دلنوشتهای برای پوپک؛
عاشقانههای ساحل بعد از 24سال برای دریای دنیای شیرین
مهسا مولاپور یا همان ساحل کوچولوی سریال دنیای شیرین دریا که با سؤالهایش امان همه را میبرید، یکی از شخصیتهایی بود که در سریال دنیای شیرین دریا و حتی خارج از سریال در دنیای کودکی رابطه گرم و صمیمی با پوپک گلدره داشت. مولاپور را که مدتی است از دنیای بازیگری فاصله گرفته با سختی پیدا کردیم و از او خواستیم بهمناسبت روز تولد پوپک یادداشتی برای ما بنویسد. ساحل کوچک ما که حالا 32سال دارد پیش از آنکه دست به قلم شود، برایمان از سختی صحبت کردن درباره پوپک گفت و تاکید کرد یادآوری خاطرات کودکیاش در کنار او چقدر برایش در کنار شیرینی، دردآور است.
«پوپک گلدره عزیز و نازنینم روحت شاد. همیشه حرف زدن از تو برای من بسیار دشوار است چون آنقدر شیرین و نازنین بودی که کلمات از توصیفت قاصر هستند. یادم میآید در یکی از قسمتهای سریال دنیا شیرین دریا با عنوان خاطرهای از پدر، ساحل چون در کودکی پدرش را از دست داده بود و خاطرهای از او نداشت، بهدنبال خاطره و نام و نشانی از پدرش میگشت. در سکانسی من و پوپک دیالوگی رد و بدل میکردیم که من از او پرسیدم: «چطور میشه بعد از مرگ آدمها با اونا صحبت کرد؟» پوپک در جواب من میگه:«آدما وقتی میمیرند با خاطراتی که از خودشون بهجا میذارن برای ما زنده هستند.» و من در جواب گفتم:«اگر تو بمیری دفترچه خاطراتت زندهاس؟» آن زمان هیچ ذهنیتی درباره این جمله نداشتم اما چند سال بعد که از بین ما رفت، هر موقع که این سکانس را میبینم برایم دردآور است و من را خیلی میرنجاند. پوپک در جواب من گفت: اوهوم و خنده شیرینی کرد و گفت:«بله من اگر بمیرم خاطراتم زنده هستند.»
پوپک عزیزم تو زندهای! چون تو آنقدر جسور، بیپروا و مهربان و باذوق بودی که بعد از این همه سال که از نبودنت میگذرد، آدمها به یادت هستند و اطرافیانت نبودنت را پررنگ میبینند. تو سراسر برای من خاطره هستی چون شیطنتهایت و خلوتی که با خودت داشتی با وجود اینکه من کودک بودم، برایم جالب بود. آدمهایی که تو را میشناسند و کسانی که مثل من برای مدتی، سعادت هممسیر شدن با تو را داشتند از وجود تو درسهای زیادی یاد گرفتند. امیدوارم روحت شاد، آزاد و سبز باشد و در هر جایی که دوست داری باشی. پوپک تو روح بسیار بزرگی داشتی، انگار زمین برای تو جای کوچکی بود و این را آدمهایی که تو را از نزدیک میشناسند، تایید خواهند کرد. روحت شاد و مسیرت پرنور باشه عزیز و خواهر قشنگم.»
پوپک عزیزم تو زندهای! چون تو آنقدر جسور، بیپروا و مهربان و باذوق بودی که بعد از این همه سال که از نبودنت میگذرد، آدمها به یادت هستند و اطرافیانت نبودنت را پررنگ میبینند. تو سراسر برای من خاطره هستی چون شیطنتهایت و خلوتی که با خودت داشتی با وجود اینکه من کودک بودم، برایم جالب بود. آدمهایی که تو را میشناسند و کسانی که مثل من برای مدتی، سعادت هممسیر شدن با تو را داشتند از وجود تو درسهای زیادی یاد گرفتند. امیدوارم روحت شاد، آزاد و سبز باشد و در هر جایی که دوست داری باشی. پوپک تو روح بسیار بزرگی داشتی، انگار زمین برای تو جای کوچکی بود و این را آدمهایی که تو را از نزدیک میشناسند، تایید خواهند کرد. روحت شاد و مسیرت پرنور باشه عزیز و خواهر قشنگم.»