«پروانگی» یک آرتیست سینما

«پروانگی» یک آرتیست سینما

سینما هفته تلخ وغمباری راپشت سر‌گذاشت. به فاصله کمی، دوبازیگر هنرمند، محترم، محبوب وبی‌حاشیه‌، دنیای فانی را واگذاشتند و به جهان باقی رخت بربستند. بانوان، «بیتا فرهی» و«پروانه معصومی» ازجمله‌ هنرپیشه‌هایی بودند که هیچ وقت موج را با اوج اشتباه نگرفتند و با چشمان باز، محیط سینمای جدی را با هیچ زرق و برق و هیجانی عوض نکردند.

مرحومان هرکدام شمایلی متفاوت از سینمای متکثر ایران بودند. هرقدر فرهی، در قامت زنان روشنفکر طبقه متوسط بحران‌زده خوش درخشید، معصومی اما متاثر از نامش، زنان معصوم آسیب‌پذیر اما مقاوم و موثر را جان بخشید. هیچ‌کدام و هرگز هضم جریان سخیف سینمایی نشدند، انتخابگری را بر انتخاب‌شدگی ترجیح دادند ثابت کنند می‌توان ماند، ادامه داد و در عین‌حال به هر دری و وری تن نداد. پروانه معصومی در فضا و شرایطی به سینما پا گذاشت که مار خوش خط و خال پرده عریض قدرت استحاله هر عاشق سینما را یدک می‌کشید. معصومی روزگاری سینمای حرفه‌ای را انتخاب کرد که سخیف‌سازان و مروجان ابتذال، احاطه‌ای بلامنازع داشتند و شب و روزشان در شکار چهره‌های جذاب شهرت‌طلب می‌گذشت. معصومی با آن قد و قامت سینمایی و استیل آرتیستیک می‌توانست طعمه خوبی برای دام‌گستران سینمای غالب باشد، اما قدرت عناصر زیستی و اعتقادی‌ در وجودش مانع جدی موفقیت عاملان و تاجران عروسک‌پرور سینمای وقت بود. او سینما را انتخاب کرد، حرفه‌ای شد، ادامه داد اما نه به قیمت پرداخت هزینه از زنانگی‌اش، بلکه تا آنجا خود را عرضه کرد که ضلع هنری فرمیک فیلم می‌طلبید و تقویت می‌شد. بازی در چهار فیلم بهرام بیضایی شاهد مثال بارز این رهیافت در پیش از انقلاب است. اما انقلاب همانی بود که معصومی در طلب آن بود؛ یعنی سینمایی که در شرایط جدید با استفاده ابزاری از جنسیت زن فاصله‌گذاری می‌کرد، البته که این طلب یکطرفه نبود بلکه انقلاب نیز بازیگرانی از جنس دیگر را می‌جویید، همان عناصری که در معصومی قبل از انقلاب بروز و ظهور داشت. سینما بدون آرتیست یک کمبود جدی دارد، همچنان‌که کارگردان محوری سینمای پس از انقلاب نیز بی‌نیاز از آرتیست نبود. حال دیگر جایی برای سلبریتی‌ها نبود. هرقدر سلبریتی‌ها هنر را به حضیض می‌کشانند، آرتیست‌ها، سطح فرهنگ و هنر را ارتقا می‌بخشند. اساسا هنر و مخصوصا سینما بدون آرتیست، محلی از اعراب ندارد به بیانی بهتر، فعلی بی‌مخاطب و عقیم است. سلبریتی‌ها الگوی بدلی آرتیست‌ها هستند و معصومی یک آرتیست به کمال رسیده در سینمای نوین بود. «چهره‌ پر» اما استخوانی مرحوم معصومی با آن صدای آکنده از حسرت و دریغ و چشمان پر سوسوی آکنده از رنج و الم، بهترین گزینه سینمای ضد سلبریتی پس از انقلاب بود. از همین‌رو در فاصله کمی از شکل‌گیری سینمای فرهنگی و سالم جدید، به شمایل جان‌بخشی کاراکتر مادرانگی درقصه‌های ملودرام درآمد. رسول صدرعاملی برای نقش عصمت(مادر خانواده) در فیلم «گلهای داوودی» دست به جدی‌ترین و صحیح‌ترین انتخاب زد و اشتباه هم نکرد؛ چون کسی جز معصومی قدرت درآوردن ملودراماتیک‌ترین شخصیت وقت سینما را نداشت تا آنجا که حس‌های معصومی کاراکتر تیپیکال کلیشه‌ای رابه غایت ارتقا بخشید.همچنان‌که تقوایی‌برای نقش خاتون درفیلم معمایی جنایی«ناخدا خورشید» کسی جز معصومی را متصور نبود. شخصیت «خاتون» در گرایش ملودرام قصه، موتور محرکه «خورشید» برای خلق حماسه، چنان گیرا ودلچسب بود که چهره با روبنده زنان جنوبی‌اش همواره به نمای اصلی کلیپ‌ها و تیزرهای انواع برنامه‌های سینمایی تبدیل شد. بی‌تردید مرارت‌های مسیر پروانگی معصومی با ایفای نقش در بیشتراز30 فیلم(به رغم ضعف و سستی برخی حضورهایش) به آسانی صورت نگرفت. مگرهمه آثار تمام هنرمندان ماندگار تاریخ در اوج و درجه یک است؟ خلاصه این‌که بانو معصومی رنج‌ها کشید تا به مدارجی بس ارزشمند نائل آمد؛ مقام و منصبی که هنوز پس از فوتش از ناحیه فاشیسم رسانه‌ای و دگماتیسم روشنفکری مورد حقد و حسد و حمله قرار دارد.
پانوشت: معنای پروانگی علاوه بر آنچه از طبیعت گرفته شده و درلغت‌نامه‌ها و متون ادبی آمده، حکایت از گزاره‌ای تاریخی دارد. بدین معنا که پروانگی درعین منصبی مهم، نماد عشق و محبت در ایران کهن بوده‌است.

محمد تقی فهیم | منتقد سینما