گفتوگو با استاد سیدمهدی شجاعی، نویسنده و پژوهشگر
دشمنان مهدویت را نمیشناسیم
بای بسما... این گفتوشنفت را اینبار به سفارش حکیمنظامی با «خلافآمدِ عادت» پیشبردیم (شاید چون در هفته حکیمنظامی گفتوگو داشتیم)، یعنی بهجای طراحی و ارائه پرسشهای پرشمار به فضاسازی پرداختیم و در هوای مهدویت و انتظار در همسخنی با استاد سیدمهدی شجاعی دست از دل برداشته، سپهر جهانی انتظار فرج را به تماشاگه این مصاحبه آوردیم. سپس به همپرسگی رسیدیم؛ بهویژه که تازگیها چاپ پانزدهم رمان «کمی دیرتر» ایشان منتشر شد که با زبانی طنازانه، بحث انتظار را کالبدشکافی کرده، تازهتر آنکه به کتاب داستان بلند «کمی دیرتر 2» با عنوان «خبر از جانب ما یا اساسا هرگز» تا هماکنون که این فراز نویسانده میشود مجوز نشر داده نشده! باری! پیآیند انقلاب اسلامی، موج بزرگ رویکرد به ملاحم و نگرههای آخرزمانی و موعودگرایی با ابعادی بس بزرگ و سترگ به «گستره مهدویت» پرداخت و چهرههای بس باهوش و تیزبین و ژرفکاو در دانشگاههای تراز نخست آمریکا و انگلیس و کشور غصبشده و آلمان و فرانسه به شیعهپژوهی (همه فرقهها) و انتظار و مهدویت پرداختند و این پژوهشها به قدری همهجانبه و پرشمار است که بسیاری، محل رجوع پژوهشگران و مأخذ دیگر کارهای تحقیقی قرار گرفته از یادکردن نام و عنوان این بزرگان سرشناس بگذریم که جای یادآوری نیست. گفتنی آنکه سرآمدی و تاثیرگذاری و آوازه بسیاری از این پژوهندگان، جهانی است. سیاهه نام کتابهای یکی از این استادان 33 برگ میشود. هرچند بسیاریشان بیغرض و مرضند و به دانشگاهها و حوزههای کشورمان سفرهای سالانه دارند و در ارتباطند. حتی این گروه نیز برآیند پژوهشهایشان را با دعوت کاخسفید به عرض رئیسجمهور و دیگر مقامات میرسانند. این همه جدیت و توجه واقعی به این حوزه محوری و مهم از سوی غرب جای شگفتی دارد. جالبتر آنکه این پژوهشها به قدری دقیق و ژرف و علمیاند که خواننده از این همه اشراف و آگاهی و تسلط بر منابع و چهرههای شیعی (از صدر اسلام تاکنون) از سوی یک مستشرق شگفتزده میشود. از سوی دیگر همه این دادهها دانشگرانه نیست بلکه مواد اولیهای است برای دیگر محصولهای فرهنگی (فیلم و کتاب و ...) که با نگره غالب صهیونیستها و سویه دشمنی با اسلام ناب محمدی و مهدویت راستین با تکنیکها و فضاهای بسیار جذاب و مخاطبپسند تولید و عرضه میشود و با چنان لطایفالحیلی به مسخ مهدویت و حقیقت راستین آن میپردازند که ...! آثاری که مهدی را همان آنتیکراست همان دشمن مسیح به مخاطب غربی معرفی میکند. یکی از این کتابهای پرفروش در قالب رمان با تطبیق رخدادهای جهان با پیشگوییها و علائم ظهور و دروغپردازی به دشمنی با مهدویت پرداخته و همگرا با دیگر آثار اینچنینی، تلاش برای تحققنیافتن ظهور اماممهدی(عج) را به غربیان میقبولاند. بفرمایش امام ما علی(ع) دشمنانتان بسی پرکارند و غافل نیستند، شما غافل نشوید و نباشید؛ اما هیچ تلاش متمرکز و روشنگرانه و امیدبخشی در راستای واقعنمایی و درک و شناخت درست و راستین مهدویت از سوی یگانه کشور شیعی احساس نمیشود. در قلمرو بینشافزایی هم که یا کار نشده یا بسی بد کار شده! محور اهریمنی صهیونیسم با علمکردن امثال داعشها و ... دادن لعاب و چهرهای هماهنگ با مولفههای ملاحم و نشانههای ظهور و چهرههای ایمانی آخرزمانی میکوشد و توانسته از اسلام ناب محمدی، چهرهای مسخشده به جهان معرفی کند. این حال و روز را به وجود بعضی مسؤولان لاقید و ناشایست و بیبهره از بینش روزآمد و ... بیفزایید معجونی میشود که شیعه سوتهدل را به «چهکنم چهکنم» میاندازد... زیرا برخلاف برخی نگرهها و باورهای غلط که به جامعه تزریق میشود! انتظار هرگزا انفعال و خوابزدگی و وانهادن کارها به پیشآمد و تقدیر نیست بلکه ... کاش از دشمنانمان بیاموزیم این همه جدیت و تلاش و برنامهریزی و بهویژه باور را ...
اصل حرف و حرفهای اصلی را دراینباره متاسفانه خیلی نمیتوان گفت.
بهترین راه برای شناخت تفکر و برنامههای دشمن؟
به گمانم بهترین راه برای شناخت تفکر و برنامههای دشمن، مطالعه پروتکلهای علمای صهیون است. اگر این پروتکلها را درست و دقیق مطالعه کنیم، میفهمیم که هیچ اتفاقی در جهان تصادفی نیست. در همه عرصهها اعم از سیاسی و نظامی و فرهنگی و اجتماعی و بهداشتی و ... سالهاست که همه چیز مطابق برنامه پیش میرود درحالیکه غفلتی عمیق و عمومی بر سر مردم جهان سایه انداخته است.
استاد! همه برنامهها و کارهای ظاهرا علمی و دانشگاهیشان دارای ابعاد پنهان و نگفته است!
در کشورهای هوشمند، هیچ تحقیق و پژوهشی بدون هدف عملیاتی شکل نمیگیرد و هیچ عملیاتی بدون مبانی نظری و پژوهشی محقق نمیشود و حتی بسیاری از پایاننامههای دانشگاهی در سطح دکتری هم در مسیرهای مورد نظر سیاستگذاری میشود.
افق این طرح و برنامه؟
آنها نه تنها دانش و پژوهش و دانشمند و محقق خودشان را در راستای اهداف از پیش تعیینشده، سازماندهی میکنند که نوابغ و اندیشمندان و محققان کشورهای دیگر را هم برای نیل به اهدافشان به خدمت میگیرند.
کاسه زیر نیمکاسه؟
هیچ پژوهش و تحقیقی در کشورهای هوشمند برای اهداف علمی صرف و آرشیو در کتابخانه صورت نمیگیرد. آن جماعت محدودی که اداره جهان را در دست دارند و عموما در ویترینها و مجامع عمومی حاضر نمیشوند، هیچ گوشهای از جهان را برای خود مبهم و ناشناخته باقی نمیگذارند.
آنها جدی و پُرکار ولی ما غافل؟
به قول فرمایش امیرالمؤمنین، دشمن، حول محور باطل متحد است و ما حول محور حق، متفرق.
در حالیکه دشمن نه تنها همه قوای خود که قوای بیطرف را هم در جهت نیل به اهداف خود جمع میکند، ما مدام در حال تفریق کردن یکدیگریم یا بهدلیل تزاحم قدرت یا به بهانههای کودکانه حزبی و جناحی یا اختلافنظرهای سیاسی یا بدتر از همه، منافع فردی و مادی.
پس تکلیف مرکزیت شیعه و جهان اسلام؟
وقتی ما منافع ملی را فدای منافع فردی و حزبی و جناحی میکنیم دیگر چگونه ممکن است دغدغه جهان اسلام و تشیع را داشته باشیم؟! حداکثر برنامهریزی و کار تشکیلاتی و افق آیندهنگری ما این است که چگونه تمام اجزا و اضلاع و زوایای قدرت را بهدست بیاوریم و حفظ کنیم و کمترین جایی برای حضور رقیب باقی نگذاریم؛ رقیبی که موحد است، مسلمان است، شیعه است، هموطن است و در همه اصول و مبانی با ما مشترک است و صرفا از حیث سیاسی با ما اختلافنظر دارد.
و این درحالی است که دشمن به نابودی کلیت و هویت و موجودیت ما کمربسته است و وقتی که ما آدرس غلط به مردم بدهیم و هر انتقاد و مخالفتی را به دشمن منتسب کنیم، طبیعی است که خودمان هم دچار اشتباه و اعوجاج و انحراف میشویم.
این یک قاعده است که هرکسی به فریفتن عوام اقدام میکند، خود به همان چاه میافتد و فریفته عوام میشود.
ما متاسفانه دشمن واقعی را نه میشناسیم نه دغدغهای برای شناخت هویت و ماهیت و طرح و برنامههایش داریم. از آنجا که افق دید ما حداکثر محدود به حیطه ریاست و مدیریت ماست، هرگز به تعریف درستی از دشمن دست پیدا نمیکنیم و مردم را علیه دشمنی تشویق و تهییج میکنیم که در ذهن خودمان ساخته و پرداختهایم.
دشمنان با چه پشتکاری برای مسخ مهدویت و حذف مهدی شمشیرکشیدهاند!
آن کسانی که جهان را اداره میکنند اعتقاد به مهدویت و اساسا منجی جهان را مغایر با اهداف خود و مزاحم سلطه مستمر و تمامعیار خود میدانند، بهدرستی! اما اشتباهشان در این است که گمان میکنند امکان مقابله با آن یا ایجاد سد و مانع در برابر تحقق آن را دارند. گمان میکنند که این واقعه را هم میتوانند مثل بقیه امور مدیریت کنند. گمان میکنند که برای این اصل هم میتوانند بدل بسازند. گمان میکنند که برای این نیاز فطری بشر هم میتوانند مطابق اهداف و آمال خودشان طراحی و برنامهریزی کنند. گمان میکنند که با انحراف و اشغال اذهان مردم میتوانند مسیر این کشتی را به سمت اهداف مطلوبشان هدایت کنند.
این همه آثار گوناگون ضدمهدوی تا کجا میتواند پیش ببرد؟
شما اگر به آثار ساخته شده در این زمینه دقت کنید، میبینید که مشکل اصلی عموم آنها، فقدان درک صحیح نسبت به مقوله مهدویت است. آنها علیرغم همه پژوهشهای عمیق و گستردهشان ظهور را واقعهای در حیطه اراده و اختیار بشر میبینند که مثل بسیاری از وقایع دیگر پیشگویی شده اما با اتکا به تسلط و اقتدار و اشرافشان بر همه امور میتوانند مانع وقوع آن شوند و در واقع هم اگر ماهیت این ماجرا متفاوت نبود و اگر مبنی بر اراده فوقبشری نبود، مقابله با آن یا ممانعت از وقوع آن برایشان دشوار نبود. مثل بسیاری از اتفاقات دیگر که در جهان با برنامه و مدیریت آنان شکل میگیرد بیآنکه هیچ ردپا و نشانهای از خود برجا بگذارند.
اشتباه عمدی یا سهوی اما مهم ما در مهدویت؟
یکی از اشتباهات عمدی یا سهوی ما این است که بیرون از مرزهایمان به دنبال دشمن میگردیم که این هم البته نوعی محصولگرایی است که خود دشمن به ما میدهد.
ما خیلی که بخواهیم جهانی فکر کنیم به این نتیجه میرسیم که داعش محصول اتاق فکر دشمن است برای مُوَشح کردن چهره اسلام و مقابله با تفکر مهدویت... و بماند که فکر نمیکنیم طالبان هم از همین جنس است و تفکر طالبانی در داخل هم از همین جنس.
ظاهرا هنوز هم برداشت و تفسیر درستی از وقایع جهان و حتی اطرافمان نداریم، چرا؟
اما به نظر شما راه انداختن کارناوال داعش در منطقه و اطراف آن برای دشمن بیشتر هزینه دارد یا نفوذ به حاکمیت جمهوری اسلامی و ارتقا تا سطوح بالای مدیریتی و تصمیمسازی؟ چرا طرحها و برنامهها و تصمیمهایی که عموم عقلا به غلط بودن آن اذعان دارند 40 سال متمادی و مستمر بیداد میکند و تجدید و تقویت میشود؟!
ندانمکاری و مدیریت ناکارآمد یا...؟
برای یک سال و دوسال و پنج سال و 10سال، وقوع خطا و اشتباه را میتوان محتمل شمرد اما 40سال بیراهه رفتن با وجود صدها چراغ را نمیتوان به حساب سهو و خطا گذاشت.
حتی ندانسته در همان راستا که خواسته دشمن است، میتازند؟
دشمن برای مقابله با تفکر مهدویت به چیزی بیشتر از آنچه ما میکنیم، نیاز ندارد، فقط کافی است ادعاها و وعدههای ما را با عملکرد و محصول و وضعیت موجود قیاس کند و این قیاس را بدون هیچ دخل و تصرفی در نظر مردم جهان قرار دهد. به عنوان مثال معتقدان به مهدویت و کسانی که قرار بوده دنیا و آخرت مردم را توأمان اصلاح کنند و ارتقا بخشند و ارزشهای اخلاقی را محقق گردانند. اصلا به اینها هم احتیاج نیست کافی است که نمره یا کدپستی مدیران و مسؤولان ما یا میزان دزدیها ، غارتها و اختلاسهای کشور ما را در مقایسه با کشورهای دیگر جهان ببینند.
و درباره برخوردها و واکنشهای منفعلانه و بخشنامهای؟
به اعتقاد من، بزرگترین دشمن تفکر مهدویت، متولیان رسمی دین هستند. همچنان که کشیشها نشان دادند بیشترین تعارض را با ظهور مسیح دارند. در این باب فیلمهای جدی هم در جهان ساخته شده است. متولیان رسمی دین از دو وجه با تفکر مهدویت مشکل دارند.
مؤلفههای این دو وجه و رویکرد؟
این دو وجه را میتوان به عملی و نظری تقسیم کرد یا باطنی و ظاهری.
وجه نظری یا ظاهری؛ مقایسهای است که خواهناخواه در ذهن مردم، میان وضع موجود و بهشت موعود شکل میگیرد و خیلی از اصول و مبانی را وجود تضادها ، تفاوتها و فاصلهها زیر سؤال میبرد و حاکمیت حکام را متزلزل میکند. متولیان رسمی دین ناگزیرند جایگاه متعالی موعود را تنزل دهند و اگر از عهده آبادی برنمیآیند به تخریب آن همت میگمارند.
مثلا؟
مثلا بگویند که در حکومت علی هم بیشترین اختلاسها واقع میشده یا در حکومت موعود هم وقوع ظلم و ستم پیش بینی شده.
وجه باطنی آن؟
در وجه باطنی آن هم این است که با ظهور موعود همه شعبات و نمایندگیها و دکانهایی که به نام ایشان شکل گرفته، تعطیل میشود و متولیان دروغین دین به سختترین وجه تنبیه و عقوبت میشوند.
دیدهای داریم محو انتظار مقدمی/ یارب این آیینه را زان گل، حضورِ شبنمی/ آن که در یکتاییاش وهم دویی را راه نیست/ چون کنم یادش مقابل میشوم با عالمی/ ای بهار نیستی! از قدر خود غافلمباش/ هردو عالم، خاکشد تا بست نقش آدمی...
پرسشی که طرح میشه چنین کوتاه و سخت و گاهی انگار با ابهام، فقط این نیست. هنگامه مصاحبه درباره هر فراز به بسی متنها و نظریهها و مفاهیم بینامتنی اشاره میشه، نام بسیاری بزرگان میاد و بهمناسبت!
توضیح و شاهد مثال آورده میشه و سرانجام که سخن به فرجام میرسه، متن را پیش از نشر به مصاحبهشونده نامآور میسپاری و در فرصتی سبز با همدیگه واژه به واژه رو با خواست او هماهنگ میکنی و بازمینویسانی... در این همه کنشگری خلاقه با آفرینها و تحسینهای آن چهره ماندگار که روبهرو میشی، اگر این ستایشها را به خودت بگیری که نشونه کمخردی است اگر که خودت رو لحاظ کنی یعنی خیلی خامی! چراکه واقعا درنهایت، نماینده خوبی برای مؤسسه فرهنگی جامجم هستی که تونستی هم اعتماد بزرگان رو جلب کنی هم احترامشون رو به این نشریه فخیمه کاغذی افزونترسازی.
شایستهترین افتخاری که میتونی داشته باشی همین سپاسگزاری از خدا و خلق خداست که به توانایی و رسایی تو میدان دادن و امکان بروز خودشکوفاییت رو فراهم کردن. احترام و ستایش بزرگان یکه و سرآمد (از کمینه) نه تنها یک تاکتیک و ترفند نیست بلکه بهقول حافظ ره: عین الطاف است چون برآمده از صداقت رفتار حرفهای نماینده این سامانه فرهنگی به شمار میاد. این فرازها رو در سپاس از همه بزرگانی نویساندم که با تحسینهاشون این کمینه بزرگان رو نواختن و این قلم را بر آن میدارند که به خاطر نمایندگی این مؤسسه فخیمه در این سری گفتوگوها سرشار آفرین و سپاس و شادمانی و افتخار باشد. یاعلی!
حاج اصغر كتش را میپوشد و با سنگینی و وقاری كه چاشنیای از تكبّر هم با خود دارد، بهسمت اسد راه میافتد و در چند قدمی او میایستد. اسد اگرچه همچنان نگاهش دوخته به زمین است امّا سایة سنگین حاج اصغر را در چند قدمی خود احساس میكند.
حاج اصغر شروع میكند؛ با لحنی كه هم میخواهد شفقتی پدرانه را القاء كند و هم بر غرور جریحهدار شدهاش، مرهمی بزرگتر از اصل زخم بگذارد؛ كه این دوّمی به كلامش رنگی از تكبّر اغراقشده
میبخشد:
پسر جون! میدونم كار كجایی!
برو بهشون بگو اگر حرمت مجلس آقا ماشاا... نبود، نشونشون میدادم كه شكستن حرمت آقا، توئونش چقدر سنگینه!
بگو! حاج اصغر گفت: كور خوندین! اینجوریا نیست كه آقا اگه اینجا نیاد، یه در بست بگیره بره حسینیه حاج اكبر آقا.
اوناییكه آهنگ نوحههاشونو از شعرهای تركیه كُپ میزنن، اوناییكه بهجای اشعار نیّر و سوخته و عمّان و محتشم با ابراهیم تاتلیس حال میكنن، اوناییكه با ریتم پاپ، دم حسینحسین میگیرن، بایدم مخالف ظهور آقا باشن، بایدم راه ظهور آقا رو سد كنن، بایدم آقا نیا! آقا نیا! بگن. دِ اگه آقا بیان اوّل از همه این جوازای تقلّبی رو باطل میكنن.
از قول من بهشون بگو: به كوری چشم اونام شده، آقا میآد. بد جوریام میآد. آقا همچین ظهور میكنه كه موتور اونا در دم پیاده میشه. انقدیكه فرصت نمیكنن دو خط شعر واسه مراسم ظهور راست و ریس كنن. اون موقع معلوم میشه، كی منتظر ظهور بوده، كی نبوده.
اون موقع معلوم میشه، كی این عجّل علی ظهورك رو از اعماق وجودش میگفته. كی فقط لقلقه زبونش بوده.
بگو حاج اصغر گفت: اون موقع دیره واسه متنّبهشدن و برگشتن و توبهكردن. از ما گفتن. عزّت زیاد!