بازخوانی پرونده قاتلانی که از کرده خود پشیمان نیستند
اصرار بر جنایت
وقتی پای صحبت یا دفاعیات اغلب قاتلها بنشینید از پشیمانی بعد از قتل و هزار آهوافسوس میگویند اما هستند قاتلانی که بعد از جنایت نهتنها از جنایتی که مرتکب شدهاند پشیمان نیستند، بلکه مقتول را مستحق مرگ میدانستند، مثل پدر و مادر بابک خرمدین که بعد از قتل دختر و پسر و دامادشان نهتنها از جنایتهای هولناک خود پشیمان نبودند بلکه آنها را مستحق مرگ میدانستند. حتی پدر بابک مدعی شده بود اگر دستگیر نمیشد، دو فرزند دیگر خود را هم به قتل میرساند. ضمن مرور بر تعدادی از این پروندهها، ریشههای چنین پدیدهای را بررسی کردهایم.
قتل رفیق به اتهام ناموسدزدی
راز رفیق کشی، مهر ۹۸ با کشف جسد مرد افغان در پارک چیتگر برملا شد. تیم جنایی برای تحقیق به محل کشف جسد رفت و مشخص شد مقتول بهنام ستار براثر اصابت جسم سخت و خفگی جان خود را ازدستداده است. در ادامه تحقیقات مأموران ردی از همخانه او بهنام امیر در جنایت پیدا کردند اما مرد افغان همزمان با قتل دوستش ناپدیدشده بود. همه شواهد نشان میداد امیر مرد افغان را کشته و بعد از قتل فرار کرده است.
چند ماه بعد امیر هنگام ورود به ایران شناسایی و دستگیر شد. او به قتل همخانهاش اعتراف کرد و در مورد انگیزه قتل گفت: من نامزدی در افغانستان داشتم که میخواستم با او ازدواج کنم، یک روز که ستار میخواست به افغانستان برود برای نامزد و خانوادهام کادو خریدم و به او دادم تا به دست آنها برساند. بعد از برگشت ستار رفتار نامزدم تغییر کرد، بعد مدتی فهمیدم ستار خودش را به نامزدم نزدیک کرده و با او ارتباط دارد. عصبانی شدم و با نقشهای همخانهام را به حوالی چیتگر بردم و با چوب چند ضربه به سرش زدم و با بند کفش خفهاش کردم. بعد از چند ماه به ایران آمدم و فکر کردم موضوع فراموششده اما دستگیر شدم.
این قاتل قبل از جلسه دادگاه توانست از خانواده ستار رضایت بگیرد و از مرگ رها شد اما وقتی برای جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه رفت، مدعی شد مرگ حق و سزای ستار بوده، چراکه ناموسدزدی کرده است. من پشیمان نیستم که چرا دوستم را کشتهام و فکر میکنم او به چیزی که حقش بود، رسید.
دفن پدر در کمد دیواری
به جرم قتل پدرش دستگیرشده بود، اما وقتی با خبرنگاران صحبت میکرد، آرام بود و هیچ نشانهای از عذاب وجدان یا پشیمانی در چهرهاش نبود. محمود متهم است که پدرش را با چوب و چاقو در غرب تهران کشته و بعد هم جسد او را در کمد دیواری دفن کرده است.
محمود در مورد انگیزهاش از ارتکاب قتل میگوید: مادرم سرطان داشت و فوت کرد. پدرم در زمان بیماری مادرم با او بدرفتاری میکرد و باعث شد از او کینه به دل بگیرم. یک سال بعد از فوت مادرم گفت میخواهد زن بگیرد و رفتار بدش با من ادامه داشت تا اینکه از دستکارها و رفتارش
خسته شدم. روز حادثه در سال ۹۶ وقتی خواب بود بالای سرش رفتم و با چوب چند ضربه به سرش زدم. وقتی مطمئن شدم بیهوش شده، دو بار چاقو را در گلویش فروکردم تا بمیرد. بعد از قتل او را در کمد دیواری دفن کردم و رویش را با گچ پوشاندم. صبح عمهام زنگ زد و سراغ برادرش را گرفت، من هم گفتم رفته کلهپاچه بخرد ولی هنوز برنگشته است. سه روز همهجا را دنبالش گشتند اما اثری از او نبود. بعد از سه روز تصمیم گرفتم بگویم من پدرم را کشتهام، به خانه خالهام رفتم و به خواهرم و خاله و بقیه گفتم پدرم را کشتم و در کمد دیواری دفن کردم. همگی گفتند خودت را معرفی کن، من هم آمدم و همهچیز را گفتم. من هیچوقت از اینکه پدرم را کشتم، پشیمان نیستم. او حقش بود بمیرد و من این کار را بهخاطر اخلاق بد و بدیهایی که به مادرم، من و خواهرم کرده بود،انجام دادم.
کاش اول پدرزنم را میکشتم!
داماد جنایتکار ازجمله قاتلانی است که چون نتوانسته پدرزنش را به قتل برساند، ناراحت است. رسیدگی به این پرونده سال ۹۶ همزمان با دستگیری قاتل خونسرد روی مبل خانه پدرزنش آغاز شد. در این پرونده اکبر ۴۰ساله متهم است که همسر و مادرزنش را به قتل رسانده و پدرزنش راهم مجروح کرده است. با دستگیری مرد قاتل او در بازجوییها مدعی شد همسرش قصد طلاق داشته و در ادامه دخالتهای خانواده همسرش باعث شده تا به جنایت دست بزند.
این مرد که کارمند پست بود، ابتدا سلامت روانیاش از سوی پزشکی قانونی تایید نشد اما با اعتراض خانواده مقتولان در کمیسیون تخصصی پزشکی قانونی اعلام شد داماد جنایتکار هنگام قتل سالم بوده است.
هفته گذشته اکبر پای میز محاکمه رفت و در دفاع از خود گفت: همسرم بهانهگیر شده بود و پدر و مادرش هم در زندگی ما دخالت میکردند. من شبکار بودم وزندگیام مختل شده بود، نمیتوانستم بخوابم. روز حادثه با همسرم که قصد داشت طلاق بگیرد، دعوایم شد. پدر و مادرش هم به دفاع از دخترشان پرداختند. من عصبانی شدم و اول همسرم و بعد مادرش را با چاقوکشتم و پدرزنم را هم مجروح کردم. من پشیمانم که چرا اول پدرزنم را نکشتم، اول باید او را میزدم و بعد سراغ همسر و مادرزنم میرفتم. با اعترافات این قاتل که مدعی است مشکل روانی دارد، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.
خشم مرگبار به خاطر شوخی ناموسی
در این پرونده هم قاتل از اتباع افغان است و هموطن خود را در غرب تهران کشته است. مهر سال گذشته مردی با پلیس تهران تماس گرفت و ادعا کرد در ساختمان نوسازی که کار میکند، صدای درگیری میآید. با حضور پلیس در ساختمان آنها دریکی از واحدها با جسد خونی کارگر افغان روبهرو شدند و در کمد دیواری قاتل را با چاقو و لباس خونی دستگیر کردند.
قاتل که از اتباع افغانستان بود با قبول اتهام قتل هموطنش گفت: من و میلاد دوستان صمیمی بودیم. او خیلی شوخ بود و من به شوخیهایش عادت داشتم. روز حادثه او شوخی ناموسی کرد که گفتم ادامه نده اما گوشش بدهکار نبود. وقتی با عصبانیت اعتراض کردم او مدعی شد عاشق خواهرم بوده و به او تجاوز کرده است. من سه خواهر دارم و هر سه ازدواجکردهاند. میلاد مدعی بود چند سال قبل خواهرم را مورد آزار و اذیت قرار داده و الان هم میخواهد به آنجا برود و برای او وزندگیاش مشکل درست کند.
وقتی این حرفها را زد دیگر نفهمیدم چهکار میکنم و با چاقو او را کشتم، سزای کسی که تجاوز میکند فقط مرگ است و من از کشتن دوستم ناراحت یا پشیمان نیستم. کسی که اینکار را کرده باید کشت و هیچوقت هم از کشتن او پشیمان نمیشوم.
خانواده میلاد هم با رد ادعای تجاوز، مدعی شدند پسرشان عاشق خواهر دوستش بود اما به او تجاوز نکرده و حال برای قاتل فرزندشان تقاضای قصاص دارند.
قتل مادر و مادربزرگ برای پول
رسیدگی به این پرونده هولناک با گزارش یکی از اهالی ساختمانی درباره شنیدن صدای درگیری در دستور کار پلیس شیراز قرار گرفت. مأموران با حضور در ساختمان متوجه شدند چند نفر پسر همسایه را با پیراهن خونی دیدهاند که از ساختمان خارجشده است. مأموران با ورود به واحد شماره ۶ با جسد دو زن که مادر و دختر بودند روبهرو شدند، مقتولان با ضربات چاقو به قتل رسیده بودند.
پلیس که احتمال میداد پسر جوان مادر و مادربزرگش را کشته باشد او را چند روز بعد دستگیر کردند. پسر ۱۸ساله با اعتراف به قتل مادر و مادربزرگش گفت: چندسال قبل پدر و مادرم جدا شدند و مادرم به خانه مادربزرگم رفت. من هم با پدرم زندگی میکردم اما همیشه مشکل مالی داشتم و او به من پول نمیداد. موضوع را به مادرم گفتم و او ادعا کرد اگر با او زندگی کنم مشکل مالیام را رفع میکند. به خانه مادربزرگم آمدم اما هیچچیز تغییر نکرد و مادرم هم پول نمیداد. این وضعیت خستهام کرده بود تا اینکه روز حادثه بازهم سر موضوع پول با مادرم دعوایم شد. مادربزرگ برای دخالت وارد دعوا شد و من که عصبی بودم، چاقویی برداشتم و هردوی آنها را کشتم، بعد هم فرار کردم اما دیدم فرار فایده ندارد و کاری کردم تا دستگیر شوم. من از مردن آنها ناراحت نیستم، فکر میکنم باید کشته میشدند و من هم همین کار را کردم. ذرهای از کشتن مادر و مادربزرگم پشیمان نیستم و مرگ حق آنها بود!
ریشههای روانی قاتلانی که پشیمان نمیشوند
محمد حسینی،آسیبشناسقتلها به دودسته قتلهای برنامهریزیشده و اتفاقی تقسیم میشوند. در اکثر قریب بهاتفاق قتلهای اتفاقی، قاتل انگیزهای برای کشتن نداشته و بعد از جنایت از کرده خود ابراز پشیمانی میکند اما در قتلهای برنامهریزیشده، فرد باانگیزهای خاص و برای رسیدن به هدفی که در ذهن دارد برای جنایت برنامهریزی میکند. سرقت، موضوعات ناموسی و اختلافات ازجمله دلایل قتلهای برنامهریزیشده است. حال برخی اتفاقات باعث میشود قاتل برای کشتن قربانی خود را محق بداند و بعد از کشتن او هم از جنایت ارتکابی ابراز پشیمانی نمیکند. این اتفاق بیشتر در جنایتهای ناموسی و خانوادگی دیده میشود. این افراد
تحت تأثیر شرایط و اختلالات روانی، مرتکب قتل میشوند و اغلب این اختلالات در حدی نیست که رافع مسؤولیت آنها شود. برخی از آنها از روانپریشی،روانرنجوری و پارانویا رنج میبرند. در روانپریشی فرد ارتباطی با واقعیت ندارد و براثر توهم و ذهنیتی که برای خودساخته،فردی را مقصر شناخته و برای او حکم مرگ صادر میکند. در پارانویا، فرد حس تهدید و خطر پیداکرده و فکر میکند از سوی مقتول درخطر است و برای رهایی از این خطر باید او را به قتل برساند. روان رنجوری هم حالت خفیف اختلال روانی است. البته گاهی ادعاهای آنها در جریان تحقیقات ثابت میشود و مقتول مهدورالدم شناختهشده و در این وضعیت قاتل از قصاص نجات پیدا میکند.
این قاتلان باید از سوی روانشناسان، جرم شناسان و جامعه شناسان موردبررسی علمی قرار گیرند تا ریشههای ارتکاب قتل و ایجاد این دیدگاه در آنها مشخص شود. اغلب آنها برای طولانیمدت تحت تأثیر شرایط روحی و روانی بدی قرار داشتهاند که نتیجه آن ارتکاب این جنایتها شده است. بهنوعی آنها با ارتکاب قتل سعی میکنند خود را از شرایط روحی که در آن قرار دارند، رها کنند. به همین دلیل، این ذهنیت را برای خود درست کردهاند که مقتول مستحق مرگ بوده است.
البته این انگیزه تأثیری در ارتکاب قتل ندارد و بر اساس قانون مجازات، فرد در صورتی مجازات نمیشود که جنون او یا مهدورالدمی مقتول اثبات شود که اثبات آن فقط با طرح ادعا از سوی قاتل امکانپذیر نیست.
راز رفیق کشی، مهر ۹۸ با کشف جسد مرد افغان در پارک چیتگر برملا شد. تیم جنایی برای تحقیق به محل کشف جسد رفت و مشخص شد مقتول بهنام ستار براثر اصابت جسم سخت و خفگی جان خود را ازدستداده است. در ادامه تحقیقات مأموران ردی از همخانه او بهنام امیر در جنایت پیدا کردند اما مرد افغان همزمان با قتل دوستش ناپدیدشده بود. همه شواهد نشان میداد امیر مرد افغان را کشته و بعد از قتل فرار کرده است.
چند ماه بعد امیر هنگام ورود به ایران شناسایی و دستگیر شد. او به قتل همخانهاش اعتراف کرد و در مورد انگیزه قتل گفت: من نامزدی در افغانستان داشتم که میخواستم با او ازدواج کنم، یک روز که ستار میخواست به افغانستان برود برای نامزد و خانوادهام کادو خریدم و به او دادم تا به دست آنها برساند. بعد از برگشت ستار رفتار نامزدم تغییر کرد، بعد مدتی فهمیدم ستار خودش را به نامزدم نزدیک کرده و با او ارتباط دارد. عصبانی شدم و با نقشهای همخانهام را به حوالی چیتگر بردم و با چوب چند ضربه به سرش زدم و با بند کفش خفهاش کردم. بعد از چند ماه به ایران آمدم و فکر کردم موضوع فراموششده اما دستگیر شدم.
این قاتل قبل از جلسه دادگاه توانست از خانواده ستار رضایت بگیرد و از مرگ رها شد اما وقتی برای جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه رفت، مدعی شد مرگ حق و سزای ستار بوده، چراکه ناموسدزدی کرده است. من پشیمان نیستم که چرا دوستم را کشتهام و فکر میکنم او به چیزی که حقش بود، رسید.
دفن پدر در کمد دیواری
به جرم قتل پدرش دستگیرشده بود، اما وقتی با خبرنگاران صحبت میکرد، آرام بود و هیچ نشانهای از عذاب وجدان یا پشیمانی در چهرهاش نبود. محمود متهم است که پدرش را با چوب و چاقو در غرب تهران کشته و بعد هم جسد او را در کمد دیواری دفن کرده است.
محمود در مورد انگیزهاش از ارتکاب قتل میگوید: مادرم سرطان داشت و فوت کرد. پدرم در زمان بیماری مادرم با او بدرفتاری میکرد و باعث شد از او کینه به دل بگیرم. یک سال بعد از فوت مادرم گفت میخواهد زن بگیرد و رفتار بدش با من ادامه داشت تا اینکه از دستکارها و رفتارش
خسته شدم. روز حادثه در سال ۹۶ وقتی خواب بود بالای سرش رفتم و با چوب چند ضربه به سرش زدم. وقتی مطمئن شدم بیهوش شده، دو بار چاقو را در گلویش فروکردم تا بمیرد. بعد از قتل او را در کمد دیواری دفن کردم و رویش را با گچ پوشاندم. صبح عمهام زنگ زد و سراغ برادرش را گرفت، من هم گفتم رفته کلهپاچه بخرد ولی هنوز برنگشته است. سه روز همهجا را دنبالش گشتند اما اثری از او نبود. بعد از سه روز تصمیم گرفتم بگویم من پدرم را کشتهام، به خانه خالهام رفتم و به خواهرم و خاله و بقیه گفتم پدرم را کشتم و در کمد دیواری دفن کردم. همگی گفتند خودت را معرفی کن، من هم آمدم و همهچیز را گفتم. من هیچوقت از اینکه پدرم را کشتم، پشیمان نیستم. او حقش بود بمیرد و من این کار را بهخاطر اخلاق بد و بدیهایی که به مادرم، من و خواهرم کرده بود،انجام دادم.
کاش اول پدرزنم را میکشتم!
داماد جنایتکار ازجمله قاتلانی است که چون نتوانسته پدرزنش را به قتل برساند، ناراحت است. رسیدگی به این پرونده سال ۹۶ همزمان با دستگیری قاتل خونسرد روی مبل خانه پدرزنش آغاز شد. در این پرونده اکبر ۴۰ساله متهم است که همسر و مادرزنش را به قتل رسانده و پدرزنش راهم مجروح کرده است. با دستگیری مرد قاتل او در بازجوییها مدعی شد همسرش قصد طلاق داشته و در ادامه دخالتهای خانواده همسرش باعث شده تا به جنایت دست بزند.
این مرد که کارمند پست بود، ابتدا سلامت روانیاش از سوی پزشکی قانونی تایید نشد اما با اعتراض خانواده مقتولان در کمیسیون تخصصی پزشکی قانونی اعلام شد داماد جنایتکار هنگام قتل سالم بوده است.
هفته گذشته اکبر پای میز محاکمه رفت و در دفاع از خود گفت: همسرم بهانهگیر شده بود و پدر و مادرش هم در زندگی ما دخالت میکردند. من شبکار بودم وزندگیام مختل شده بود، نمیتوانستم بخوابم. روز حادثه با همسرم که قصد داشت طلاق بگیرد، دعوایم شد. پدر و مادرش هم به دفاع از دخترشان پرداختند. من عصبانی شدم و اول همسرم و بعد مادرش را با چاقوکشتم و پدرزنم را هم مجروح کردم. من پشیمانم که چرا اول پدرزنم را نکشتم، اول باید او را میزدم و بعد سراغ همسر و مادرزنم میرفتم. با اعترافات این قاتل که مدعی است مشکل روانی دارد، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.
خشم مرگبار به خاطر شوخی ناموسی
در این پرونده هم قاتل از اتباع افغان است و هموطن خود را در غرب تهران کشته است. مهر سال گذشته مردی با پلیس تهران تماس گرفت و ادعا کرد در ساختمان نوسازی که کار میکند، صدای درگیری میآید. با حضور پلیس در ساختمان آنها دریکی از واحدها با جسد خونی کارگر افغان روبهرو شدند و در کمد دیواری قاتل را با چاقو و لباس خونی دستگیر کردند.
قاتل که از اتباع افغانستان بود با قبول اتهام قتل هموطنش گفت: من و میلاد دوستان صمیمی بودیم. او خیلی شوخ بود و من به شوخیهایش عادت داشتم. روز حادثه او شوخی ناموسی کرد که گفتم ادامه نده اما گوشش بدهکار نبود. وقتی با عصبانیت اعتراض کردم او مدعی شد عاشق خواهرم بوده و به او تجاوز کرده است. من سه خواهر دارم و هر سه ازدواجکردهاند. میلاد مدعی بود چند سال قبل خواهرم را مورد آزار و اذیت قرار داده و الان هم میخواهد به آنجا برود و برای او وزندگیاش مشکل درست کند.
وقتی این حرفها را زد دیگر نفهمیدم چهکار میکنم و با چاقو او را کشتم، سزای کسی که تجاوز میکند فقط مرگ است و من از کشتن دوستم ناراحت یا پشیمان نیستم. کسی که اینکار را کرده باید کشت و هیچوقت هم از کشتن او پشیمان نمیشوم.
خانواده میلاد هم با رد ادعای تجاوز، مدعی شدند پسرشان عاشق خواهر دوستش بود اما به او تجاوز نکرده و حال برای قاتل فرزندشان تقاضای قصاص دارند.
قتل مادر و مادربزرگ برای پول
رسیدگی به این پرونده هولناک با گزارش یکی از اهالی ساختمانی درباره شنیدن صدای درگیری در دستور کار پلیس شیراز قرار گرفت. مأموران با حضور در ساختمان متوجه شدند چند نفر پسر همسایه را با پیراهن خونی دیدهاند که از ساختمان خارجشده است. مأموران با ورود به واحد شماره ۶ با جسد دو زن که مادر و دختر بودند روبهرو شدند، مقتولان با ضربات چاقو به قتل رسیده بودند.
پلیس که احتمال میداد پسر جوان مادر و مادربزرگش را کشته باشد او را چند روز بعد دستگیر کردند. پسر ۱۸ساله با اعتراف به قتل مادر و مادربزرگش گفت: چندسال قبل پدر و مادرم جدا شدند و مادرم به خانه مادربزرگم رفت. من هم با پدرم زندگی میکردم اما همیشه مشکل مالی داشتم و او به من پول نمیداد. موضوع را به مادرم گفتم و او ادعا کرد اگر با او زندگی کنم مشکل مالیام را رفع میکند. به خانه مادربزرگم آمدم اما هیچچیز تغییر نکرد و مادرم هم پول نمیداد. این وضعیت خستهام کرده بود تا اینکه روز حادثه بازهم سر موضوع پول با مادرم دعوایم شد. مادربزرگ برای دخالت وارد دعوا شد و من که عصبی بودم، چاقویی برداشتم و هردوی آنها را کشتم، بعد هم فرار کردم اما دیدم فرار فایده ندارد و کاری کردم تا دستگیر شوم. من از مردن آنها ناراحت نیستم، فکر میکنم باید کشته میشدند و من هم همین کار را کردم. ذرهای از کشتن مادر و مادربزرگم پشیمان نیستم و مرگ حق آنها بود!
ریشههای روانی قاتلانی که پشیمان نمیشوند
محمد حسینی،آسیبشناس
تحت تأثیر شرایط و اختلالات روانی، مرتکب قتل میشوند و اغلب این اختلالات در حدی نیست که رافع مسؤولیت آنها شود. برخی از آنها از روانپریشی،روانرنجوری و پارانویا رنج میبرند. در روانپریشی فرد ارتباطی با واقعیت ندارد و براثر توهم و ذهنیتی که برای خودساخته،فردی را مقصر شناخته و برای او حکم مرگ صادر میکند. در پارانویا، فرد حس تهدید و خطر پیداکرده و فکر میکند از سوی مقتول درخطر است و برای رهایی از این خطر باید او را به قتل برساند. روان رنجوری هم حالت خفیف اختلال روانی است. البته گاهی ادعاهای آنها در جریان تحقیقات ثابت میشود و مقتول مهدورالدم شناختهشده و در این وضعیت قاتل از قصاص نجات پیدا میکند.
این قاتلان باید از سوی روانشناسان، جرم شناسان و جامعه شناسان موردبررسی علمی قرار گیرند تا ریشههای ارتکاب قتل و ایجاد این دیدگاه در آنها مشخص شود. اغلب آنها برای طولانیمدت تحت تأثیر شرایط روحی و روانی بدی قرار داشتهاند که نتیجه آن ارتکاب این جنایتها شده است. بهنوعی آنها با ارتکاب قتل سعی میکنند خود را از شرایط روحی که در آن قرار دارند، رها کنند. به همین دلیل، این ذهنیت را برای خود درست کردهاند که مقتول مستحق مرگ بوده است.
البته این انگیزه تأثیری در ارتکاب قتل ندارد و بر اساس قانون مجازات، فرد در صورتی مجازات نمیشود که جنون او یا مهدورالدمی مقتول اثبات شود که اثبات آن فقط با طرح ادعا از سوی قاتل امکانپذیر نیست.