اتفاقات تلخ و شیرین سال گذشته را با عینک اجتماعی مرور کردهایم
1400 با جامعه چه کرد؟
سال 1400 رو به پایان است؛ سالی که پر از اتفاقات ریز و درشت بود. روزهای ابتدایی امسال و نوروز 1400 با پیک چهارم شیوع ویروس کرونا همراه بود تا عمر ویروس کرونا و شیوع آن در جهان و ایران بیشتر و فراتر از دو سال برود. پیک چهارم تمام نشده پیک پنجم کرونا با سویه دلتا و در اواخر فروردینماه شروع شد. ویروسی که زادگاه آن در هند بود، مدت زمان زیادی در کشور شایع و رکورد بیشترین مرگ و میر ناشی از کرونا یعنی 709 نفر در یک روز را ثبت کرد. پس از آن اما کرونا آرام گرفت تا این که پیک ششم با سویه امیکرون ایجاد شد و هنوز هم ادامه دارد اما شاید خبر خوب در حوزه کرونا افزایش آمار واکسیناسیون در کشور باشد. رکوردهای واکسیناسیون با واکسنهای ایرانی و خارجی شکسته شد و تزریق یک میلیون و 678 هزار و 67 دز واکسن در یک روز را رقم زد. اتفاقات مهم امسال به حوزه کرونا محدود نمیشود، تحت پوشش قرار گرفتن درمان ناباوری خیلی از زوجهای نابارور را به درمان امیدوار کرد. مناقشه 10ساله بر سر سند خودرو با دستور دادستان کل کشور کمرنگ شد، رتبهبندی معلمان به سرمنزل مقصود رسید و نسخهنویسی الکترونیک نیز در دستور کار قرار گرفت تا طرحی که هشت سال روی زمین ماندهبود رنگ و روی اجرا بگیرد. در این بین اما خبرهای ناگوار هم کم نبود. یکی از آنها جان باختن دو نفر از خبرنگاران محیطزیست در روزهای ابتدایی ماه نخست تابستان بود که هنوز پرونده رسیدگی به این اتفاق کاملا روشن نشدهاست در ادامه برخی از این اتفاقات را که بیش از دیگر اخبار به چشم آمد، مرور کردهایم.
خب! اسمش را چه بگذاریم؟ فیروزان خوب است؟ فیروزان میشود تلفیقی از اسم پدر و مادرش؛ فیروز و ایران، دو یوزپلنگ قشنگ و زیبای ایرانی. البته شاید یک اسم کم باشد چون گربهسانان معمولا چندقلو میزایند، پس باید به اسمهای بیشتری فکر کرد، یکسری اسم که بوی امید و خوشی بدهد.
فیروز و ایران اولش همدیگر را نمیخواستند. ایران یوزی سهساله است و فیروز یوزپلنگی 11ساله. به قواعد آدمیان که باشد اختلاف سنیشان زیاد است؛ یکی اول زندگی و شروع دوران زاد و ولد است و دیگری تقریبا اواخر زندگی و پایان دوره باروری. در تابستان امسال نشد که ایران و فیروز به هم دل بسته شوند یعنی ایران دل به دل فیروز نداد. نگرانیها هم از همین جا شروع شد؛ چون فیروز را از طبیعت زندهگیری کردهبودند تا به ایران که ماده یوزی در اسارت است نزدیک شود و این همسایگی به تولد نوزادانی منجر شود که ضامن حفظ نسل یوز ایرانی باشد.
ترشرویی ایران ولی گرد ناامیدی را در فضا پخش کرد هرچند امیدها را به کل از بین نبرد. امیدها به زمستان بود و موعد بعدی جفتگیری، به زمستانی که میتوانست آخرین نسل از پدری به نام فیروز را به ایران هدیه دهد، آن هم پدری که برای پدر شدن راه دراز و سختی را پیمودهبود. فیروز، نری آزاد در پارک ملی توران بود ولی بعد از شش ماه رصد و پایش با تلهای مجهز و استاندارد، زندهگیری و بیهوش شد و به مرکز تحقیقات پارکملی آمد. فیروز سه روز بعد از این شوک، مشغول شکار خرگوش شد تا نشان دهد گرچه 11 ساله است و پیری تعقیبش میکند ولی هنوز یوز با جنمی است. او با این جنب و جوش، حسابی خودش را از کوشکی، نر باجنم سابق که با دلبر، یوز ماده پارک پردیسان تهران روزگار خوشی داشت و اکنون روزهای آخر عمر را میشمارد، جدا کرد.
خب! حالا بگویید مبارک است چون بعد از این همه بگیر و ببند و برو و بیا سرانجام شنبه روزی که دومین روز ماه بهمن بود جفتگیری این دو یوز انجام شد و قلبهای زیادی در سینهها تپید چون این نخستین بار است کشورمان موفق به تولید مثل یوزپلنگهای در معرض انقراض آن هم در اسارت شدهاست. اگرهمه چیز خوب پیش برود در یکی از روزهای فروردین یا اوایل اردیبهشت تولههای ایران و فیروز به دنیا میآیند که با مسما میشود اگر اسم یکیشان را بگذارند بهار.
خاموشی به وقت کرونا
هنگام مرور اتفاقات تلخ و شیرین سال 1400 نمیتوان از قطعی برق یاد نکرد؛ ماجرایی که شرایط سخت تابستان گذشته را سختترکرد. در واقع قطعی برق، سختی موج پنجم کرونا در تابستان 1400 را کامل کرد. خیلیها در آسانسور گیر افتادند. دانشآموزان و معلمان با تاخیر به کلاسهای مجازیشان رسیدند. در پارکینگ برخی خانهها باز نمیشد. گرمای هوای تیر و مرداد و خانههای بدون کولر همه را کلافه کردهبود. سیستمهای مشاغل الکترونیک که از قضا در آن روزهای دورکار بودند، از کار افتاد. شرایط به قدری از کنترل خارج شد که قطعی برقی حتی دامن شطرنجبازان ایران را هم گرفت و آنها را در مسابقات آنلاین قهرمانی آسیا با مشکل مواجه کرد و باعث شکست شطرنجبازان کشور شد.
در چنین شرایطی، برنامه پشت برنامه بود که در خبرگزاریها و رسانههای اجتماعی
منتشر میشد؛ برنامههایی از اعلام زمان قطعی برق در مناطق و محلههای مختلف استانهای سراسر کشور که تبدیل به یکی از پربازدیدترین خبرهای تابستان1400 شدند اما کار به جایی نبردند؛ چرا که دامنه خاموشیها بینظمتر از آن بود که بشود به آن جدولها استناد کرد.
اما جریان خاموشیها و قطع و وصل برقها حتی به بیماران کرونایی هم رحم نکرد؛ بیمارانی که زندگیشان به دستگاههای اکسیژنسازی وصل بود که بر اثر قطعی برق، از کار میافتادند و دیگر اکسیژنی در کار نبود:« دو ساعت قطعی برق، به معنای دو ساعت کمبود اکسیژن است؛ یعنی واقعا چارهای وجود ندارد؟» این را یکی از شهروندانی تعریف میکرد که از بیمارش با دستگاهاکسیژن در خانه پرستاری میکرد و هر ساعت و هر دقیقه، اضطراب قطعی برقی را داشت که نفسهای عزیزش را به شماره میانداخت.
در این میان، دلایل متعددی برای این خاموشیهای کلافهکننده تهران و سایر استانها مطرح میشد؛ از فرسودهبودن تجهیزات و مصرف بیرویه برق تا استخراج غیرقانونی رمزارزها و کم شدن آب سدها. هرچه بود اما شرایط زندگی را برای شهروندان در هر موقعیت و جایگاهی سخت کردهبود. اجراییشدن برنامههای مدیریت مصرف برای مشترکان پرمصرف و جمعآوری مراکز استخراج غیرمجاز رمز ارز، بخشی از راهکارهایی بود که برای کمتر شدن این خاموشیها به کار گرفتهشد. حتی کار به دریافت خسارت ناشی از آسیب به وسایل برقی مردم هم رسید اما همه اینها چیزی از کلافگی مردمی که روزانه یک تا حتی سهبار قطعی برق را تجربه میکردند، کم نکرد. شاید انتظار همه این بود در شرایطی که کشور بدترین روزهای کرونایی خودش را در پیک پنجم و شیوع سویه دلتا میگذراند، وزارت نیرو تامین برق را به طور جدیتری در دستور کار خود قرار دهد تا شاهد خاموشی نباشیم اما اینطور نشد و زور مسؤولان به همه آن دلایل متعدد خاموشیها نرسید.
برگ سبز، سند شد
یکی از اتفاقات شیرین امسال، مشخصشدن تکلیف مناقشه بین نیروی انتظامی و سازمان ثبت اسناد بر سر نحوه انتقال مالکیت خودرو بود که عمری 10ساله دارد. تا مدتی پیش هر فردی که قصد خرید و فروش خودروی خود را داشت، باید برای انتقال سند به مراکز سند اسناد رسمی مراجعه و با پرداخت هزینهای سند مالکیت را به فرد خریدار منتقل میکرد. این اما همه داستان نبود؛ به جز این در زمان تعویض پلاک دوباره برگ سبز خودرو صادر میشد و فرد دوباره باید برای در دست داشتن برگ سبز خودرو مبلغ دیگری را پرداخت میکرد. این ناهماهنگی و دوبارهکاری از اختلاف نظر پلیس و کانون سردفتران ناشی میشد. نیروی انتظامی معتقد است صدور برگ سبز برای انتقال مالکیت خودرو ضروری است و برگ سبز همان سند مالکیت خودروست. این در حالی است که محاکم قضایی براساس بخشنامه سازمان ثبت اسناد و املاک کشور برگسبز را سند رسمی تلقی نمیکردند و معتقد بودند ثبت سند در اسناد و املاک باید انجام شود. همین مساله باعث سرگردانی مردم میشد. این که مدرک سند رسمی مالکیت خودرو کدام است؟ ثبت در مراکز ثبت اسناد ملاک است یا برگ سبز؟ همین تناقض باعث شدهبود فردی که قصد خرید و فروش خودروی خود را دارد، از دو مدرک یعنی ثبت سند در دفاتر رسمی و نیز برگ سبز خودرو در زمان تعویض پلاک در زمان تعویض پلاک استفاده کند. غائله بر سر به رسمیت شناختن هر کدام از آنها هر از گاهی رسانهای میشد و نیروی انتظامی و نیز سردفتران هر کدام حرف خود را محق و درست میدانستند. روز 13شهریور امسال اما دادستان کل کشور نامهای منتشر کرد که به این مناقشه پایان داد. دادستان کل کشور در نامهای خطاب به دادستانهای سراسر کشور برگ سبز خودرو را به عنوان سند مالکیت تایید کرد. پس از انتشار این نامه اعتراضات کانون سردفتران به اوج رسید اما نظر دادستان کل تغییر نکرد تا این رسیدگی به دعوا به مجلس شورای اسلامی رسید. مجلس آب پاکی را روی دست کانون سردفتران ریخت و برگ سبز را به عنوان سند اصلی به حساب آورد، با وجود این اما اعلام کرد هر فردی میتواند در دفتر اسناد رسمی هم سند بزند ولی الزامی بر این موضوع نیست. کانون سردفتران هنوز معتقد است به ثبت رساندن سند مالکیت خودرو در دفاتر ثبت سند میتواند به روند قانونی خرید و فروش خودرو کمک کند.
پایان 10 سال چشم انتظاری معلمان
در فهرست موضوعات و مطالبات بر زمین مانده درکشورمان که از قضا فهرست بلندبالایی هم هست، همیشه یکی از پنج مورد اول، رتبهبندی معلمان بود که سالهای سال زیر نام طرح و لایحه نفس میکشید و چند روزی است زیر نام قانون. قانون رتبهبندی معلمان تا از طرح به لایحه و از لایحه به قانون تبدیل شود 10سال طول کشید، آنقدر زیاد که به قول قدما، دم شتر به زمین رسید اما هر قدر سخت و طولانی و هراندازه فرسایشی، بالاخره گره این کار باز شد و دستهبندی معلمان نظم و نسقی گرفت. این یکی از اتفاقات خوش سال 1400 است، یکی از آستین بالا زدنهای دولت و مجلس و یکی از جلوههای هماهنگی قوا که توانست خیال معلمان کشور را راحت کند، قانونی که در عرض چند ماه جمع و جور شد و تلافی سالها حرف زدن و عمل نکردن و فقط و فقط وعده دادن را درآورد. قانون رتبهبندی معلمان همین چند روز قبل یعنی چهارشنبه 18 اسفند با امضای محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس خطاب به ابراهیم رئیسی، رئیسجمهور برای اجرا، ابلاغ شد که در واقع تکمیل اقدام شورای نگهبان در بررسی موشکافانه این قانون برای جستن انحرافات قانونی و شرعی آن و در نهایت نشاندن مهر تایید پای آن درست در نیمه اسفند بود.
حالا پس از یک دهه انتظار، معلمان هستند و قانون رتبهبندی که امید میرود هم معیشت فرهنگیان را تامین کند، هم فاصلههای طبقاتی میان این قشر با سایر کارکنان دولت را از بین ببرد و هم فرهنگ آزاردهنده مقایسه کردن خود با دیگران را در جامعه معلمان کمرنگ کند. میپرسید چطور؟ پاسخش در متن قانون است. براساس قانون رتبهبندی معلمان که آموزگاران، دبیران، هنرآموزان، مربیان امور تربیتی، مشاوران، مراقبان سلامت، نیروهای توانبخشی مدارس استثنایی و مدیران و معاونان مدارس را زیر چتر خود قرار میدهد، این افراد برمبنای شایستگیهای عمومی، تخصصی و تجربهای که دارند در رتبههای پنجگانه طبقهبندی میشوند که عبارت است از آموزشیار معلم، مربی معلم، استادیار معلم، دانشیارمعلم و استاد معلم. این طبقات پنجگانه گویای جایگاه علمی هر فرد در آموزش و پرورش است که علاوه بر این یک حسن هم دارد و آن، این که هر شخصی متناسب با شایستگیهای فردیاش از حقوق و مزایا بهرهمند میشود و از این به بعد فقط باید خودش را با خودش مقایسه کند نه با دیگران.
افزایش ظرفیت رشتههای پزشکی
امسال بعد از مدتها با افزایش ظرفیت رشتههای پزشکی موافقت شد؛ اتفاقی که برخی امیدوارند بتواند مشکل نبود پزشک در مناطق محروم را برطرف کند.کمبود پزشک یا نبود پزشک در مناطق محروم در سالهای گذشته کلیدواژههای آشنایی است که خیلی هم به گوش رسید. این که نه پزشک متخصص که هیچ پزشک عمومی هم در شهرهای محروم وجود ندارد و افرادی که در این مناطق زندگی میکنند مجبورند برای درمان به شهرهای دیگر سفر کنند. سرانه تعداد پزشک در کشور به ازای هر 10هزار نفر حدود 16 نفر است. این سرانهای است که مورد تایید وزارت بهداشت و درمان است و البته از آمارهای جهانی هم پایینتر است. شورای عالی انقلاب فرهنگی اما معتقد است این عدد کمتر و 13 پزشک به ازای هر 10هزار نفر است. به همین دلیل است که حکم بر افزایش جمعیت تعداد پذیرش دانشجویان داد، بنابراین از سال آینده ظرفیت پذیرش پزشک در آزمون سراسری حدود 20 درصد افزایش پیدا میکند. تمایل برای نشستن پشت نیمکتهای پزشکی هم قابل توجه است.
بسیاری از جوانان در سودای پزشکشدن هر سال در کنکور شرکت میکنند. سال 1400، حدود 384 هزار و 988 فرد در رشته علوم تجربی شرکت کردند. ظرفیت رشتههای پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی اما در کنکور 1400 در دانشگاههای علومپزشکی و آزاد و در دورههای روزانه، شبانه، شهریهپرداز، سهمیه بومی و خودگران حدود 9748 نفر بودهاست. حال اما برای سال آینده این ظرفیتها افزایش پیدا کردهاست. نکته مهم این است که برخی کارشناسان حوزه سلامت کمبود پزشک را قبول ندارند و معتقدند در کشور نه کمبود پزشک که این توزیع ناعادلانه است که مشکلساز میشود. شرایط درباره پزشکان متخصص حادتر است. بسیاری از پزشکان عمومی بعد از مشکلات به وجود آمده دستیاران مانند حقوق پایین و مسائل بیمهای تمایلی به شرکت در آزمونهای دستیاری ندارند. هرچند مدیران وزارت بهداشت و درمان وعده دادهاند شرایط دستیاران را بهبود بخشند اما تمایل دستیاران به رشتههای پردرآمد تخصصی از جمله تخصصهای زیبایی و پوست تاملبرانگیز است. به همین دلیل نگرانیها درباره کاهش تمایل درس خواندن در برخی تخصصها مخصوصا تخصصهای قلب و عروق بیشتر هم است. کارشناسان معتقدند در سالهای نزدیک کمک گرفتن از متخصصان قلب و عروق سایر کشورها دور از ذهن نیست. اتفاقی که در سالهای نخستین دهه 60 رواج داشت. افزایش ظرفیت پزشکان اما در حالی انجام شدهاست که عنوان شده سرانه تعداد پزشکان بعد از چهار سال به 20 پزشک
در مقابل هر 10هزار نفر میرسد.
نسخه، الکترونیکی شد
طرح سامانه الکترونیک سلامت حدود هشتسال پیش و در دوره برنامههای انتخاباتی حسن روحانی مطرح شد. طرحی که در آن به بهبود سلامت شهروندان تاکید شدهبود. به جز این اما در این طرح به نسخهنویسی الکترونیک هم اشاره شدهبود؛ راهکاری که میتوانست بسیاری از مشکلات حوزه سلامت از جمله مسائل بیمهای و دارویی را برطرف کند. با وجود این اما به دلیل آماده نبودن زیرساختها در روزهای پایانی دولت دوازدهم، شاهد اجرای ناقص آن بودیم.
دیماه امسال اما بر اجرای نسخهنویسی الکترونیک تاکید شد. سازمانهای بیمهای هم برای اجرای آن ابراز آمادگی کردند و به این شکل مشخصات افرادی را که تحتپوشش داشتند، وارد سامانه الکترونیک خود کردند. با وجود این در روزهای اولیه مشکلات ریز و درشت زیادی برای اجرای طرح به وجود آمد. در ابتدا بسیاری از پزشکان حتی توانایی استفاده از سامانه را نداشتند و این دستیاران آنها بودند که اطلاعات بیمار و داروهای لازم را وارد سیستم میکردند. قطع ارتباط در سامانه از دیگر مشکلاتی بود که بسیاری از مراجعان به مراکز درمانی را با مشکل روبهرو کرد. مهمترین ایراد در این بین اما وارد نشدن امضای الکترونیک پزشکان در سامانه است. نسخهنویسی الکترونیک در حال اجراست، هرچند مانند روزهای اول شهروندان با مشکلات زیادی روبهرو نمیشوند اما با اجرای دقیق و کامل آن هنوز فاصله داریم. در واقع قدم ابتدایی برای اجرای بندهای طرح ساماندهی الکترونیک سلامت برداشته شدهاست. طرحی که در صورت اجرای کامل، میتواند اجرای طرح پزشک خانواده را به دنبال داشتهباشد و با بهبود نظام ارجاع بیمار هزینههای نظام سلامت را کاهش دهد. آن طور که از بیمهها خبر میرسد پوشش بیمهها در این طرح حدود 80 درصد است.
سواحل، آزاد شد
آزادسازی سواحل یکی از اتفاقات قابل توجه امسال است که در ماههای آخرسال کلید خورد. ابراهیم رئیسی، رئیسجمهور روز نهم بهمن 1400 به دستگاههای دولتی ۲۰ روز مهلت داد برای آزادسازی مناطق ساحلی تصرف شده تا مرز قانونی حداقل ۶۰ متر از ساحل، اقدام کنند. این دستور با عنوان فوری و بدون استثنا به تمام نهادهای دولتی ابلاغ شد و بعد از آن بود که دستگاههای اجرایی پای کار آمده و با سرعت کار آزادسازی سواحل شمالی و جنوبی را آغاز کردند، سپس قوه قضاییه و دستگاههای نظامی در این موضوع ورود پیدا کردند. دستور رئیسجمهوری، آزادسازی هر روزه بخشی از مناطق ساحلی را در پی داشت و کار تا آنقدر جدی پیش میرفت که هر روز در رسانهها اخباری مبنی بر آزادسازی بخشهایی از سواحل شمالی و جنوبی کشور منتشر شد.
بعد از انجام این آزادسازیها در سراسر سواحل کشور، رئیسی بار دیگر و در خلال یکی از سفرهای استانی خود به استان مازندران تاکید کرد بعد از آزادسازی مناطق ساحلی تصرفشده، حال نوبت به آن رسیده تا برخی ویلاها و مراکز تفریحی و اقامتی ساحلی که در اختیار دستگاهها و نهادهای دولتی است، در اختیار شهروندان قرار گیرد. بدون شک سواحل هر کشور از نظر سیاسی، نظامی، اجتماعی و اقتصادی از اهمیت بالایی برخوردار است و مناطق ساحلی علاوه بر این که دارای توان اقتصادی هستند، به عنوان پلی برای بهرهبرداری از منابع عظیم موجود در دریاها و اقیانوسها عمل میکنند.
اقدام رئیسجمهور در سال 1400 مبنی بر آزادسازی سواحل و اماکن تفریحی دولتی، سبب استفاده بیشتر از ظرفیت گردشگری دریا و ساحل در استانهای شمالی و جنوبی کشور شد و این امر در بلندمدت بهبود وضعیت اقتصادی مردم منطقه را نیز در پی خواهدداشت.
بدون شک جدیت مسؤولان دولت سیزدهم در تخریب ساخت و سازهایی که پیشتر از سوی نهادهای دولتی در سواحل صورت گرفتهبود، علاوه بر اینکه خوشحالی مردم از پاکسازی سواحل شمالی و جنوبی را در پی داشت، سبب ایجاد امیدواری بیشتر آنها برای حل مسائل دیگر کشور شدهاست.
سال حمایت از زوجهای نابارور
در مراکز ناباروری، زوجهای جوان زیادی دیده میشوند. خسته از پروسه سخت و استرسزای درمان ناباروری. این اما تنها نگرانی و خستگی آنها نیست. بسیاری از آنها زیر بار هزینههای سنگین درمان کمر خم کردهاند، اموالشان را فروختهاند و رویای در آغوش گرفتن فرزندشان را میبینند. این تصاویر غریبی نیست. تا پیش از این، تا سال گذشته بسیاری از زوجها به جز دغدغه فرزندداری و انجام درمانهای ناباروری، نگران هزینههای سنگین درمان هم بودند. نگران هزینه آیویاف که حدود 9 میلیون تومان آب میخورد و حداقل چهار پنج بار باید انجام شود. درمانها اما طولانی و هزینهبر است و بسیاری از بیمهها هم از پوشش هزینههای ناباروری شانه خالی میکنند. در جلسه بیستوچهارم مرداد امسال وزارتخانههای بهداشت و درمان، تعاون، کار و رفاه اجتماعی و سازمان برنامه و بودجه پیشنهاد دادند خدمات نازایی و ناباروری تحت پوشش بیمه قرار گیرد. دوم شهریور این پیشنهاد در هیات دولت به تصویب رسید تا خیال زوجهای نابارور حداقل برای هزینهها کمی آسوده باشد. اهمیت تحت پوشش بیمه قرار گرفتن خدمات ناباروری زمانی بیشتر به چشم میآید که بدانیم حدود چهار میلیون زوج نابارور در کشور زندگی میکنند. نکته مهم اما این است که حدود 60 درصد زوجهای نابارور کشور نابارور ثانویه هستند. ناباروری که با سبک زندگی، تاخیر در فرزندآوری و نیز تغذیه به وجود آمدهاست. هزینههای درمان ناباروری هر روز افزایش پیدا میکند و همین افزایش هزینه باعث میشود بسیاری از زوجهای جوان تمایلی به درمان نداشتهباشند. حالا اما با این مصوبه حدود 90 درصد خدمات ناباروری تحت پوشش بیمه قرار گرفتهاست؛ بنابراین خدمات دورههای ناباروری یعنی IVF (لقاح مصنوعی تخمکها در محیط آزمایشگاه)، میکرواینجکشن (لقاح آزمایشگاهی اسپرمها در محیط آزمایشگاه)، IUI (تلقیح داخل رحمی) و FET (انتقال جنین فریز شده) با پوشش بیمهای انجام میگیرد. تا حداقل زوجهای جوان برای فرزندآوری دلنگران هزینهها نباشند و با خیالی آسوده برای درمان اقدام کنند. علاوه بر این اما خدمات دارویی و نیز تصویربرداریهای تخصصی با تعرفه دولتی و نیز فرانشیز 30درصد تحت پوشش بیمه قرار گرفتهاست. اتفاقات خوشی که میتواند به روند اجرایی شدن قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت کمک کند.
خبرنگارانی که خبر شدند
«نمیدانستم آن برق زیبای چشمان خندان مهشاد کریمی، خبرنگار ایسنا در واگنی که تونل کانی سیب را پشت سر میگذاشت، آخرین تصویر او در ذهنم خواهدبود. به خودم سپردهبودم به مهشاد بگویم عشق برق چشمانش را چند برابر کردهاست؛ عشقی که قرار بود سه روز دیگر او را در آغوش امنش بگیرد. نمیدانستم آن تصویر باشکوه ریحانه یاسینی، خبرنگار ایرنا که از کانال کانی سیب فیلم میگرفت آخرین خاطره آن بلند بالاست. آخ آخ دختر تو چقدر باشکوه بودی. مگر میشود از آن همه زیبایی و برازندگی یک گودال باقی بماند؟» این بخشی از روایت زهرا کشوری، خبرنگار ایران از دو خبرنگار جانباخته در حادثه واژگونی اتوبوس در سوم تیرماه است. دو خبرنگاری که امسال در حادثه واژگونی اتوبوس جان باختند البته در این حادثه 21 نفر دیگر نیز مصدوم و به بیمارستان نقده منتقل شدند. ماجرا از بازدید خبرنگاران محیطزیست از روند احیا و آبرسانی به دریاچه ارومیه شروع شد. بعد از پایان برنامه بازدید ساعت حدود 18 بود که اتوبوس در جاده روستای دشت قوره حرکت میکرد اما پیچ تند جاده در انتظار بود. راننده فرمان را کج کرد تا از پیچ بگذرد، پا گذاشت روی کلاج و ترمز، ترمز اما بنای کار کردن نداشت. چند دقیقه بعد اتوبوس سفید و قرمز واژگون و در جادهای که کمتر کسی از آنجا عبور میکند، آرام گرفت. نیروهای امدادی خود را به محل حادثه رساندند. مصدومان به بیمارستان منتقل شدند اما پیکر دو نفرشان به سردخانه انتقال یافت. بدنهای بیجان متعلق به مهشاد کریمی و ریحانه یاسینی، خبرنگاران ایسنا و ایرنا بودند.
دو روز پس از این برنامه قرار بود مهشاد لباس سفید به تن کند و به خانهبخت برود اما غمی بزرگ را به دل خانواده و جامعه خبری گذاشت. غم اما میتواند بیشتر هم باشد. رفتارهای مسؤولان سازمان حفاظت محیطزیست نمکی روی زخم آنها بود. همان شب عیسی کلانتری، رئیس وقت سازمان حفاظت محیطزیست در جمع خبرنگاران حادثهدیده حاضر شد. نحوه نشستن او در زمان گلایه کردن خبرنگاران و نیز بعدتر در مراسم یادبود یکی از خبرنگاران باعث اعتراض دوباره اصحاب رسانه شد. هرچند روابطعمومی سازمان حفاظت محیطزیست اعلام کرد کلانتری همیشه این گونه مینشیند اما توجیه آنها مورد قبول واقع نشد. کلانتری تا زمانی که بر کرسی ریاست نشستهبود نه عذخواهی کرد و نه از سمت خود استعفا داد.. از تیرماه امسال رسیدگی به پرونده حادثه شروع شد که البته تا ماههای انتهایی سال ادامه داشت و در نهایت سه مدیر دولتی که قبلا به عنوان متهم در پرونده اتوبوس خبرنگاران معرفی شدهبودند، از سوی بازپرس ارومیه تبرئه شدند. می توان گفت حدود9ماه از سانحه تلخ واژگونی اتوبوس خبرنگاران میگذرد و روند رسیدگی به این پرونده به منظور شناسایی مقصران حادثه و مسببان مرگ دو خبرنگار، مورد رضایت شاکیان پرونده نبودهاست.
آغاز با دلتا پایان با امیکرون
نام سال 1400 با کرونا گره خوردهاست؛ هرچند کرونا بیش از دوسال است فراگیر شده اما همان ابتدا همه متخصصان گفتند کرونا مهمان که نه میزبان همیشگی خواهد بود و مانند آنفلوآنزا هر سال با تولد سویه جدیدی مشکلساز خواهدشد. سویه دلتا خواهر خشمگین کرونای چینی در شبهقاره هند متولد شد. سرایتپذیری بالا، واکسنگریزی و نیز کشندهبودن از خصوصیات اخلاقی این سویه عنوان شد. ثبت بیشترین آمار مرگ و میر ناشی از کرونا یعنی حدود 709 فرد امسال و در پیک پنجم با سویه دلتا رقم خورد. سال 1400 با موج چهارم و سویه غالب بتا شروع شد. موج چهارم اما هنوز تمام نشده اولین نمونههای سویه جدید یعنی دلتا در استان جنوبشرقی و در استان سیستان و بلوچستان شناسایی شد. سویه دلتا خیلی زود همه کشور را تسخیر کرد. خیلی زود همه تختهای بیمارستانی پر شد و پیدا کردن تحت خالی به بحران تبدیل شد. صفهای طولانی برای تهیه رمدسیویر در داروخانهها و مخصوصا داروخانههای مرجع تشکیل شد. بحران پیدا کردن سرم به اوج خود رسید. پیک پنجم کرونا با سویه دلتا رکورد طولانیترین پیک را شکست و تا نیمه مهرماه ادامه پیدا کرد. واکسیناسیون سراسری کمک زیادی در کاهش ابتلا و فروکش پیک داشت. 28 آذر اما اولین فرد مبتلا به سویه امیکرون در کشور شناسایی شد. امیکرون در آفریقای جنوبی متولد شد. سازمان جهانی بهداشت این سویه را نگرانکنندهترین سویه طبقهبندی کرد. انتقالپذیری حدود چهار برابری نسبت به سویه دلتا ویژگی جهشیافتهترین سویه کروناست. نگرانیها دوباره اوج گرفت و ترس بروز بحران دیگری مانند آنچه در زمان پیک پنجم افتادهبود به دل مردم و مسؤولان افتاد. از همان ابتدا سویه امیکرون شمشیر را از رو بست و بسیاری از کودکان را بیمار و روانه بیمارستانها کرد. شاید به همین دلیل بود که تزریق دز سوم برای افراد بالای 12 سال مجوز گرفت. پیک ششم ویروس کرونا کمکم اوج گرفت و آمار ابتلای روزانه جهش تندی داشت. بیتوجهی به پروتکلهای بهداشتی این جهش را بیشتر هم کرد تا به ابتلای روزانه حدود 30 هزار نفر در روز رسیدیم. پیک ششم اما با شیب تندی که شروع شدهبود، خیلی زود فروکش کرد. این روزها از قله پیک ششم عبور کردهایم و در شرایط کاهشی پیک قرار داریم. هرچند متخصصان معتقدند با بیتوجهی به پروتکلهای بهداشتی و تزریق نکردن دز سوم واکسن بازگشت پیک دیگری امکان دارد.