اگر فکر میکنید با تاکسی سوار نشدن از بحثهای تحلیلی فرار کردهاید، سخت در اشتباهید
یا ربطی خواهم یافت یا ربطی خواهم ساخت
همه چیز به هم مربوط است. اگر فکر میکنید اینطور نیست یا خیلی ساده لوحید یا اصلا تا به حال سوار تاکسی نشدهاید. کافی است یک بار وارد یک بحث تحلیلی سیاسی-اجتماعی شوید تا حساب کار دستتان بیاید که در این مملکت چه خبر است. تا بفهمید همه چیز به هم مربوط است و در همه مسائل دستهای پشت پردهاند که آخر کار برای من و شما تصمیم میگیرند. حالا اگر شما خودتان دست پشت پرده نیستید یا آشنایی در پشت پرده ندارید، لااقل میتوانید در این بحثها مشارکت داشته باشید و دلی سبک کنید. از این حرفها گذشته، در زندگی ما سوالاتی هست که همیشه به دنبال یافتن پاسخ برای آنها هستیم. البته اگر شما در زندگیتان سوالی نیست که همیشه به دنبال پاسخ آن بگردید، احتمالا راه را اشتباه رفتهاید و بایدتجدید نظری در سبک زندگی و شیوه جستوجوگری خود بکنید. اگر هم این سوالات همیشه با شما هستند و دنبال مرجعی برای یافتن پاسخ آن هستید باید این خبر خوش را به شما بدهیم که جاها و آدمهای مختلفی هستند که میتوانند به این دست سوالهای ما جواب بدهند. برای مثال، چگونه بفهمیم کار خودشان است یا نه؟ چگونه بفهمیم با مرگ گورخری در ماداگاسکار دلار ارزان میشود یا گران؟ اصلا چگونه بفهمیم ماداگاسکار گورخر دارد یا نه؟ همه اینها سؤالاتی است که برای یافتن پاسخ آن نیاز است یک مسیر طولانی و ترجیحا پر ترافیک را با تاکسی سفر کنید. اگر همه مسافران پایه باشند و خوب بحث دربگیرد، جواب همه سؤالاتتان را خواهید یافت. اما اگر با وجود شرایط کرونا یا هر دلیل دیگری خیلی وقت است که تاکسی سوار نشدهاید، ما به شما مراجع دیگری را معرفی میکنیم که میتوانند پاسخگوی سؤالات شما باشند.
علی گنجی روزنامهنگاری که خیلی وقت است تاکسی سوار نشده اما زخمی شکلهای دیگر تحلیل است
هر ایرانی که سوار هواپیما میشود و از آن بالا ما ریزه میزهها را میبیند، از همان لحظه تحلیلگر و ایران پژوه میشود. زمین تمرین هم خانه ایرانیان مقیم خارج کشور است. به این صورت که وقتی برای شام به خانه ایرانی دیگری میروند، از رنجی که بر آنها روا رفته میگویند و همزمان غذای میزبان را نقد و بررسی میکنند. پیش آمده که آنقدر غذا را خوب نقد میکنند و ایرادات بنیاسرائیلی میگیرند که به مسابقات بفرمایید شام اعزام شده و در صورت کسب پیروزی، بهعنوان کارشناس و تحلیلگر مسائل ایران به استخدام شبکههای آنور آبی در میآیند. «تو ایران واقعا خیلی دارکه همه چی.» «این گاورمنت ایران معلوم نیست چه پوینتی از کاراش داره.» «خدا رو شکر اینجا تو لاندِن میشه یه نفس راحت کشید.» این را ایرانیانی میگویند که از خانههای بزرگ و راحتشان در ایران نقل مکان کردهاند به آپارتمانها نقلی و ۴۰ متری لندن. در آنالیزشان تا حد ممکن از لغات انگلیسی استفاده میکنند و اساس تحلیلشان هم این است که هر چه در خارج اتفاق میافتد خوب است و هر آنچه در ایران میگذرد اشتباه محض. مثلا اوایل دوران کرونا ایران محدودیت رفت و آمد نداشت و خارجنشینان به فریاد در آمدند که چرا ایران کاری برای کنترل کرونا نمیکند. کرونا که به انگلیس رسید و از قضا نوع انگلیسیاش کل اروپا را بیچاره کرد، این عزیزان به مقام دفاع از دولت فخیمه ملکه که بسیار کار خوبی کرده که منع رفت و آمد نگذاشته و باید ایمنی جمعی کسب شود. ایران هم که مقررات منع رفت و آمد را گذاشته بود مورد نقد مجدد این یاران سفر کرده قرار گرفت. هرچیزی از نوع ایرانیاش بد است. فقط خارجی!
شاخهای مجازی
یکی از گروههایی که وظیفه خطیر ربط دادن همه چیز به هم را بهعهده گرفتهاند، شاخهای اینستاگرامی و مجازیاند. تجربه ثابت کرده مردم در محیط آنلاین، همه چیز را باور میکنند. وقتی گروهی تصور میکنند پروفسور سمیعی آنقدر بیکار است که کانال تلگرامی و صفحه اینستاگرامی دارد، حتما هر چیز دیگری را هم قبول میکنند. لازم هم نیست حتما یک شخص شاخ باشید. همین که صفحهتان مخاطب داشته باشد و لایک خورش بالا باشد، شما یک تحلیلگر هستید. مثلا یک صفحه که دابسمش پخش میکند، ناگهان پستی منتشر میکند و زیرش مینویسد: «اینجا ایران است خیلی قدیما... چی بودیم چی شدیم» و بعد هم تحلیل ارائه میدهد از اینکه ما قدرشناس نبودیم و از یک ابر قدرت جهانی رسیدهایم به وضعیتی که دائم برقمان برود. شاخهای مجازی کم نیستند. بازیگرانی که در تلویزیون نقشهای درجه سه و چهار بازی میکردند و اکنون در سریال و فیلمی جای ندارند، اینستاگرامر شدهاند و فضای فعالیت هنریشان در قاب گوشی خلاصه میشود. فرقی هم ندارد خبر مورد تحلیلشان واقعی است یا نه. مثلا کلیپی از چاقوکشی در طلافروشی در مالزی یا هند در صفحهشان قرار میدهند و مینویسند: «واقعا ما ایرانیها کی فرصت کردیم اینقدر بد باشیم؟» بعد هم که خبر تکذیب میشود و همه اعتراض میکنند که اینجا ایران نیست و ما را بدبخت نشان نده، پستی میگذارند با این مضمون؛ «الان یعنی تو کشور خودمون دزدی و چاقوکشی نمیشود؟» و به همین راحتی از پاسخگویی پخش اخبار جعلی فرار میکنند. بعد هم کلیپی از نوازش گربهشان جهت تلطیف فضا پخش میکنند و در بیوی خود مینویسند: «حامی حقوق حیوانات». صفحه که به بازدید کافی رسید تبلیغات را شروع میکنند تا یک وقت رنجی در زندگیشان تحمل نکنند. در مواجهه با این گروه تحلیلگران میتوانید از گزینه بلاک استفاده کنید که برای گروههای قبلی بهخصوص شوهرعمهها مورد استفاده نبود. مراقب تبلیغات و کرم موها و رنگ موهای تقلبی که در صفحهشان تبلیغ میشود هم باشید که علاوه بر اعصاب، موهایتان هم از دست خواهد رفت.
شوهرعمهها
گروه دیگری از آنالیزورهای همهکاره که تا قبل از فراگیری اینترنت، حوزه فعالیتشان دورهمیهای خانوادگی بود، حالا حسابی صاحب تریبون هستند. حالا که همه در قرنطینه و خانه نشستهاند و صبح تا شب اینستاگرام و واتساپ را مرور میکنند، شوهرعمهها بعد از سالها مورد اقبال قرار گرفته و بازار تحلیلشان داغ است. این گروه از پژوهشگران، تصورشان از گروههای تلگرامی و اینستاگرام این است که همه تمام مطالب ریز و درشتشان را مورد مطالعه قرار میدهند. تحلیلگران بازنشسته که اکثرا مورد بیتوجهی عمهها قرار گرفتهاند، گروههای فامیلی را پر میکنند از مطالب متنوع که مطلقا هیچ ربطی به هم ندارند. صبحها معمولا با یک «صبح بخیر خدمت تمامی اعضای گروه» شروع میکنند و بعد سراغ آخرین مطالب میروند که یا نقلقولی است از کورش کبیر یا توصیههای کرونایی است یا یک هشدار در مورد نوع جدید کلاهبرداری و دزدی که باید مراقبش باشیم. تفاوتی ندارد که با آنها موافقت یا مخالفت کنید زیرا در آخر حرف خودشان را میزنند و با جمله «اینها رو من خودم دیدم که میگم» مهر باطلی میزنند بر تمامی فکتهایی که در برابرشان میگذارید. این گروه ریشه مشکلات را در بطن جامعه میبینند و هر بلایی اعم از تورم، قحطی، گرانی، سیل و زلزله را با جمله «آقا همه اینها تقصیر خودمان است» مورد تحلیل دقیق قرار میدهند. در مواجه با این گروه از تحلیلگران خونسردی خود را حفظ کرده، فاصله را رعایت کنید و امور را به عمه خود بسپارید.
دانشجوهای سال اولی
فضای دانشگاه باعث میشود دانشجوی تازهوارد از پایه با همه چیز مخالفت کند. البته سعی میکند این مخالفت علمی باشد. مثلا به یک دانشجو بگویید فلان رشته دانشگاهی خوب است. سریعا مخالفتش را ابراز کرده و آسمان را به زمین میبافد تا به شما بفهماند رشته مورد نظر اصلا خوب نیست و شما سخت در اشتباهید. اگر به همان دانشجو بگویید همان رشته بد است، باز هم مخالفت میکند. به این صورت اصل پایستگی مخالفت در قشر دانشجو را متوجه خواهید شد که از بین نمیرود، بلکه از موضوعی به موضوع دیگر میرود. این تحلیلگران حتی اگر فقط یک هفته از دانشگاه رفتنشان گذشته باشد، تمامی تحولات سیاسی و فرهنگی را از دید رشته دانشگاهی خود میبینند و همه چیز را با رشته دانشگاهیشان تحلیل میکنند. اگر شانس بیاورید و به پست دانشجویان فلسفه نخورید، احتمالا چندی از کلمات مورد استفادهشان را متوجه خواهید شد. در مواجه با این قشر، برعکس راننده تاکسیها، هیچگاه موافقت خود را اعلام نکنید تا در پایان یکی از مخالفان خسته شود و محل را ترک کند. متاسفانه راه دیگری برای مقابله با تحلیل دانشجویی بهدست نیامده.