشنای دو باجناق و مناسبات خانوادگی و اجتماعی آنهاست. از سوی دیگر سریال احمدلو صرفا جهت سرگرم کردن تماشاگران نیست و مخاطبان با تماشای سریال با سبک زندگی ایرانی و اسلامی هم آشنا می‌شوند.  همچنین از دیگر امتیازات این سریال این که احمدلو، سراغ نسل‌های مختلف برای ساخت سریالش رفته و صرفا از نسل جوان استفاده نکرده و سراغ بازیگران پیشکسوت رفته است که در این باره می‌توان به سعید پیردوست اشاره کرد که در این سریال نقش بزرگ خانواده را بازی می‌کند. همه این موارد جزو نقاط قوت سریال محسوب می‌شود و توانسته مخاطبان را پای تلویزیون بنشاند.

فاطمه عودباشی و نوشین مجلسی - گروه رسانه