داستانها کسبوکارها را هدایت میکنند
در جهانی که انسانها تشنه شنیدن داستان هستند هر کسبوکاری که بتواند داستان جذابتری برای مشتریهایش بگوید، میتواند بیشترین سهم از بازار را داشته باشد.
هر اتفاقی در بازار حول داستانی میچرخد، تا جایی که میتوان گفت رونق یا رکود هر کسبوکاری در گرو داستانهای آن شغل است. اگر در فضای کسبوکار فعالیت میکنید باید بدانید که داستانگویی بخش جداییناپذیر از کار شماست و هرچه در این زمینه موفقتر عمل کنید، میتوانید امید داشته باشید که در پیشبرد اهداف کاریتان پیروزمندانهتر عمل خواهید کرد.باید مشتری را درگیر داستان خودتان کنید به نحوی که دیگر نتواند شما را دنبال نکند یا به سراغ رقیبتان برود و در این قصهپردازی سعی در درگیر کردن ذهنی مشتریهای خود کنید به نحوی که آنها مدام منتظر این باشند که محصول جدید شما را که همان قصه جدید در کسبوکار شماست، بشنوند.بدانید که انسانها براساس احساسی که از داستانها دریافت میکنند، رفتار کرده و ترجیحشان این است به سراغ داستانها یا همان محصولاتی بروند که به آنها حس بهتری میدهد. باید این نکته را درنظر داشته باشید که در طول دورههای مختلف کاری، داستانهایی گوناگون را بازگو کنید که این خود اصل تنوع خواهد بود که از اصلیترین مبانی بقا در دنیای کسبوکار است.
بازار همیشه پر از مشتری است و فقط هنر داستانگویی شماست که آنها را به سمت کسبوکارتان هدایت و جذب میکند. مردم عادتهای ذهنی مختلفی دارند که گاهی چند سال است به آنها چسبیدهاند اما نمیدانند که داستانهای دیگری را هم میتوان شنید و این وظیفه شماست که با ابزارها و محصولاتی که دارید تلاش کنید که عادتهای ذهنی افراد را دگرگون کنید و در آنها این باور را بهوجود بیاورید که تغییر همیشه میتواند جهان جدیدی را روی آنها بگشاید.
دنیای بازار پر از رقابت است و گاهی مشتریها از محصولات انتظارات خیالی دارند و شاید شما بگویید که این انتظارات را نمیتوان برآورده کرد اما خودتان میگویید خیالی؛ پس برایشان یک داستان خیالی بگویید. بگذارید محصول شما خیالپردازی آنها را تحریک کند. اینجاست که میتوانید آیندهای که هیچکس تجربه نکرده را به همان صورت که خیال میکنند برایشان محقق کنید. محصول شما باید داستانی را در بر داشته باشد که مشتری را جذب کند و برای رسیدن به این مهم هم شما توانمند هستید و هم بازار آماده پاسخ به تلاشهای شما.نبرد در بازار، نبرد میان داستانهاست؛ باید قدرتی که در دل داستانها نهفته است را درک کنید. داستانها میتواند به شما قدرت دهد یا قدرتتان را از شما بگیرد. مشتریهای خود را بشناسید و داستانهایی را که برای آنها انگیزهبخش است، بگویید. ببینید آنها در ذهنشان به چه موضوعی علاقهمند هستند؛ محصولتان را در ذهن مشتری جوری تفهیم کنید که تداعیکننده علایقش باشد.
سؤال اینجاست آیا یک داستان را میتوان برای تمام مردم بازگو کرد؟پاسخ آری است اما زمانی که آنها مشترکات ذهنی بیشماری را با هم داشته باشند. این واقعیت را باید پذیرفت که ما نمیتوانیم تمام سهم بازار را داشته باشیم بلکه باید بخشی از جامعه هدف را مشخص کنیم و آنها را که به داستانهای ما علاقه نشان میدهند، شناسایی کنیم و به سمت محصولات جذب کنیم.تلاش کنید مشتریها با شنیدن داستانتان و خرید از شما احساس برنده بودن کنند. این اتفاق یکشبه رخ نمیدهد؛ به تلاشتان ادامه دهید تا داستانتان برای مشتریها جذاب باشد و بدانید با تغییرات سریعی که در جهان حاکم است، هیچ ضمانتی وجود ندارد داستانی که امروز جذاب بود، فردا هم جذابیت داشته باشد و تجربه نشان داده که مشتری فریب داستانهای ساده را نمیخورد.
میثم برجیبیاتی | مشاور کسبو کار
بازار همیشه پر از مشتری است و فقط هنر داستانگویی شماست که آنها را به سمت کسبوکارتان هدایت و جذب میکند. مردم عادتهای ذهنی مختلفی دارند که گاهی چند سال است به آنها چسبیدهاند اما نمیدانند که داستانهای دیگری را هم میتوان شنید و این وظیفه شماست که با ابزارها و محصولاتی که دارید تلاش کنید که عادتهای ذهنی افراد را دگرگون کنید و در آنها این باور را بهوجود بیاورید که تغییر همیشه میتواند جهان جدیدی را روی آنها بگشاید.
دنیای بازار پر از رقابت است و گاهی مشتریها از محصولات انتظارات خیالی دارند و شاید شما بگویید که این انتظارات را نمیتوان برآورده کرد اما خودتان میگویید خیالی؛ پس برایشان یک داستان خیالی بگویید. بگذارید محصول شما خیالپردازی آنها را تحریک کند. اینجاست که میتوانید آیندهای که هیچکس تجربه نکرده را به همان صورت که خیال میکنند برایشان محقق کنید. محصول شما باید داستانی را در بر داشته باشد که مشتری را جذب کند و برای رسیدن به این مهم هم شما توانمند هستید و هم بازار آماده پاسخ به تلاشهای شما.نبرد در بازار، نبرد میان داستانهاست؛ باید قدرتی که در دل داستانها نهفته است را درک کنید. داستانها میتواند به شما قدرت دهد یا قدرتتان را از شما بگیرد. مشتریهای خود را بشناسید و داستانهایی را که برای آنها انگیزهبخش است، بگویید. ببینید آنها در ذهنشان به چه موضوعی علاقهمند هستند؛ محصولتان را در ذهن مشتری جوری تفهیم کنید که تداعیکننده علایقش باشد.
سؤال اینجاست آیا یک داستان را میتوان برای تمام مردم بازگو کرد؟پاسخ آری است اما زمانی که آنها مشترکات ذهنی بیشماری را با هم داشته باشند. این واقعیت را باید پذیرفت که ما نمیتوانیم تمام سهم بازار را داشته باشیم بلکه باید بخشی از جامعه هدف را مشخص کنیم و آنها را که به داستانهای ما علاقه نشان میدهند، شناسایی کنیم و به سمت محصولات جذب کنیم.تلاش کنید مشتریها با شنیدن داستانتان و خرید از شما احساس برنده بودن کنند. این اتفاق یکشبه رخ نمیدهد؛ به تلاشتان ادامه دهید تا داستانتان برای مشتریها جذاب باشد و بدانید با تغییرات سریعی که در جهان حاکم است، هیچ ضمانتی وجود ندارد داستانی که امروز جذاب بود، فردا هم جذابیت داشته باشد و تجربه نشان داده که مشتری فریب داستانهای ساده را نمیخورد.
میثم برجیبیاتی | مشاور کسبو کار