در بررسی فرمی و محتوایی فیلمهای جشنواره، به برخی حاشیهها و بازتابهای این رویداد پرداختهایم
پس از سیمرغ
سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر با همه فراز و نشیبها و ماجراهای ریز و درشتش، تمام شد و به تاریخ پیوست، اما دستكم چند روزی طول میكشد تا هیاهوها و حرف و حدیثهایش فروكش كند، هرچند برخی حواشی بهوجود آمده در این رویداد بعید است كه از حافظه سینمایی مردم، اهالی رسانه و سینما پاك شود. ما اینجا و در حد بضاعت صفحات، سراغ برخی نكتههای قابل اشاره جشنواره و البته بیشتر سراغ خود فیلمها رفتیم تا ببینیم اوضاع مهمترین رویداد سینمایی ایران از جنبههای مختلف از چه قرار بود. به ضرورت به بعضی موارد جالب اما جامانده نیز در روزهای پیشرو خواهیم پرداخت.
مشاركت بالای مردمی
باوجود برخی مخالفتها و انصرافها و تحریم ها، با استقبال مردم از پیش فروش بلیتهای جشنواره فیلم فجر، همه چیز حكایت از شكوه مهمترین رویداد سینمایی ایران داشت. بخش عمدهای از بلیتها در ساعات ابتدایی فروش آنلاین، فروخته شد و مسؤولان جشنواره را به صرافت اختصاص سالنها و سئانسهای بیشتری به پیش فروش بلیتها انداخت. این اقبال فوقالعاده در زمان برگزاری جشنواره در سینماهای مردمی هم در تهران و هم در شهرهای مختلف كشور ادامه داشت و شاهد حضور پرشور مردم برای تماشای فیلمها بودیم.
انصرافها و باقی ماجراها
از وقتی برخی خارج نشینهای بیرون گود ایستاده، فرمان «لنگش كن» سر دادند، بعضی چهرههای سینمایی هم در داخل وارد این بازی شدند و سوار بر موج شكلگرفته از جشنواره فیلم فجر انصراف دادند و آن را تحریم كردند. البته در این میان بودند افرادی كه با باور و صرفا از روی همراهی با مردم داغدیده و به احترام آنها از حضور در این رویداد كناره گرفتند، بدون اینكه بحث سیاسی و جناحی در كار باشد. مسعود كیمیایی، فیلمساز لوطی و اهل دل سینما هم كه فیلمش خون شد در بخش مسابقه حضور داشت، ترجیح داد كه در جشنواره امسال نباشد، اما فردای روز انصراف كیمیایی، جواد نوروزبیگی، تهیهكننده فیلم موضع دیگری گرفت و از حضور فیلم خون شد در جشنواره خبر داد. اگرچه كشمكشهای بحث انصرافها، كم و بیش در روزهای بعد هم ادامه داشت و از جمله حرفهای شهاب حسینی كه بر لزوم حفظ وحدت مردم تاكید كرد و اقداماتی نظیر انصراف از جشنواره و تحریم آن را تفرقه افكن دانست، اما آنچه در كلیت مهم و برجسته به نظر میرسید، اقبال مردمی، سینمایی و رسانهای به سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر بود.
بدون افتتاحیه
جشنواره فیلم فجر امسال در اقدامی احتمالا بیسابقه، بدون برگزاری مراسم افتتاحیه شروع شد. این تصمیم دبیر جشنواره به احترام حوادث و رخدادهای ناخوشایند اخیر انجام شد و كمكرسانی به سیلزدگان سیستان و بلوچستان در دستور كار قرار گرفت. هرچند به نظر میرسید، میشد با بهجا آوردن رسم هرساله و دیرپا، مراسم افتتاحیهای اتفاقا مختصر و مفید و همدلانه و مردمی برگزار كرد و یاد شهدای مقاومت و جانباختگان حادثه هواپیما و ... را هم گرامی داشت.
تندیس سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
كمی یاد بگیریم!
انصافا بعضی اوقات مرغ همسایه غاز است، میگویید نه؟ همین جشن اسكار 2020 را با همین اختتامیه جشنواره فیلم فجر خودمان مقایسه كنید تا ببینید در جذابیت و كیفیت برگزاری مراسم، حالا حالاها باید بدویم تا به استانداردهای لازم برسیم. هرچند به طور طبیعی و در احترام به حوادث اخیر كشور، انتظار جشنی سرخوشانه را نداشتیم، اما میشد اختتامیهای شستهرفته و منظم و بهیادماندنی برگزار كرد. در عوض انتخاب نامناسب مجری، طولانی شدن مراسم، مشخص نبودن میزان سخنرانی برندگان سیمرغ و سخنرانان دیگر و ... باعث شد با پایانی شلخته و كسالتبار طرف باشیم. یكی از نقدها به سخنرانی طولانی شهردار تهران، حامی مالی جشنواره بود. بهجز این باید به بازار سیاه بلیت مراسم اختتامیه و حضور افراد غیرمرتبط با سینما در اختتامیه اشاره كرد. حتی برخی باوجود در دست داشتن بلیت مراسم، پشت درهای بسته ماندند.
نگاهی به عملكرد هیات داوران جشنواره فیلم فجر از متن تا حاشیه
ماجرای 9 صندلی خالی
سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر هم به پایان رسید، برگزیدگان امسال هم از كانال هیات داوران عبور كردند و سیمرغها را گرفتند. بازار حرف و حدیث مثل همیشه داغ است و به هیات داوران و مدیریت «داوریها» انتقادهایی وارد است. هر چند این شرایط تا حدی عادی بوده و اعتراض به داوریها اتفاقی همیشگی است، اما نگاهی میاندازیم به حاشیههایی كه امسال گریبان هیات داوران را گرفته است. حاشیههایی كه ممكن است برخی از آنها نكات بجا و درستی را مطرح كنند و برخی دیگر هم نه. ما سعی میكنیم تمام مثبت و منفیهای داوری امسال را كنار هم ببینیم و بررسی كنیم.
خوشبختانه حواس داوران جشنواره سی و هشتم فجر به فیلمهای بیحاشیهای مثل «تومان» و «پوست» هم بود. حتی كمتر كسی باور میكرد كه بازی درخشان میر سعید مولویان و مجتبی پیرزاده در «تومان» از سوی داوران دیده شود، اما این اتفاق افتاد.
ظاهرا چهرههایی كه جشنواره امسال را تحریم كردند روی نامزدیهای فیلمهایشان هم اثرگذار بودند. قطعا «خون شد» به كارگردانی مسعود كیمیایی بهتر از فیلمهای قبلیاش در چند سال اخیر («متروپل» و «قاتل اهلی») بود، اما به غیر از دو بخش چهرهپردازی و بهترین نقش مكمل زن در هیچ رشتهای نامزد دریافت سیمرغ نشد.
پیمان معادی قبل از جشنواره گفته بود كه سیاهپوش است، جشن نمیگیرد و به جشنواره نمیآید، اما در نشست خبری فیلم «درخت گردو» به طور مستقیم و با تلفن همراه با خبرنگاران گفتوگو كرد و در نهایت توسط هیات داوران به عنوان بهترین بازیگر نقش اول مرد انتخاب شد! اما از آنجا كه در سالن اختتامیه حضور نداشت محمدحسین مهدویان و بازیگر خردسال فیلم «درخت گردو» جایزه اش را به نیابت از او گرفتند و خودش هم با ارسال پیامی ویدئویی مراسم اختتامیه را همراهی كرد. هر چند قبل از برگزاری اختتامیه هم به نظر میرسید معادی تلویحا انصرافش را پس گرفته اما برخی انتقادد دارند كه چرا داوران باید در رویدادی مثل جشنواره فیلم فجر، تحریمیها را تحریم نمیكردند و به آنها سیمرغ اهدا كرده و یا در داوریها و اعلام نامزدها نامشان را لحاظ كنند. خلاصه ماجرا آنقدر پیچیده شد كه ما هم نفهمیدیم این وسط چه اتفاقی افتاد، اگر شما فهمیدید چه خبر است به ما هم بگویید!
نمی توان از كنار محمدحسین مهدویان به راحتی عبور كرد. هیات داوران سیمرغ بهترین كارگردانی را به این كارگردان جوان و زیرك سینما اهدا كرد و مهدویان جایزهاش را به تمام پدران داغدیده سال 98 تقدیم كرد. با این همه اما مهدویان هم از انتقادات جان سالم به در نبرد. او در فیلمش رفته سراغ واقعه شیمیایی سردشت اما ردی از صدام به عنوان عامل اصلی جنایت یا حال و هوای آن سالهای كشور كه جنگ تحمیلی آن را تحتالشعاع قرار داده، دیده نمیشود. برخی دیگر هم انتقادشان این بود كه چرا مهدویان برای ساخت لاتاری و رد خون سیمرغ نگرفت اما حالا برای ساخت فیلمی كه جای جنایتكار اصلی در آن خالی است، سیمرغ میگیرد.
در اختتامیه جشنواره فیلم فجر صندلی عوامل «روز صفر» خالی بود؛ آن هم در حالی كه هیات داوران این فیلم را در ۹ شاخه نامزد دریافت سیمرغ كرده بودند. حرف و حدیث سر نیامدن عوامل «روز صفر» زیاد بود. بعضیها میگفتند در اعتراض به نامزد نشدن ساعد سهیلی برای نامزدی در بهترین نقش مكمل مرد است كه همگیشان نیامدند! بعضی دیگر میگفتند ناراحت شدند كه چرا فقط در 9 رشته نامزد سیمرغ شدند و... . اما و اگر زیاد بود تا اینكه خود عوامل «روز صفر» در بیانیهای علت تصمیمشان را اعلام كردند. در این بیانیه گفته شده كه: «خواستیم در كنار مدیران فرهنگی قرار نگیریم كه اصرار بر جا انداختن مسیری دارند كه شایسته سینمای ایران نیست؛ مسیری كه پر از باجدهی و تكریم كسانی است كه با پنجه كشیدن به صورت سینما باعث منفور شدن همكاران سینمایی، نزد مردم میشوند.»
از متن بیانیه مشخص بود كه عوامل روز صفر میدانستند پنج سیمرغ را گرفتهاند اما باز هم نیامدهاند، شاید بتوان حق داد به آنهایی كه میگویند روز صفر سیمرغهای بیشتری میخواسته و قهر كرده است. شاید هم بتوان به عوامل این فیلم حق داد؛ فیلمی كه بهترین اثر در بخش نگاه ملی است و سراغ اتفاقی رفته كه اهمیت بسیاری از نگاه ملی دارد.
ناكام بزرگ
جواد عزتی احتمالا مهمترین ناكام جشنواره فیلم فجر امسال باشد، او كه در سالهای اخیر به بازیگری پركار و موفق در سینمای ایران تبدیل شده و قابلیت بازی در نقشهای كمیك و جدی را دارد، امسال با پنج فیلم شنای پروانه، خورشید، آتابای، دوزیست و مغز استخوان، پركارترین چهره جشنواره بود و بازیهای سختی را هم در فضاهای مختلف تجربه كرد، بهویژه بازیاش در شنای پروانه و آتابای، بیشتر به چشم آمد و برای این دومی نامزد دریافت سیمرغ نقش مكمل مرد هم بود. خیلیها فكر میكردند عزتی بالاخره در این روند رو به رشد و بعد از ناكامی سال قبل و نگرفتن جایزه به خاطر ماجرای نیمروز: رد خون، امسال دیگر دستش به سیمرغ میرسید، اما امیر آقایی همانطور كه در نقش برادرش در شنای پروانه به كاراكتر عزتی ضربه زده بود، اینجا هم ناخواسته طعم عزتی را تلخ كرد و باعث شد جواد عزتی ناكام بزرگ امسال لقب بگیرد.
دفاع از عنوان قهرمانی
اگر اهل و مخاطب ورزش باشید، حتما عبارت «دفاع از عنوان قهرمانی» را شنیدهاید، امسال تنها یك نفر در سینما و در جشنواره فیلم فجر توانست این كار را انجام دهد: كیوان مقدم كه در بخش طراحی صحنه، برای فیلم خورشید برنده سیمرغ شد؛ كاری كه سال قبل هم با فیلم غلامرضا تختی موفق به انجام آن شده بود. همه آن تونلی كه در خورشید میبینید، محصول هنر و زحمت كیوان مقدم و همكارانش در بخش صحنه است.
نیما جاویدی و محمد كارت هم از جمله چهرههایی هستند كه به نوعی دیگر موفقیت خود در جشنواره دوره قبل را امسال هم تكرار كردند؛ جاویدی كه سال قبل برای ساخت سرخپوست، جایزه ویژه هیات داوران را دریافت كرد، امسال هم (با مشاركت مجید مجیدی) سیمرغ فیلمنامه را برای خورشید دریافت كرد. محمد كارت هم سال قبل با فیلم بچهخور، برنده بهترین فیلم كوتاه شد و امسال هم اولین فیلم سینماییاش با دریافت پنج سیمرغ در بخشهای مختلف (از جمله فیلم مردمی)، یكی از ركوردداران جشنواره بود. اما بازندههای امسال نسبت به سال قبل، هوتن شكیبا و الناز شاكردوست هستند كه سال گذشته برای بازی در شبی كه ماه كامل شد، سیمرغهای نقش اصلی مرد و زن را گرفتند، اما امسال سطح نقش و كیفیت بازیهایشان نشانی از دوره قبلی نداشت و شكیبا در عامهپسند و شاكردوست در من میترسم، با وجود تلاشهای بازیگران، نتیجهای فراتر از معمولی نداشت، حتی اگر بازی بیویژگی شاكردوست، داوران را ذوقزده كرده و او نامزد سیمرغ بهترین بازیگر زن شده باشد.
نقش كمرنگ زنان
بدیهی است زنان در خانواده و جامعه نقش كلیدی دارند و سینما موظف است این جایگاه را در سینمای ایران بهتر و بیشتر به تصویر بكشد. امسال هم در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر حضور فیلمهایی با محوریت زنان دیده شد و از 22 فیلمی كه در بخش مسابقه این دوره از جشنواره حضور پیدا كردند، قهرمان حداقل شش فیلم یك زن بود.
این رقم البته، نشان دهنده این نیست كه در این فیلمها به درستی به ابعاد مختلف یك زن اشاره شده و هنوز هم به زعم نگارنده راه زیادی مانده تا به فیلمهای پخته و كاملی با محوریت زنان در سینما برسیم، اما به هر حال این فیلمها نشاندهنده آن است كه سینماگران به نقش زنان در جامعه توجه نشان میدهند و حالا باید دید این فیلمسازی با محوریت زنان میتواند در جامعه هم اثرگذار باشد!
در ادامه، مرور كوتاهی داریم بر آثاری كه در این دوره از جشنواره فیلم فجر به نوعی زنان را در محوریت قصه خود قرار دادهاند.
«سه كام حبس» فیلمی در مذمت اعتیاد و مواد مخدر است كه پریناز ایزدیار در نقش نسیم به شایستگی تلاش میكند یك تنه بار اصلی زندگی اش را به دوش بكشد.
در «قصیده گاو سفید» مریم مقدم در نقش زنی است كه شوهرش به اشتباه اعدام شده. مینای این فیلم زنی است محكم كه سختیهای زیادی میكشد، اما امیدش را از دست نمیدهد، عاشق میشود، اما باز تعقلش بر احساسش حاكم است.
پریناز ایزدیار در «مغز استخوان» در نقش مادری است كه بین دو راهی سختی قرار میگیرد. شاید برای كسانیكه بیرون گود نشسته اند انتخاب آسان باشد، اما برای بهار این چنین نیست. او انتخاب میكند؛ انتخابی كه شاید به زعم برخیها توهینی باشد به مادران ایرانی، اما آیا واقعا كسی جای این مادر بوده كه ببیند در چنین موقعیتی برای نجات جان فرزندش چه میكند!
فاطمه معتمدآریا در «عامه پسند» زنی است كه میخواهد مستقل باشد و مبارزه كند، اما به عنوان زنی كه سالها از سوی همسر و حتی پسرش تحقیر شده ضعفهای شخصیتی ای دارد كه این ضعفها به علاوه موانع فرهنگی و اجتماعی، مانع راهش میشود.
«شنای پروانه» به لحاظ روایت، فیلمی مردمحور است؛ اما تمام قصه سر پروانه و پروانههاست. پروانههایی كه در تلههایی ترسناك گرفتار میشوند، اما تلاش میكنند محكم سرپا بایستند و از این به ظاهر ناموسپرستی همسرانشان جان سالم به در ببرند. وحشت و درماندگی چشمهای پروانه با بازی طناز طباطبایی در این فیلم را بی شك در چشمان خیلی از زنان این سرزمین میتوان دید.
در «ابر بارانش گرفته» سارا با بازی نازنین احمدی در نقش پرستاری است كه به كار خود عشق میورزد و عاشقانه از بیمارهایش نگهداری میكند. البته او خودش را همچون فرشتهای میداند كه وظیفه نگهداری از بیماران را دارد و از آنطرف هر زمان كه تصمیم بگیرد تبدیل به فرشته مرگ میشود و بیماران دردكشیده را خلاص میكند.
در «دشمنان» زهره با بازی رویا افشار به عنوان مادر خانواده روایتگر شخصیت زنی پا به سن گذاشته به شدت روان پریش است. او آرایشگر است و منزلش را محل نگهداری گربهها كرده و آشوب زدگی به شدت در او بیداد میكند.
به سلامتی ناسلامتی!
یكی از موارد شایع جشنواره اخیر فیلم فجر، نمایش برخی موارد تابو و ممنوعه در فیلمها بود كه سوالهایی جدی را در باب كنترل و نظارت و صدور پروانه ساخت و نمایش مطرح میكند. درست است كه برای نمایش آسیبها و معضلات اجتماعی، گاهی لاجرم باید اشاراتی به خطوط قرمز داشت، اما نمایش بی پرده آنها نباید تبدیل به روال شود. شنای پروانه، آتابای، تومان، آبادان یازده 60، آن شب، دوزیست، سینما شهرقصه و خون شد از جمله فیلمهایی بودند كه صحنههای عرق خوری داشتند یا به شكل واضحی در این مورد و از طریق دیالوگ و رفتار بازیگر كد میدادند، در حالی كه میشد دست كم نمایش صحنهها طور دیگری باشد و صرفا با اثرات آن در شخصیتها مواجه باشیم. لمس بازیگران زن و مرد هم در چند فیلم و هم از دیگر موارد قابل اشاره است كه مسؤولان سینمایی و افرادی كه در صدور مجوز به فیلمها نقش دارند، باید در این زمینه پاسخگو باشند. به جز اینها برخی سوژهها هم گرچه بار دراماتیك دارند و شاید برای تماشاگران كنجكاویبرانگیز باشند، اما به بحثهای ملتهب و ممنوعه دیگری راه میدهند، به عنوان نمونه ایدهای كه مغز استخوان سراغ آن میرود.
دستاوردهای فرمی
گونه سینمایی هنوز در سینمای ایران مورد كممحلی و بیاعتنایی قرار میگیرد، با این حال خوشبختانه در برخی فیلمهای سینمایی این دوره جشنواره، فیلمسازان سراغ تجربه كردن فضاهای جدید و فیلمسازی در قالب ژانر رفتند یا دستكم به دستاوردهای فنی و ساختاری تازهای در مختصات سینمای ایران رسیدند. آن شب ساخته كوروش آهاری، تجربهای تازه در ژانر ترسناك بود و اگر ضعف فیلمنامه را بهویژه در بخشهای پایانی كنار بگذاریم، در ایجاد فضا و موقعیتهای وحشت، تا حدودی موفق عمل كرد. روز صفر ساخته سعید ملكان با وجود برخی كم و كاستیها، تجربه خوبی در ژانر تریلر بود و نتیجه، فیلمی خوشریتم و ملتهب و جذاب با صحنههای به لحاظ فنی تقریبا قابل قبول از آب درآمد. روز صفر از آن فیلمهایی است كه سینمای ایران به آن نیاز دارد. درخت گردو ساخته محمدحسین مهدویان، از سه شیوه بصری در فیلمبرداری استفاده كرده و فیلمبرداری آن تركیبی از دیجیتال، 16 و 35میلیمتری بود. فیلم سیاه و سفید تعارض ساخته محمدرضا لطفی، تجربیات خوبی در فیلمبرداری و تدوین داشت و فرم و محتوای فیلم هماهنگ به نظر میرسید. برادران ارك در پوست، آن حال و هوایی را كه پیشتر در فیلم كوتاهشان حیوان تجربه كرده بودند، به شكل كاملتری با فضایی افسانهای تركیب كردند و به نتیجه درخشانی رسیدند. آتابای ساخته نیكی كریمی و با فیلمنامه هادی حجازیفر هم تجربه تازهای در سینمای مدرن ایران بود.
محتوا
تمركز اصلی فیلمهای امسال جشنواره، تقریبا به سیاق این چند سال اخیر، روی طرح مسائل و مشكلات اجتماعی بود و شاهد اشاره به برخی آسیبها در فیلمها و در قالب فیلمهایی رئال و واقعنما بودیم، اما این طرح موضوع، عمدتا در فضایی تلخ و سیاه اتفاق افتاد، فیلمهایی چون سه كام حبس، مغز استخوان، پدران و من میترسم، از این دست هستند. بحث كودكان كار به بهترین شكل در خورشید ساخته مجید مجیدی، مطرح شد. روز بلوا ساخته بهروز شعیبی، به موضوع روز مفاسد اقتصادی، رانتخواری، پولشویی و كلاهبرداری برخی موسسات مالی و اعتباری اشاره كرد. قصیده گاو سفید ساخته بهتاش صناعیها بحث خطای انسانی و نقش و تبعات آن را در زندگی افراد پیش كشید. بهرنگ دزفولیزاده، سراغ قشر كمتر بها داده شده چون ناشنوایان و افراد ناگویا رفت و مساله كاشت حلزون را مطرح كرد كه مردم كمتر از آن اطلاع دارند. عباس امینی در كشتارگاه، بحث پشت پرده و زدوبندهای نوسانات دلار و نقش مخرب آن در زندگی مردم را مطرح كرد. شنای پروانه ساخته محمد كارت هم سراغ دارودستههای خلافكار جنوب شهر و مناسباتشان رفت و به تهدیدها و آسیبهای آنها در جامعه اشاره كرد.
اما نكته قابل اشاره، فقر سینمای ایران و جشنواره فیلم فجر در زمینه فیلمهای انقلاب و دفاع مقدس و مقاومت بود؛ شاخصترین فیلم در این زمینه آبادان یازده 60 ساخته مهرداد خوشبخت بود كه به اوایل جنگ میپرداخت. فیلم روز صفر هم بحث مقابله با تروریست و امنیت ملی را مطرح میكرد كه در این مجموعه جا میگیرد. لباس شخصی ساخته امیرعباس ربیعی هم سراغ روایتی از سالهای اولیه پیروزی انقلاب و حوادث مرتبط با آن رفت. ابراهیم حاتمیكیا هم كه علقهای دیرینه با جبهه و جنگ و شهادت دارد، حتی در فیلمی اجتماعی و امروزی مثل خروج هم در حد اقتضای قصه به این موضوع اشاره كرد و شخصیت رحمت بخشی (فرامرز قریبیان) اهل جبهه و جنگ بود و حتی پسرش نیز در راه دفاع از وطن، به شهادت رسید.
یكی از نقدهای محتوایی در این دوره از جشنواره، به فیلم و فیلمنامه درخت گردو ساخته مهدویان وارد شد؛ این فیلم اگرچه به دلیل پرداختن به بمباران شیمیایی سردشت و اشاره به فاجعه حلبچه در بخشی از قصه، واجد اشاره و ارزش است، اما به دلیل اینكه سخنی از منشا و مقصر اصلی این فاجعه یعنی صدام، دیكتاتور وقت عراق به میان نیامد و به مسبب اصلی این جنایات اشاره نكرد، جای نقد و بررسی دارد. این نقد به هیات داوران هم وارد است كه چطور برای این بیاعتنایی، جایزه سیمرغ بهترین كارگردانی را هم به فیلم اهدا میكنند.
باوجود برخی مخالفتها و انصرافها و تحریم ها، با استقبال مردم از پیش فروش بلیتهای جشنواره فیلم فجر، همه چیز حكایت از شكوه مهمترین رویداد سینمایی ایران داشت. بخش عمدهای از بلیتها در ساعات ابتدایی فروش آنلاین، فروخته شد و مسؤولان جشنواره را به صرافت اختصاص سالنها و سئانسهای بیشتری به پیش فروش بلیتها انداخت. این اقبال فوقالعاده در زمان برگزاری جشنواره در سینماهای مردمی هم در تهران و هم در شهرهای مختلف كشور ادامه داشت و شاهد حضور پرشور مردم برای تماشای فیلمها بودیم.
انصرافها و باقی ماجراها
از وقتی برخی خارج نشینهای بیرون گود ایستاده، فرمان «لنگش كن» سر دادند، بعضی چهرههای سینمایی هم در داخل وارد این بازی شدند و سوار بر موج شكلگرفته از جشنواره فیلم فجر انصراف دادند و آن را تحریم كردند. البته در این میان بودند افرادی كه با باور و صرفا از روی همراهی با مردم داغدیده و به احترام آنها از حضور در این رویداد كناره گرفتند، بدون اینكه بحث سیاسی و جناحی در كار باشد. مسعود كیمیایی، فیلمساز لوطی و اهل دل سینما هم كه فیلمش خون شد در بخش مسابقه حضور داشت، ترجیح داد كه در جشنواره امسال نباشد، اما فردای روز انصراف كیمیایی، جواد نوروزبیگی، تهیهكننده فیلم موضع دیگری گرفت و از حضور فیلم خون شد در جشنواره خبر داد. اگرچه كشمكشهای بحث انصرافها، كم و بیش در روزهای بعد هم ادامه داشت و از جمله حرفهای شهاب حسینی كه بر لزوم حفظ وحدت مردم تاكید كرد و اقداماتی نظیر انصراف از جشنواره و تحریم آن را تفرقه افكن دانست، اما آنچه در كلیت مهم و برجسته به نظر میرسید، اقبال مردمی، سینمایی و رسانهای به سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر بود.
بدون افتتاحیه
جشنواره فیلم فجر امسال در اقدامی احتمالا بیسابقه، بدون برگزاری مراسم افتتاحیه شروع شد. این تصمیم دبیر جشنواره به احترام حوادث و رخدادهای ناخوشایند اخیر انجام شد و كمكرسانی به سیلزدگان سیستان و بلوچستان در دستور كار قرار گرفت. هرچند به نظر میرسید، میشد با بهجا آوردن رسم هرساله و دیرپا، مراسم افتتاحیهای اتفاقا مختصر و مفید و همدلانه و مردمی برگزار كرد و یاد شهدای مقاومت و جانباختگان حادثه هواپیما و ... را هم گرامی داشت.
تندیس سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
تندیس نوظهور امسال جشنواره فیلم فجر، جایزه ویژه سردار شهید حاج قاسم سلیمانی بود كه در نهایت به فیلم «آبادان یازده 60 »ساخته مهرداد خوشبخت رسید. این فیلم كه به موضوع مقاومت مردمی آبادان در اوایل جنگ میپردازد، پیوندی مضمونی با رسالت همیشگی حاج قاسم و یارانش از گذشته تا امروز دارد و شایسته دریافت این تندیس ویژه بود. البته به دلیل كمبود محسوس فیلمهایی در زمینه سینمای جنگ و دفاع مقدس و مقاومت در جشنواره امسال، گزینههای چندانی هم برای مقایسه و رقابت میان آثار در این بخش وجود نداشت و با توجه به اهمیت این بخش و این تندیس، انتظار میرود در سالهای آینده، فیلمهای مهم و باكیفیتی با موضوع مقاومت در جشنواره حاضر باشند تا این تندیس، به جز وجهه احترامی و ادای دینی به شخصیت شهید سلیمانی به عنوان سردار مقاومت، از جنبه رقابتی و سینمایی هم خالی نباشد.
كمی یاد بگیریم!
انصافا بعضی اوقات مرغ همسایه غاز است، میگویید نه؟ همین جشن اسكار 2020 را با همین اختتامیه جشنواره فیلم فجر خودمان مقایسه كنید تا ببینید در جذابیت و كیفیت برگزاری مراسم، حالا حالاها باید بدویم تا به استانداردهای لازم برسیم. هرچند به طور طبیعی و در احترام به حوادث اخیر كشور، انتظار جشنی سرخوشانه را نداشتیم، اما میشد اختتامیهای شستهرفته و منظم و بهیادماندنی برگزار كرد. در عوض انتخاب نامناسب مجری، طولانی شدن مراسم، مشخص نبودن میزان سخنرانی برندگان سیمرغ و سخنرانان دیگر و ... باعث شد با پایانی شلخته و كسالتبار طرف باشیم. یكی از نقدها به سخنرانی طولانی شهردار تهران، حامی مالی جشنواره بود. بهجز این باید به بازار سیاه بلیت مراسم اختتامیه و حضور افراد غیرمرتبط با سینما در اختتامیه اشاره كرد. حتی برخی باوجود در دست داشتن بلیت مراسم، پشت درهای بسته ماندند.
نگاهی به عملكرد هیات داوران جشنواره فیلم فجر از متن تا حاشیه
ماجرای 9 صندلی خالی
سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر هم به پایان رسید، برگزیدگان امسال هم از كانال هیات داوران عبور كردند و سیمرغها را گرفتند. بازار حرف و حدیث مثل همیشه داغ است و به هیات داوران و مدیریت «داوریها» انتقادهایی وارد است. هر چند این شرایط تا حدی عادی بوده و اعتراض به داوریها اتفاقی همیشگی است، اما نگاهی میاندازیم به حاشیههایی كه امسال گریبان هیات داوران را گرفته است. حاشیههایی كه ممكن است برخی از آنها نكات بجا و درستی را مطرح كنند و برخی دیگر هم نه. ما سعی میكنیم تمام مثبت و منفیهای داوری امسال را كنار هم ببینیم و بررسی كنیم.
خوشبختانه حواس داوران جشنواره سی و هشتم فجر به فیلمهای بیحاشیهای مثل «تومان» و «پوست» هم بود. حتی كمتر كسی باور میكرد كه بازی درخشان میر سعید مولویان و مجتبی پیرزاده در «تومان» از سوی داوران دیده شود، اما این اتفاق افتاد.
ظاهرا چهرههایی كه جشنواره امسال را تحریم كردند روی نامزدیهای فیلمهایشان هم اثرگذار بودند. قطعا «خون شد» به كارگردانی مسعود كیمیایی بهتر از فیلمهای قبلیاش در چند سال اخیر («متروپل» و «قاتل اهلی») بود، اما به غیر از دو بخش چهرهپردازی و بهترین نقش مكمل زن در هیچ رشتهای نامزد دریافت سیمرغ نشد.
پیمان معادی قبل از جشنواره گفته بود كه سیاهپوش است، جشن نمیگیرد و به جشنواره نمیآید، اما در نشست خبری فیلم «درخت گردو» به طور مستقیم و با تلفن همراه با خبرنگاران گفتوگو كرد و در نهایت توسط هیات داوران به عنوان بهترین بازیگر نقش اول مرد انتخاب شد! اما از آنجا كه در سالن اختتامیه حضور نداشت محمدحسین مهدویان و بازیگر خردسال فیلم «درخت گردو» جایزه اش را به نیابت از او گرفتند و خودش هم با ارسال پیامی ویدئویی مراسم اختتامیه را همراهی كرد. هر چند قبل از برگزاری اختتامیه هم به نظر میرسید معادی تلویحا انصرافش را پس گرفته اما برخی انتقادد دارند كه چرا داوران باید در رویدادی مثل جشنواره فیلم فجر، تحریمیها را تحریم نمیكردند و به آنها سیمرغ اهدا كرده و یا در داوریها و اعلام نامزدها نامشان را لحاظ كنند. خلاصه ماجرا آنقدر پیچیده شد كه ما هم نفهمیدیم این وسط چه اتفاقی افتاد، اگر شما فهمیدید چه خبر است به ما هم بگویید!
نمی توان از كنار محمدحسین مهدویان به راحتی عبور كرد. هیات داوران سیمرغ بهترین كارگردانی را به این كارگردان جوان و زیرك سینما اهدا كرد و مهدویان جایزهاش را به تمام پدران داغدیده سال 98 تقدیم كرد. با این همه اما مهدویان هم از انتقادات جان سالم به در نبرد. او در فیلمش رفته سراغ واقعه شیمیایی سردشت اما ردی از صدام به عنوان عامل اصلی جنایت یا حال و هوای آن سالهای كشور كه جنگ تحمیلی آن را تحتالشعاع قرار داده، دیده نمیشود. برخی دیگر هم انتقادشان این بود كه چرا مهدویان برای ساخت لاتاری و رد خون سیمرغ نگرفت اما حالا برای ساخت فیلمی كه جای جنایتكار اصلی در آن خالی است، سیمرغ میگیرد.
در اختتامیه جشنواره فیلم فجر صندلی عوامل «روز صفر» خالی بود؛ آن هم در حالی كه هیات داوران این فیلم را در ۹ شاخه نامزد دریافت سیمرغ كرده بودند. حرف و حدیث سر نیامدن عوامل «روز صفر» زیاد بود. بعضیها میگفتند در اعتراض به نامزد نشدن ساعد سهیلی برای نامزدی در بهترین نقش مكمل مرد است كه همگیشان نیامدند! بعضی دیگر میگفتند ناراحت شدند كه چرا فقط در 9 رشته نامزد سیمرغ شدند و... . اما و اگر زیاد بود تا اینكه خود عوامل «روز صفر» در بیانیهای علت تصمیمشان را اعلام كردند. در این بیانیه گفته شده كه: «خواستیم در كنار مدیران فرهنگی قرار نگیریم كه اصرار بر جا انداختن مسیری دارند كه شایسته سینمای ایران نیست؛ مسیری كه پر از باجدهی و تكریم كسانی است كه با پنجه كشیدن به صورت سینما باعث منفور شدن همكاران سینمایی، نزد مردم میشوند.»
از متن بیانیه مشخص بود كه عوامل روز صفر میدانستند پنج سیمرغ را گرفتهاند اما باز هم نیامدهاند، شاید بتوان حق داد به آنهایی كه میگویند روز صفر سیمرغهای بیشتری میخواسته و قهر كرده است. شاید هم بتوان به عوامل این فیلم حق داد؛ فیلمی كه بهترین اثر در بخش نگاه ملی است و سراغ اتفاقی رفته كه اهمیت بسیاری از نگاه ملی دارد.
ناكام بزرگ
جواد عزتی احتمالا مهمترین ناكام جشنواره فیلم فجر امسال باشد، او كه در سالهای اخیر به بازیگری پركار و موفق در سینمای ایران تبدیل شده و قابلیت بازی در نقشهای كمیك و جدی را دارد، امسال با پنج فیلم شنای پروانه، خورشید، آتابای، دوزیست و مغز استخوان، پركارترین چهره جشنواره بود و بازیهای سختی را هم در فضاهای مختلف تجربه كرد، بهویژه بازیاش در شنای پروانه و آتابای، بیشتر به چشم آمد و برای این دومی نامزد دریافت سیمرغ نقش مكمل مرد هم بود. خیلیها فكر میكردند عزتی بالاخره در این روند رو به رشد و بعد از ناكامی سال قبل و نگرفتن جایزه به خاطر ماجرای نیمروز: رد خون، امسال دیگر دستش به سیمرغ میرسید، اما امیر آقایی همانطور كه در نقش برادرش در شنای پروانه به كاراكتر عزتی ضربه زده بود، اینجا هم ناخواسته طعم عزتی را تلخ كرد و باعث شد جواد عزتی ناكام بزرگ امسال لقب بگیرد.
دفاع از عنوان قهرمانی
اگر اهل و مخاطب ورزش باشید، حتما عبارت «دفاع از عنوان قهرمانی» را شنیدهاید، امسال تنها یك نفر در سینما و در جشنواره فیلم فجر توانست این كار را انجام دهد: كیوان مقدم كه در بخش طراحی صحنه، برای فیلم خورشید برنده سیمرغ شد؛ كاری كه سال قبل هم با فیلم غلامرضا تختی موفق به انجام آن شده بود. همه آن تونلی كه در خورشید میبینید، محصول هنر و زحمت كیوان مقدم و همكارانش در بخش صحنه است.
نیما جاویدی و محمد كارت هم از جمله چهرههایی هستند كه به نوعی دیگر موفقیت خود در جشنواره دوره قبل را امسال هم تكرار كردند؛ جاویدی كه سال قبل برای ساخت سرخپوست، جایزه ویژه هیات داوران را دریافت كرد، امسال هم (با مشاركت مجید مجیدی) سیمرغ فیلمنامه را برای خورشید دریافت كرد. محمد كارت هم سال قبل با فیلم بچهخور، برنده بهترین فیلم كوتاه شد و امسال هم اولین فیلم سینماییاش با دریافت پنج سیمرغ در بخشهای مختلف (از جمله فیلم مردمی)، یكی از ركوردداران جشنواره بود. اما بازندههای امسال نسبت به سال قبل، هوتن شكیبا و الناز شاكردوست هستند كه سال گذشته برای بازی در شبی كه ماه كامل شد، سیمرغهای نقش اصلی مرد و زن را گرفتند، اما امسال سطح نقش و كیفیت بازیهایشان نشانی از دوره قبلی نداشت و شكیبا در عامهپسند و شاكردوست در من میترسم، با وجود تلاشهای بازیگران، نتیجهای فراتر از معمولی نداشت، حتی اگر بازی بیویژگی شاكردوست، داوران را ذوقزده كرده و او نامزد سیمرغ بهترین بازیگر زن شده باشد.
نقش كمرنگ زنان
بدیهی است زنان در خانواده و جامعه نقش كلیدی دارند و سینما موظف است این جایگاه را در سینمای ایران بهتر و بیشتر به تصویر بكشد. امسال هم در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر حضور فیلمهایی با محوریت زنان دیده شد و از 22 فیلمی كه در بخش مسابقه این دوره از جشنواره حضور پیدا كردند، قهرمان حداقل شش فیلم یك زن بود.
این رقم البته، نشان دهنده این نیست كه در این فیلمها به درستی به ابعاد مختلف یك زن اشاره شده و هنوز هم به زعم نگارنده راه زیادی مانده تا به فیلمهای پخته و كاملی با محوریت زنان در سینما برسیم، اما به هر حال این فیلمها نشاندهنده آن است كه سینماگران به نقش زنان در جامعه توجه نشان میدهند و حالا باید دید این فیلمسازی با محوریت زنان میتواند در جامعه هم اثرگذار باشد!
در ادامه، مرور كوتاهی داریم بر آثاری كه در این دوره از جشنواره فیلم فجر به نوعی زنان را در محوریت قصه خود قرار دادهاند.
«سه كام حبس» فیلمی در مذمت اعتیاد و مواد مخدر است كه پریناز ایزدیار در نقش نسیم به شایستگی تلاش میكند یك تنه بار اصلی زندگی اش را به دوش بكشد.
در «قصیده گاو سفید» مریم مقدم در نقش زنی است كه شوهرش به اشتباه اعدام شده. مینای این فیلم زنی است محكم كه سختیهای زیادی میكشد، اما امیدش را از دست نمیدهد، عاشق میشود، اما باز تعقلش بر احساسش حاكم است.
پریناز ایزدیار در «مغز استخوان» در نقش مادری است كه بین دو راهی سختی قرار میگیرد. شاید برای كسانیكه بیرون گود نشسته اند انتخاب آسان باشد، اما برای بهار این چنین نیست. او انتخاب میكند؛ انتخابی كه شاید به زعم برخیها توهینی باشد به مادران ایرانی، اما آیا واقعا كسی جای این مادر بوده كه ببیند در چنین موقعیتی برای نجات جان فرزندش چه میكند!
فاطمه معتمدآریا در «عامه پسند» زنی است كه میخواهد مستقل باشد و مبارزه كند، اما به عنوان زنی كه سالها از سوی همسر و حتی پسرش تحقیر شده ضعفهای شخصیتی ای دارد كه این ضعفها به علاوه موانع فرهنگی و اجتماعی، مانع راهش میشود.
«شنای پروانه» به لحاظ روایت، فیلمی مردمحور است؛ اما تمام قصه سر پروانه و پروانههاست. پروانههایی كه در تلههایی ترسناك گرفتار میشوند، اما تلاش میكنند محكم سرپا بایستند و از این به ظاهر ناموسپرستی همسرانشان جان سالم به در ببرند. وحشت و درماندگی چشمهای پروانه با بازی طناز طباطبایی در این فیلم را بی شك در چشمان خیلی از زنان این سرزمین میتوان دید.
در «ابر بارانش گرفته» سارا با بازی نازنین احمدی در نقش پرستاری است كه به كار خود عشق میورزد و عاشقانه از بیمارهایش نگهداری میكند. البته او خودش را همچون فرشتهای میداند كه وظیفه نگهداری از بیماران را دارد و از آنطرف هر زمان كه تصمیم بگیرد تبدیل به فرشته مرگ میشود و بیماران دردكشیده را خلاص میكند.
در «دشمنان» زهره با بازی رویا افشار به عنوان مادر خانواده روایتگر شخصیت زنی پا به سن گذاشته به شدت روان پریش است. او آرایشگر است و منزلش را محل نگهداری گربهها كرده و آشوب زدگی به شدت در او بیداد میكند.
به سلامتی ناسلامتی!
یكی از موارد شایع جشنواره اخیر فیلم فجر، نمایش برخی موارد تابو و ممنوعه در فیلمها بود كه سوالهایی جدی را در باب كنترل و نظارت و صدور پروانه ساخت و نمایش مطرح میكند. درست است كه برای نمایش آسیبها و معضلات اجتماعی، گاهی لاجرم باید اشاراتی به خطوط قرمز داشت، اما نمایش بی پرده آنها نباید تبدیل به روال شود. شنای پروانه، آتابای، تومان، آبادان یازده 60، آن شب، دوزیست، سینما شهرقصه و خون شد از جمله فیلمهایی بودند كه صحنههای عرق خوری داشتند یا به شكل واضحی در این مورد و از طریق دیالوگ و رفتار بازیگر كد میدادند، در حالی كه میشد دست كم نمایش صحنهها طور دیگری باشد و صرفا با اثرات آن در شخصیتها مواجه باشیم. لمس بازیگران زن و مرد هم در چند فیلم و هم از دیگر موارد قابل اشاره است كه مسؤولان سینمایی و افرادی كه در صدور مجوز به فیلمها نقش دارند، باید در این زمینه پاسخگو باشند. به جز اینها برخی سوژهها هم گرچه بار دراماتیك دارند و شاید برای تماشاگران كنجكاویبرانگیز باشند، اما به بحثهای ملتهب و ممنوعه دیگری راه میدهند، به عنوان نمونه ایدهای كه مغز استخوان سراغ آن میرود.
دستاوردهای فرمی
گونه سینمایی هنوز در سینمای ایران مورد كممحلی و بیاعتنایی قرار میگیرد، با این حال خوشبختانه در برخی فیلمهای سینمایی این دوره جشنواره، فیلمسازان سراغ تجربه كردن فضاهای جدید و فیلمسازی در قالب ژانر رفتند یا دستكم به دستاوردهای فنی و ساختاری تازهای در مختصات سینمای ایران رسیدند. آن شب ساخته كوروش آهاری، تجربهای تازه در ژانر ترسناك بود و اگر ضعف فیلمنامه را بهویژه در بخشهای پایانی كنار بگذاریم، در ایجاد فضا و موقعیتهای وحشت، تا حدودی موفق عمل كرد. روز صفر ساخته سعید ملكان با وجود برخی كم و كاستیها، تجربه خوبی در ژانر تریلر بود و نتیجه، فیلمی خوشریتم و ملتهب و جذاب با صحنههای به لحاظ فنی تقریبا قابل قبول از آب درآمد. روز صفر از آن فیلمهایی است كه سینمای ایران به آن نیاز دارد. درخت گردو ساخته محمدحسین مهدویان، از سه شیوه بصری در فیلمبرداری استفاده كرده و فیلمبرداری آن تركیبی از دیجیتال، 16 و 35میلیمتری بود. فیلم سیاه و سفید تعارض ساخته محمدرضا لطفی، تجربیات خوبی در فیلمبرداری و تدوین داشت و فرم و محتوای فیلم هماهنگ به نظر میرسید. برادران ارك در پوست، آن حال و هوایی را كه پیشتر در فیلم كوتاهشان حیوان تجربه كرده بودند، به شكل كاملتری با فضایی افسانهای تركیب كردند و به نتیجه درخشانی رسیدند. آتابای ساخته نیكی كریمی و با فیلمنامه هادی حجازیفر هم تجربه تازهای در سینمای مدرن ایران بود.
محتوا
تمركز اصلی فیلمهای امسال جشنواره، تقریبا به سیاق این چند سال اخیر، روی طرح مسائل و مشكلات اجتماعی بود و شاهد اشاره به برخی آسیبها در فیلمها و در قالب فیلمهایی رئال و واقعنما بودیم، اما این طرح موضوع، عمدتا در فضایی تلخ و سیاه اتفاق افتاد، فیلمهایی چون سه كام حبس، مغز استخوان، پدران و من میترسم، از این دست هستند. بحث كودكان كار به بهترین شكل در خورشید ساخته مجید مجیدی، مطرح شد. روز بلوا ساخته بهروز شعیبی، به موضوع روز مفاسد اقتصادی، رانتخواری، پولشویی و كلاهبرداری برخی موسسات مالی و اعتباری اشاره كرد. قصیده گاو سفید ساخته بهتاش صناعیها بحث خطای انسانی و نقش و تبعات آن را در زندگی افراد پیش كشید. بهرنگ دزفولیزاده، سراغ قشر كمتر بها داده شده چون ناشنوایان و افراد ناگویا رفت و مساله كاشت حلزون را مطرح كرد كه مردم كمتر از آن اطلاع دارند. عباس امینی در كشتارگاه، بحث پشت پرده و زدوبندهای نوسانات دلار و نقش مخرب آن در زندگی مردم را مطرح كرد. شنای پروانه ساخته محمد كارت هم سراغ دارودستههای خلافكار جنوب شهر و مناسباتشان رفت و به تهدیدها و آسیبهای آنها در جامعه اشاره كرد.
اما نكته قابل اشاره، فقر سینمای ایران و جشنواره فیلم فجر در زمینه فیلمهای انقلاب و دفاع مقدس و مقاومت بود؛ شاخصترین فیلم در این زمینه آبادان یازده 60 ساخته مهرداد خوشبخت بود كه به اوایل جنگ میپرداخت. فیلم روز صفر هم بحث مقابله با تروریست و امنیت ملی را مطرح میكرد كه در این مجموعه جا میگیرد. لباس شخصی ساخته امیرعباس ربیعی هم سراغ روایتی از سالهای اولیه پیروزی انقلاب و حوادث مرتبط با آن رفت. ابراهیم حاتمیكیا هم كه علقهای دیرینه با جبهه و جنگ و شهادت دارد، حتی در فیلمی اجتماعی و امروزی مثل خروج هم در حد اقتضای قصه به این موضوع اشاره كرد و شخصیت رحمت بخشی (فرامرز قریبیان) اهل جبهه و جنگ بود و حتی پسرش نیز در راه دفاع از وطن، به شهادت رسید.
یكی از نقدهای محتوایی در این دوره از جشنواره، به فیلم و فیلمنامه درخت گردو ساخته مهدویان وارد شد؛ این فیلم اگرچه به دلیل پرداختن به بمباران شیمیایی سردشت و اشاره به فاجعه حلبچه در بخشی از قصه، واجد اشاره و ارزش است، اما به دلیل اینكه سخنی از منشا و مقصر اصلی این فاجعه یعنی صدام، دیكتاتور وقت عراق به میان نیامد و به مسبب اصلی این جنایات اشاره نكرد، جای نقد و بررسی دارد. این نقد به هیات داوران هم وارد است كه چطور برای این بیاعتنایی، جایزه سیمرغ بهترین كارگردانی را هم به فیلم اهدا میكنند.