نسخه Pdf

نقشه‌سیاه برای قتل زوج سالخورده

نقشه‌سیاه برای قتل زوج سالخورده

رازگشایی از ماجرای قتل زوج سالخورده که قربانی وسوسه‌های سرقت مرد آشنا شده بودند، خاطره سرهنگ مهدی حاج‌حمدی، رئیس اداره مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی البرز است.

پنجم فروردین‌ماه بود که ناپدیدشدن یک پیرمرد و پیرزن در کرج به اداره آگاهی البرز اعلام شد. مردی میانسال با مراجعه به اداره جرایم جنایی مدعی شد یکی از اقوام دورشان که زن و مرد پیری هستند، چند روزی است مفقود شده‌اند و هیچ اثری از آنها نیست. این مرد در شکایتش مدعی شد: «زوج سالخورده، وضع مالی مناسبی دارند و صاحب سه‌فرزند هستند که در خارج زندگی می‌کنند. چند روز پیش آنها با پدر و مادر خود صحبت کرده‌اند اما بعد از آن، این زوج جوابگوی تلفن نبوده‌اند و به‌همین دلیل فرزندان این زوج از من خواستند برای پیگیری موضوع به پلیس شکایت کنم. قرار بود آن دو در ایام نوروز به ترکیه بروند و من نمی‌دانم آنها در ترکیه هستند یا بلایی سرشان آمده‌است.»
​​​​​​​ در گام اول چون احتمال می‌دادیم زوج سال‌خورده به خارج از کشور رفته باشند، استعلام‌ها را انجام دادیم اما مشخص شد خروج آنها در هیچ مرزی ثبت‌ نشده‌است. بلافاصله با مقام قضایی هماهنگ کردم و تیمی از کارآگاهان برای بررسی موضوع به خانه‌ آنها اعزام شدند.
کارآگاهان در بررسی منزل مشاهده کردند هیچ سرقتی از خانه آنها رخ نداده و وسایل خانه دست‌نخورده است، به‌همین دلیل احتمال دادیم اتفاق هولناک‌تری برایشان افتاده باشد.
چند روزی از شروع تحقیقات تیم‌های پلیس می‌گذشت و سرنخی به دست نیاورده‌بودیم، به کارآگاهان گفتم احتمال دارد این زوج قربانی اموال خود شده‌باشند اما هر چه جست‌وجو می‌کردیم هیچ ردی از نقل ‌و انتقالات املاک یا برداشت از حساب آنها وجود نداشت. درحالی‌که هیچ ردی از زوج سال‌خورده نبود، سرانجام یک سرنخ برای حل معمای این جنایت به ما کمک کرد. در تحقیقات متوجه شدیم مرد جوانی چند وقتی است که خود را به پیرمرد هشتادساله نزدیک کرده و با او ارتباط دارد. با شناسایی هویت مرد جوان، تحقیقات برای دستگیری او آغاز و مشخص شد و در شهریار زندگی می‌کند.
 با به دست آمدن نشانی خانه‌اش و پاتوق‌ها سراغ او رفتیم اما هرجا که می‌رفتیم هیچ اثری از او نبود، انگار تنها مظنون این حادثه آب شده و زیر زمین رفته‌است. دو ماه کارآگاهان شبانه‌روز برای دستگیری او تلاش کردند اما هیچ ردی از او پیدا نکردیم.
سرانجام بعد از پرس‌وجو و تعقیب و مراقبت‌های بسیار متوجه شدیم مظنون پرونده گم‌شدن زوج میلیاردر به شهریار بازگشته‌است. بلافاصله او را شناسایی و دستگیر کردیم. در ۴۸ ساعت اول او هیچ اتهامی را گردن نمی‌گرفت و مدعی بود اطلاعی از سرنوشت پیرمرد و همسرش ندارد اما در لابه‌لای حرف‌هایش ردی از همدستش را پیدا کردیم. او هم در همان شهریار شناسایی و در یک عملیات دستگیر شد. چند روزی از مظنون اصلی بازجویی‌های تخصصی و فنی را انجام دادیم تا بتوانیم سر نخی از زوج سالخورده پیدا کنیم اما او یک کلام حرف نزد. پس از روزها تلاش کارآگاهان، سرانجام همدست او لب به اعتراف گشود و از قتل پیرمرد 80 ساله و همسر ۷۹ ساله‌اش با انگیزه سرقت پرده برداشت.
او اعتراف کرد همدستش پس از آشنایی با مرد میلیاردر، متوجه شده او خانه چهار میلیاردی‌تومانی‌اش را فروخته و به من پیشنهاد داد از خانه آنها سرقت کنیم. من هم به ‌خاطر اوضاع مالی که داشتم، قبول کردم او را همراهی کنم. روزهای آخر سال بود که همدستم به من گفت پیرمرد می‌خواهد 300میلیون تومان پول نقد دریافت کند. طبق نقشه سراغش رفتیم و همدستم که پسردایی‌ام است، گفت باید پیرمرد را بکشیم و همه پول‌هایش را برداریم. من هم با او همکاری کردم. 
پس از این اعتراف، متهم اصلی که راهی برای فرار از حقیقت نداشت به همدستی در قتل‌ها اعتراف کرد و گفت: «ابتدا همدستم چند ضربه به سر پیرمرد وارد کرد و بعد هم پایش را روی قفسه‌سینه و گلوی او گذاشت تا مطمئن شود مرده‌است. برای این‌که ماجرا لو نرود، نقشه قتل همسر پیرمرد را طراحی کردیم و او را هم مثل همسرش کشتیم. به‌ دلیل این‌که احتمال می‌دادیم خیلی زود لو برویم، با پیشنهاد همدستم دو جسد را به هشتگرد منتقل و در آنجا خاک کردیم. بعد هم هر کدام به شهری فرار کردیم.»
بعد از این اعترافات، دو متهم را سریع سوار خودرو کرده و به هشتگرد رفتیم تا محل دفن جنازه‌ها را به ما نشان دهند. 
اجساد پیرمرد و پیرزن را از زیر خاک بیرون آوردیم و به کرج بازگشتیم. در بازجویی‌های بعدی نیز هر دو متهم تقصیر را به گردن همدیگر انداختند تا از مجازات رها شوند.
در این پرونده دو موضوعی که بیشتر از همه مرا ناراحت کرد، ابتدا قتل آن دو نفر به شکل فجیع بود و دیگر این‌که چرا پیرمرد متمول در آن سن با یکی از بستگان یا آشنایان خود برای معامله به دفترخانه نرفته‌است و اسرار زندگی‌اش را برای یک غریبه فاش کرده و باعث به وجود آمدن این جنایت هولناک شده‌است. اگر پیرمرد به مرد جوان اعتماد نمی‌کرد، شاید هیچ‌وقت این جنایت فجیع رخ نمی‌داد. نباید به راحتی به اطرافیان خود اعتماد کنیم و اسرار شخصی و مالی خود را به آنها بگوییم. قرار نیست دیگران از موضوعات شخصی زندگی ما با خبر باشند. همچنین در زمانی که قصد معامله دارید، با خریدار یا فروشنده به تنهایی قرار نگذاشته و سعی کنید مردی دیگر را با خود همراه کرده تا از وقوع اتفاقات تلخ جلوگیری شود. فرزندان زوج‌های سالخورده هم باید بیشتر به پدر و مادر خود توجه داشته‌باشند و غیبت ناگهانی آنها را جدی بگیرند و موضوع را سریع به پلیس اطلاع دهند. گاهی اعلام دیرهنگام ناپدید شدن افراد، مسیر تحقیقات را طولانی‌تر کرده و با مشکل روبه‌رو می‌کند.