نسخه Pdf

تکرار تاریخ نی‌زارها

نگاهی به داستان نوجوان «موهای تو خانه ماهی‌هاست»

تکرار تاریخ نی‌زارها

 «دستگیرم می‌کنند؟ بکنند. اصلا به درک! هرطور می‌خواهد بشود، می‌روم. می‌خواهم بروم و نامردی کنم که یک نفر بازویم را می‌گیرد. آقای پرتوی است. سر و صدا زیاد است. سرش را می‌آورد بغل گوشم: «برو پیش آقاجانت. فقط بپرس، می‌داند یا نه؟ بعد زود بیا خبرش را به من بده. آقاجانت آن طرف است، کنار چهارپایه. اگر ژاندارم‌ها نزدیکش بودند، چیزی نگو.» چی را می‌داند؟ چه اتفاقی افتاده بود؟ چه خبر شده که من نمی‌دانم؟ حسن اوس رحیم را چه کار کنم؟ اول پیغام آقای پرتوی را می‌برم و بعد می‌روم سراغش. حالا جمعیت جور دیگری می‌خواند... خودم را می‌رسانم کنار آقاجانم، پارچه سیاهی به کمرش بسته و شال سبزی هم روی دوشش انداخته. می‌خواهم صدایش کنم و پیغام آقای پرتوی را برسانم که می‌بینم، یک نفر می‌رود بالای چهارپایه و میکروفن کله گربه‌ای را دستش می‌گیرد: «ای مردم! ای عزاداران حسینی! ای فداییان اباعبدا... الحسین! چرا نشسته‌اید؟ خاک بر سرمان شد! امروز عزای ما دوتا شد. یکی این مراسم بنی‌اسدی و روز سوم شهادت آقا امام حسین و دیگری این که دیشب دژخیمان شاه، آقای خمینی را ریختند منزل‌شان در قم دستگیر کردند و با خود به تهران بردند. مرجع‌مان، حاج‌آقا روح‌ا... دستگیر شده‌است! دولت بی‌حیا، به ساحت دین و مرجعیت تجاوز کرده است. شما که می‌گویید، ای‌کاش در روز عاشورا بودیم و به یاری امام حسین می‌رفتیم؛ امروز روزی است که باید برویم به یاری فرزندش.»
احتمالا با این چند خط دستگیرتان شده که قرار است این کتاب درباره چه بخشی از تاریخ حرف بزند و خواننده را به کدام روز و زمان ببرد؛ 15 خرداد 1342 در ورامین. روزی که خبر بازداشت امام خمینی(ره) به گوش عزاداران رسید و قیام مردم ورامین و حرکت دسته کفن‌پوشان به سمت تهران را در پی داشت.
قصه «موهای تو خانه ماهی‌هاست» از میان نی‌زارها آغاز می‌شود. پسرکی که با چیزی روبه‌رو می‌شود که برایش ناشناخته است، دخترکی که مدعی است از سرزمین غاضریه آمده ولی پسرک نه می‌داند این سرزمین کجاست و نه حتی اسمش را شنیده است.
ماجرای دخترک غمگین و حوادثی که در رمان روی می‌دهد در انتها با هم پیوند برقرار می‌کنند و البته مخاطب بزرگسال خیلی زود این ارتباط را کشف می‌کند ولی مخاطب نوجوان اگر اطلاعات تاریخی اندکی داشته باشد همان ابتدا متوجه ارتباط این دو با هم نمی‌شود.
محمدرضا شرفی خبوشان در این رمان تلاش می‌کند داستانی نوجوان از یک حادثه تاریخی بنویسد. داستانی که در آن میان خرداد 1342 شمسی و محرم 61 هجری ارتباط برقرار می‌شود و خواننده این دو را کنار هم و خرداد 42 را دنباله عاشورای 61 هجری می‌بیند. کاری که خبوشان با ظرافت انجام داده و مخاطب نوجوان شاید به‌راحتی متوجه آن نشود ولی اثرش را در ذهنش می‌گذارد. البته نمی‌توان انکار کرد که این سیم انتقال پیام امروز چندان کاربرد ندارد و شرفی خبوشان در سال‌های آغازین داستان‌نویسی‌اش چنین تلاشی کرده و امروز بعید است دوباره سراغ چنین سبکی برای انتقال حرفش برود. در واقع او با ساده‌ترین روش ممکن داستان نوشته و تاریخ دیروز و امروز را با هم مرتبط کرده و اثری برای مخاطب نوجوان کنجکاو خلق کرده‌است.
زبان در این داستان مانند دیگر کارهای شرفی خبوشان زبانی یکدست و البته متناسب با مخاطب است و پیچیدگی خاصی در متن دیده نمی‌شود. شخصیت‌پردازی برجسته‌ترین بخش این رمان است، او در این کتاب شخصیت یک نوجوان کنجکاو و در عین حال ضعیف را که دلش نمی‌خواهد ضعیف جلوه کند و دنبال راهی می‌گردد تا خودش را ثابت کند، به‌خوبی خلق کرده و هر خواننده‌ای با این شخصیت ارتباط برقرار می‌کند. توصیف‌های او و فضای ذهنی‌اش هر خواننده‌ای را به خود جلب می‌کند و این همان وجه برتری این کتاب است که نکاتی مانند تاریخی بودن و پیوند میان تاریخ اسلام و امروز را پوشش می‌دهد. شخصیت داستان آن‌قدر راحت حرف می‌زند و هرچه در ذهن و دلش هست را برای خواننده بیان می‌کند که خواننده از ضعف‌های دیگر چشم‌پوشی می‌کند.
موهای تو خانه ماهی‌هاست که نشر شهرستان ادب منتشر کرده داستانی بلند برای نوجوانان است که می‌توانند از خلل آن سرکی به تاریخ بکشند و به بیش از 50 سال قبل سفر کنند و از زبان یک نوجوان اتفاقات را بخوانند. با او در دلهره‌ها و اضطراب‌هایش شریک شوند و برای بزرگ شدن، تجربه کسب کنند، همان‌طور که شخصیت داستان بزرگ شد.
ضمیمه نوجوانه