سر زدن به خانه پدری
یوزف وینکلر با وجود نفرتی که از زادگاهش دارد، هیچگاه نتوانسته از آن آزاد شود. این را از رمان وقت رفتن که گفته میشود شخصیت اصلیاش ماکسیملیان از روی شخصیت خود نویسنده خلق شده بهخوبی میتوان فهمید.
وینکلر پس از مدتی زندگی در ایتالیا و هند برای نوشتن این رمان با شجاعت به زادگاهش، یعنی جایی که از آن تنفر داشته برمیگردد و مانند یک طبیب، دردهای جامعهاش را بررسی میکند. مزد شجاعت این نویسنده، رمانی است که مورد توجه علاقهمندان ادبیات سراسر جهان قرارگرفته. گفته میشود چند ثانیه قبل از مرگ تمام خاطرات انسان از زمان تولد تا لحظه آخر، مثل یک فیلم از جلوی چشمانش میگذرد. چند ثانیهای که انگار یک عمر طول میکشد.نمیدانم این حرف چقدرمیتواند درست باشد اما روایتی که دررمان وقت رفتن با آن روبهرو میشویم، دقیقاچیزی شبیه این است.انگار کسی داردخاطرات قبل ازمرگش را مرور میکند. ماکسیمیلیان داستان تمام مرگهایی را که در روستای کوچکش دیده، تعریف میکند. ابتدا به ماجرای مرگ آنها میپردازد و بعد خلاصهای از زندگیشان را بیان میکند.
نویسنده: یوزف وینکلر
مترجم: علیاصغر حداد
نشر: ماهی
سال انتشار: 1400
نویسنده: یوزف وینکلر
مترجم: علیاصغر حداد
نشر: ماهی
سال انتشار: 1400