حشاشین و مسأله پدافند فرهنگی
یکم. خودت را بشناس! این بنیادیترین گزارهای است که از محورهای مهم تماممکاتب و نحلههای باورگرا و ایمانمحور بشری است. از دینهای آسمانی تا آیینهای فلسفی و بشری و مکاتب فکری؛ گفته شده بر سردر آکادمی سقراط همین سخن نقش شده بود. ما اسلامیان، خودشناسی را برابرنهاد با خداشناسی میدانیم.
اما بس که از خودمان دور شدهایم یادمان رفته که هستیم و کسی که خودش را نشناسد، نمیداند که برای خودش باید چه کاری بکند و وظیفه و هدفش چیست. و اینجاست که مهلکههای ضربهخوردن و به کام بیگانهشدن آغاز میشود. سریال حشاشین و خیام و ابنسینا و... برساختههایی هستند علیه ایران اسلامی، پیرو اسلام ناب محمدی. فکری که پشت اینهاست بسیار فراتر و بزرگتر از چنین محصولات فرهنگی و دادههایی است. به عبارتی باز هم این موج یورش به اسلام سیاسی و ایرانیت شیعه و اسلامگرایی سلسلهوار ادامه خواهد داشت و ضمن سنگربندی فرهنگی، بایستی به «پدافند فرهنگی» هم بپردازیم.
دوم. ازماست که برماست؛ ضربالمثلی است که حالاواقعا حکایت حال ما شده! وقتی خودمان تیشه به ریشهمان میزنیم وبا بیبرنامگی و عدم توجه به آینده، باعث میشویم نسل جوان از خودش و کشور و تاریخ و فرهنگش دریافت و برداشت درست و عمیقی نداشته باشد، دیگر چه انتظاری از بیگانه تا میراث ما را ویران نکند؟ و این میراث را به نفع خودش مصادره نکند؟ از کارهای بهشدت عجیب و ضدفرهنگ و تمدن ایرانی همین حذف کدرشته ایرانشناسی در دفترچه آزمون سازمان سنجش است. یادمان دردناک همیشهمان شده این کارها، مثلا جفاهای بسیار به زبان فارسی و گزند زدن به آن از سوی برنامهریزان و سفارشدهندگان چنین برنامههایی و پیشبرندههای این کارهای فرهنگکش و تمدنشکن! همین که دیگر در دفترچههای انتخاب رشته، کدرشتهای به نام ایرانشناسی نداریم، کم دردی نیست. خیلی عجیب و شگفتانگیز است؛ چراکه خودینماها گزندشان ریشهایتر و مهلکتر از دشمنان است! مثلا کوششهای انگلستان و طالبان در فارسیزدایی خراسان بزرگ و کوچاندن اجباری فارسها و...در بیخبری ما پیگیرانه پیشمیرود و... چرا نرود! اتفاقا زمانی هم که شماری استاد دانشگاه با پیگیریهای بسیار کوشیدند یک بار دیگر رشته ایرانشناسی را در مقطع دکتری احیا بکنند، با اینکه از سوی کارگروههای مربوط وزارت تایید شد اما دفتر برنامهریزی وزارت، این برنامه را از دستور کار خارج و متوقفش کرد! دیگر از بیگانه چرا بنالیم! این پیشگفتار را چونان اشارهای در نظر بگیرید به ضرورت آشنایی درست و روشنگر با تاریخ ایران، همچنین ضرورت بازشناسی اسماعیلیه تاریخی و تفاوتشان با معاصرانشان که به فرموده مقام معظم رهبری، ایتام آل محمدند و باید آنها را زیربال و پر بگیریم و به تعامل و همگرایی با آنها بکوشیم.
علی مظاهری - روزنامهنگار
دوم. ازماست که برماست؛ ضربالمثلی است که حالاواقعا حکایت حال ما شده! وقتی خودمان تیشه به ریشهمان میزنیم وبا بیبرنامگی و عدم توجه به آینده، باعث میشویم نسل جوان از خودش و کشور و تاریخ و فرهنگش دریافت و برداشت درست و عمیقی نداشته باشد، دیگر چه انتظاری از بیگانه تا میراث ما را ویران نکند؟ و این میراث را به نفع خودش مصادره نکند؟ از کارهای بهشدت عجیب و ضدفرهنگ و تمدن ایرانی همین حذف کدرشته ایرانشناسی در دفترچه آزمون سازمان سنجش است. یادمان دردناک همیشهمان شده این کارها، مثلا جفاهای بسیار به زبان فارسی و گزند زدن به آن از سوی برنامهریزان و سفارشدهندگان چنین برنامههایی و پیشبرندههای این کارهای فرهنگکش و تمدنشکن! همین که دیگر در دفترچههای انتخاب رشته، کدرشتهای به نام ایرانشناسی نداریم، کم دردی نیست. خیلی عجیب و شگفتانگیز است؛ چراکه خودینماها گزندشان ریشهایتر و مهلکتر از دشمنان است! مثلا کوششهای انگلستان و طالبان در فارسیزدایی خراسان بزرگ و کوچاندن اجباری فارسها و...در بیخبری ما پیگیرانه پیشمیرود و... چرا نرود! اتفاقا زمانی هم که شماری استاد دانشگاه با پیگیریهای بسیار کوشیدند یک بار دیگر رشته ایرانشناسی را در مقطع دکتری احیا بکنند، با اینکه از سوی کارگروههای مربوط وزارت تایید شد اما دفتر برنامهریزی وزارت، این برنامه را از دستور کار خارج و متوقفش کرد! دیگر از بیگانه چرا بنالیم! این پیشگفتار را چونان اشارهای در نظر بگیرید به ضرورت آشنایی درست و روشنگر با تاریخ ایران، همچنین ضرورت بازشناسی اسماعیلیه تاریخی و تفاوتشان با معاصرانشان که به فرموده مقام معظم رهبری، ایتام آل محمدند و باید آنها را زیربال و پر بگیریم و به تعامل و همگرایی با آنها بکوشیم.
علی مظاهری - روزنامهنگار