من، کنافه  و قبرستان یوسفیه

من، کنافه و قبرستان یوسفیه

علیرضا رأفتی روزنامه‌نگار

   کسانی که روزنامه‌نگاری کرده‌اند،می‌دانند محتواها کنار هم معنای دیگری پیدا می‌کند. مثلا اگر یک روزنامه حزب فلان، کاریکاتوری از عضو ارشد حزبش منتشر کند، یک معنی دارد و اگر روزنامه دیگری از حزب مخالف فلان همان کاریکاتور را منتشر کند، معنایی دیگر. یا به عنوان مثال، اگر یک تیتر افتخارآمیز کنار یک عکس تحقیرآمیز استفاده شود کاملا معنایی مخالف آنچه  به‌تنهایی هست را متبادر می‌کند. ذهنم درگیر همین چیزها بود که در یکی از شبکه‌های اجتماعی دو محتوای متفاوت را کنار هم دیدم. دو محتوایی که هیچ جوره نمی‌شود ربطی بین‌شان پیدا کرد اما وقتی در آن زمان خاص و در آن مکان خاص کنار هم قرار گرفتند، حرف خاص خودشان را در گوشم خواندند. اولی یک محتوای ویدئویی بود از یک تستر غذا که در رستورانی ترکیه‌ای در استانبول نشسته بود و گارسون داشت برایش کنافه می‌کشید. کنافه را گذاشته بود وسط میز و با چیزی شبیه شمشیر و با حرکاتی خاص آن را می‌برید و در بشقاب‌های روی میز می‌کشید. همه چیز در شیک‌ترین و لوکس‌ترین حالت خودش قرار داشت. محتوای دومی خبر تخریب قبرستان یوسفیه در بیت‌المقدس بود. قبرستان یوسفیه بخشی از هویت مردم فلسطین است که این روزها توسط بولدوزرهای رژیم اشغالگر در هم کوبیده می‌شود تا به جای استخوان‌های اجداد فلسطینی‌ها، بوستان توراتی صهیونیست‌ها ساخته شود.
ذهنم می‌گفت کنافه مال ترکیه نیست. آن رستوران لوکس ترکیه‌ای نیست. آن همه ظواهر لوکس ترکیه‌ای نیستند. آن بولدوزر داشت یک هویت را در هم می‌کوبید. آن گارسون هم. کنافه ساخت فلسطین است. تاریخ می‌گوید، معاویه بن ابی سفیان در رمضان بسیار گرسنه می‌شد و دستور داد آشپزان چیزی ابداع کنند که توان جسمی‌اش را در طول روز نگه دارد. یک آشپز اهل نابلس فلسطین «کنافه» را ابداع کرد. کنافه هم مثل بسیاری دیگر از ظواهری که حالا در ترکیه و کشورهای دیگر به نام زده شده‌اند، خاص فلسطین است.
این روزها فلسطینی‌ها دل و دماغ نصف کردن کنافه با شمشیر در رستورانی لوکس را ندارند. بیشتر دل نگران استخوان‌های شهدای‌شان هستند که زیر چرخ‌ بولدوزرهای رژیم اشغالگرصهیونیستی له می‌شود.