روایت جذاب و میدانی خبرنگار جام جم از پرسه در بورس کاغذ کشور در خیابان ظهیر الاسلام
مافیای خودمانی كاغذ
ظهیرالاسلام دستكم دو چهره دارد؛ یك چهره برای شمایی كه خریدار هستید و یك چهره هم برای یك خبرنگار كه قرار است از مناسبات و مسائل این بازار سر در بیاورد. بنابراین وقتی وارد این خیابان میشوید، فرق دارد كارتان چیست و با چه نیتی قدم در آن گذاشتهاید. اگر خریدار باشید یا فروشنده، مناسبات و ارتباطات و گفتوگوها مضمون متفاوتی دارد در مقایسه با وقتی كه بهعنوان یك خبرنگار میخواهید درباره تنگناهای بازار كاغذ بدانید و دربارهاش بنویسید. در ظهیرالاسلام، فروشندهها به محض شنیدن اسم و عنوان یك خبرنگار، ادبیات و كلام شان تغییر میكند و دچار نوعی گنگی و گیجی خودخواسته میشوند. اما اگر به عنوان مشتری وارد ظهیرالاسلام شوید، حرفهای جالبتری خواهید شنید و چهره جدیتر و حرفهایتری از اهالی این بازار خواهید دید. در ادامه دو روایت از حضور در بازار ظهیرالاسلام خواهید خواند كه در روایت اول فروشندگان با یك خبرنگار صحبت كردهاند و با علم به اینكه حرفهایشان منتشر خواهد شد جوابگوی او بودهاند. اما در روایت دوم، با یك مشتری حرف زدهاند و سر درد دلشان باز شده است.
کاغذ نیست اما ....
در بازار ظهیرالاسلام انواع مختلف كاغذ معامله میشود؛ از گلاسه تا پشت چسبدار؛ اما برای من كاغذ تحریر و بهخصوص تحریر 70 گرمی كه در چاپ كتاب مورد استفاده قرار میگیرد اهمیت دارد. بنابراین باید سراغ این نوع كاغذ را بگیرم.
از اولین فروشنده درباره كاغذ تحریر
70 گرمی میپرسم. قیمتش را میگوید و انگار خیلی جدی وارد معامله شده باشیم، درباره میزان كاغذی كه قرار است بخرم سوال میكند و اینكه دقیقا چه نوع كاغذی
مد نظرم هست.
در پاسخ میگویم: خبرنگارم. میگوید این نوع كاغذ را با قیمت 450 تومان میشود پیدا كرد اما مقدارش كم است و سریع اضافه میكند: برای همین پرسیدم چقدر كاغذ لازم دارید چون بیشتر از هزار بند نمیتوان پیدا كرد.
میپرسم چرا كم است و تعجب میكنم از اینكه چرا وارد نشده، اما این فروشنده معتقد است كه هر چه وارد بازار شده به فروش رسیده و سفارشهای جدید هم وارد بازار
نشده است.
در ادامه سر صحبتهایش باز میشود كه شب عید، تعداد زیادی از ناشران كاغذی را كه وزارت ارشاد در اختیارشان قرار داده بود به قیمت آزاد در بازار میفروختند. این فروشنده توضیح میدهد: بیشتر ناشران برای چاپ كتابهایشان، كاغذ آزاد خریده بودند و ترجیح میدادند سهمیه ارشاد را به قیمت آزاد به ما بفروشند، شاید بتوانند كمی از خسارتشان را جبران كنند.
فروشندههای بعدی هم ترجیح میدهند از اوضاع گلایه كنند و بگویند كاغذ تحریر در بازار پیدا نمیشود. بیشتر توضیحاتشان حول این محورها میگردد:
ما خردهفروش هستیم و بیخبریم
فروشندهها معمولا با مشتریهای محدود و همیشگی كار میكنند
مساله كاغذ نیست، چاپ و نشر دچار ركود است
به اعتقاد برخی از این فروشندگان، اگر چاپ و نشر رونق بگیرد، متقاضی بیشتر میشود و قیمت كاغذ دوباره بالا میرود. به اعتقاد او دولت ترجیح میدهد ركود باشد و كتابی منتشر نشود تا قیمت از آنچه هست بالاتر نرود! و به اعتقاد یكی دیگر از این فروشندگان، حتی اگر كتابی منتشر شود با این قیمتها باز هم به ضرر دولت نخواهد بود.
گشت و گذار در این بازار، حكایت از آن دارد كه جواب روشن فروشندگان كاغذ تحریر به یك خبرنگار این است كه نه كاغذ تحریر میفروشند و نه از قیمتش خبر دارند.
مورد عجیب یک ناشر
یكی از مشتریان بازار نشر، انتشارات حوض نقره است. مدیر این نشر میگوید از كاغذ ایرانی برای انتشار كتابهایش استفاده میكند. تبسم آتشینجان توضیح میدهد: من هم مشتری ظهیرالاسلام هستم و فكر نمیكنم مشكلی برای تهیه كاغذ وجود داشته باشد جز قیمت سرسامآورش. قیمت كاغذ باعث شده، كتاب از سال گذشته چهار برابر گرانتر شود.
این ناشر توضیح میدهد در حال حاضر ارزانترین كاغذ موجود در بازار را برای كتابهایش خریداری میكند. آتشینجان میگوید: كاغذ تحریر
70 گرمی تولید كارخانه مازندران بندی 289 هزار تومان است و خوشبختانه كیفیت مناسبی دارد و با دستگاه چاپ دیجیتال سازگار است. اما نكته مهمتری كه این ناشر به آن اشاره میكند، اقدام وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است.
براساس میزان كتابی كه هر ناشر در طول هر سال منتشر میكند و در خانه كتاب به ثبت میرسد، وزارت ارشاد سهمیه مشخصی از كاغذ یارانهای برای ناشران در نظر میگیرد. آتشینجان میگوید: انتشارات حوض نقره، براساس آنچه در خانه كتاب به ثبت رسیده، سالانه حدود 4000 بند كاغذ برای نشر كتاب، مصرف میكند اما سهمیهای كه ارشاد سال گذشته در اختیارمان گذاشته 200 بند بوده كه معادل 2 درصد نیاز ماست.
به اعتقاد این ناشر، رویكرد وزارت فرهنگ و ارشاد و همین سهمیهبندی بسیار محدود، ناشر را به استفاده از كاغذ آزاد سوق میدهد و سبب میشود قیمت كتاب بالا برود.
روایت دوم
کاغذ هست اما ....
فرض میكنم نماینده یك موسسه فرهنگی یا ناشری هستم كه قصد خرید كاغذ دارد. به این بهانه از فروشگاههای خیابان و پاساژ ظهیرالاسلام سراغ كاغذ تحریر 70 گرمی را میگیرم و با چهار قیمت متفاوت مواجه میشوم.
قیمت كاغذ تحریر 70 گرمی اندونزی با اندازه صد در 70 سانتیمتر در ظهیرالاسلام عبارت است از:
كمترین قیمت: 430 هزار تومان (ممكن است درجه یك نباشد)
قیمت میانه: 455 هزار تومان یا 460 هزار تومان برای هر بند
بالاترین قیمت: این نوع كاغذ معادل 480 هزار تومان
گرچه این قیمتها متفاوت هستند اما فروشندگانی كه قیمت بالاتر را لحاظ كردهاند، حاضرند با یك مشتری دست به نقد، راه بیایند و كف قیمت را حساب كنند.
آیا به اندازه كافی كاغذ تحریر در بازار هست؟
وقتی سراغ كاغذ تحریر را در بازار ظهیرالاسلام میگیرید، مهمترین سوالی كه از شما خواهد شد این است كه چه میزان كاغذ نیاز دارید ولی این اصلا به معنای آن نیست كه شما نمیتوانید كاغذ مورد نیازتان را تامین كنید چون مصرف یك ناشر معمولی در شرایط امروز چیزی حدود هزار بند در سال است و كمترین رقمی كه یك فروشنده میتواند به شما عرضه كند هزار بند است.
بسیار محتمل است كه شما به فروشندگانی بر بخورید كه كاغذ تحریر نداشته باشند یا موجودی فروشگاهشان بیشتر از 50 بند نباشد اما همیشه امكان تهیه كاغذ مورد نیاز شما وجود دارد، فقط كافی است وارد معامله شوید تا كاغذ مورد نیاز شما را با چند تماس تلفنی
فراهم كنند.
بعد از پرس و جوی قیمت كاغذ تحریر، برای دومین بار به سراغ یكی از فروشندگان میروم كه گفته بود محدودیتی برای تامین كاغذ مورد نیازم ندارد. میگویم 2000 بند كاغذ تحریر اندونزی نیاز دارم و او به چند نكته قابل توجه اشاره میكند:
هر میزان كاغذ تحریر كه بخواهید میتوان فراهم كرد
بازار كاغذ توسط حدود 30 نفر تاجر تامین میشود
بیشتر تاجران ارز دولتی میگیرند ولی كاغذ تحریر را به قیمت آزاد میفروشند
در نهایت به من توصیه میكند كه بهتر است از قیمت پرسیدن دست بردارم. او توضیح میدهد: شما اگر ده هزار بند كاغذ هم بخواهی، میتوان فراهم كرد اما وقتی به چند فروشنده بگویی كه 2000 بند كاغذ لازم داری، آنها با تاجران و واردكنندهها تماس میگیرند و درخواست شما را اعلام میكنند. بعد اگر چند نفر از ما فروشندهها با یكی از تاجران صحبت كرده باشیم، فرد مورد نظر تصور میكند كه تقاضا بالا رفته، در نتیجه قیمت را بالا میبرد.
پیشنهادش این است كه با یك فروشنده همكاری كنم و خودم را خیلی به دردسر نیندازم چون به گفته او، تمام فروشندگان بازار ظهیرالاسلام برای حدود 30 نفر كار میكنند و همین چند نفر برای کل بورس کاغذ در کشور تصمیم میگیرند و آن را مدیریت میکنند.
به نظر نمیرسد دسترسی به این افراد سخت باشد یا حتی بازرسی و رسیدگی به عملکردشان اما ترجیح میدهم سکوت کنم و اجازه بدهم فروشندهای که روبرویم نشسته و سر درد دلش باز شده به حرفهایش ادامه بدهد.
او توضیح میدهد: این تاجران مثلا كاغذ تحریر را بندی 120 هزار تومان میخرند و بندی 450 هزار تومان میفروشند، اما من به عنوان فروشنده، روی هر بند كاغذ فقط هزار تومان سود میكنم و آنقدر كاغذ گران شده كه فقط با مشتریهای قدیمی همكاری میكنیم ولی آنها هم خریدشان محدود شده است.
بازار کاغذ اگر به راستی همین تعداد محدود تاجر و واردکننده داشته باشد و یا حتی بیشتر از این تعداد، قابل ارزیابی است و کنترل و مدیریت آن نمیتواند دشوار باشد. به هم ریختگی آن به نظر غیر منطقی است. با وجود این که ترجیح میدهم در نقش خریدار باقی بمانم اما نمی توانم تعجبم را مدیریت کنم و ناخواسته میپرسم اگر این افراد مشخص هستند چرا تا به حال برخوردی با آنها نشده است.
اما فروشنده خیلی سریع به این سوالم جواب میدهد و لبخند معناداری میزند. او میگوید که كسب و كار این افراد به نفع دولت است وگرنه تا به حال یارانه كاغذ را قطع كرده بودند.
به اعتقاد این فروشنده شرایط کنونی و اوضاعی که در بازار کاغذ ایجاد شده، اصلا به ضرر دولت نبوده و هیچ ارادهای برای مدیریت یا اصلاح آن وجود ندارد. او آخرین کسی نیست که به دولت و سیاستهای آن اشاره میکند .
او در پایان با خونسردی پیشنهاد میدهد 2000 بند كاغذ را در چند نوبت تحویل بگیرم و حمل آن را یكباره انجام ندهم.
مورد عجیب یک فروشنده
از دادن فاكتور معذورم! این جملهای است كه فروشنده به وضوح و با صراحت میگوید. گویی میتوانیم سر هر چیزی با هم چانه بزنیم جز در این یك مورد. او توضیح میدهد: از هر بند كاغذی كه میفروشم فقط حدود 500 تا هزار تومان سود میكنم و اگر به شما فاكتور بدهم، میتوانید براساس آن مرا به تعزیرات معرفی كنید و از من شكایت كنید.
این فروشنده باردیگر تاكید میكند كه فقط حدود هزار تومان روی هر بند سود میكند و توضیح میدهد سال گذشته و در اثر نوسانات ارز، تاجران كاغذ سودهای میلیاردی داشتهاند.
او ادامه میدهد: تاجری كه هر بند كاغذ تحریر را 120 هزار تومان خریده و حالا 450 هزار تومان میفروشد، یعنی روی هر پارت باری كه میفرستند اینجا میلیونها تومان سود كرده و در مجموع ماهانه و سالانه سودهای میلیاردی به جیب زده است.
یادآوری میكنم كه اگر فاكتوری در كار نباشد، من هم به عنوان مامور خرید میتوانم سهمی برای خودم بردارم. با لبخند میگوید: خانم مگر از این چیزها كم دیدهایم. تعجب میكنم كه شما تنها آمدهاید. معمولا چند نفر برای خرید میآیند كه مامور خرید نتواند در جوش دادن معامله سودی به جیب بزند. او در ادامه به یک نکته قابل توجه اشاره میکند: حتی از برخی مراكز دولتی به جز مامور خرید، از واحد حراست و بازرسی و مدیریت هم نمایندگانی میآیند پای معامله. معمولا هیچ کسی به دیگری اعتماد ندارد و همه با هم میآیند که کسی کلاهبرداری نکند اما همیشه مامور خریدها كار خودشان را
میكنند.
این فروشنده در پایان تاکید میکند که به همین دلیل دوست ندارد با نهادهای دولتی همکاری کند.