درباره حضور قدیمی و ریشهدار ترن در سینما و چند فیلم قطاری
قصههاشون قطارقطار
سفر و رفتن و آمدن بهاندازه کافی پرقصه است و بار دراماتیک دارد، چه رسد به اینکه این مسیر و سفر از مبدأ به مقصد یا بالعکس با وسیله نقلیه هیجانانگیزی چون قطار باشد. قطار، چه در قالب درونشهری و در هیبت مترو و چه حتی برونشهری و درگذر از مرزهای مختلف باشد، اموراتش بیقصه و بیرویداد و بیلحظه نمیگذرد و همیشه چیزی برای اشاره و داستانپردازی دارد. سینما که خود قطاری مهیج با مسافران، قصهها و مقصدهایی جذاب است. در همین سفر طولانیِ تا اینجا 126 سالهاش، بارها در فیلمها و سریالهای مختلف سکانسهایی را بهقطار اختصاص داده و عموما هم ضمن بحث زیباییشناسی و بصری، گوشهچشمی هم به همان مفهوم سفر و رفتن نظر داشته است.
پیوند قطار و سینما تقریبا همان سرچراغی و از ابتدای ظهور سینما شکل گرفت و «ورود لکوموتیو بخار به ایستگاه لسیوته» ساخته برادران لومیر، جزو اولین فیلمهای تاریخ سینماست. نکته جالب اینکه موقع اولین نمایش فیلم در سالن سینما، بسیاری از تماشاگران با نزدیک شدن قطار روی پرده از ترس و دلهره دستوپایشان را گم کردند و حتی بعضیها هم از سالن بیرون رفتند. اتفاقی که به شکلی مشابه سالها بعد و موقع اکران فیلم سهبعدی هوگو به کارگردانی مارتین اسکورسیزی هم رخ داد و بعضی از تماشاگران موقع خروج قطار از ریل، تقریبا همان وضعیت هراسانی را تجربه کردند که همتایانشان سالها قبل هنگام تماشای فیلم لومیرها تجربه کرده بودند.
با چنین پیوند ازلی و ابدی قطار و سینما، گاهی قطار به لوکیشن اصلی فیلمها تبدیل میشود و نقش محوری و تعیینکننده در قصهها دارد. در این آثار داستان چنان با بستر رواییاش عجین میشود که تصور آن قصه در فضا و لوکیشن و حتی وسیله نقلیهای دیگر ناممکن است.
یکی از اولین و اتفاقا مهمترین فیلمهایی که قطار، نقشی بسیار مؤثر و دراماتیک در آن دارد، کمدی صامت «ژنرال» با بازی درخشان باستر کیتون و کارگردانی مشترک کیتون و کلاید براکمن محصول سال 1926 است. کلمه ژنرال درواقع اسم لکوموتیو بخار است که جانی گری (کیتون) عاشقانه او را دوست دارد. عشق دیگر جانی در زندگی هم دختری به نام آنابل است. درام قصه وقتی بیشتر میشود که نیروهای دشمن در جنگ داخلی آمریکا، ژنرال را میدزدند، درحالیکه آنابل هم در قطار است. از آن پس آنچه باعث شور و هیجان فیلم و اشتیاق تماشاگر برای ادامه تماشا میشود، به آب و آتشزدن جانی برای نجات دو عشق زندگیاش است.
قطار در وسترن تماشایی «سه و ده به یوما» ساخته دلمر دیوز (1957) هم نقش مهمی دارد. هم در عنوان فیلم که منظور از آن عددها ساعت حرکت قطار است و هم اینکه بخش تعیینکننده پایانی در ارتباط با این وسیله نقلیه اتفاق میافتد. کشاورزی به نام دن (ون هفلین) به دلیل بدهی، ناچار به همراهی با بن، یک مجرم خطرناک (گلن فورد) میشود؛ کسی که قرار است او را برای اجرای حکم اعدام و با قطار ساعت 3 و 10دقیقه راهی یوما کنند. منتها چالش و خطر ماجرا آنجا برای دن بیشتر میشود که دار و دسته مجرم به فکر فراریدادن سردسته دربند خود هستند. سالها بعد و درسال 2007 جیمز منگولد با بازی راسل کرو و کریستین بیل نسخه خوش و آب و رنگتر و مهیجتری از همین قصه میسازد، اما اصالت و ماندگاری آن اثر کلاسیک و سیاهوسفید به قوت خود باقی ماند.
احتمالا پرچهرهترین قطار تاریخ سینما همان قطار «قتل در قطار سریعالسیر شرق» به کارگردانی سیدنی لومت و محصول سال 1974 باشد که قتلی در آن اتفاق میافتد؛ شان کانری، لورن باکال، اینگریدبرگمن، ژاکلین بیسه، جان گیلگاد، ریچارد ویدمارک، آنتونی پرکینز، ژان پیرکسل، ونسا ردگریو و برخی بازیگران مطرح دیگر مسافران این قطار هستند. چند سال قبل از هنرنمایی دیوید سوشی (ساچت) در نقش پوآرو، این آلبرت فینی است که در نقش این کارآگاه بلژیکی مخلوق آگاتا کریستی ظاهر میشود و در قطاری که در کوههای صربستان متوقف شده، حل یک معمای جنایی و افشای هویت قاتل را بهعهده میگیرد.
کنت برانا در سال 2017 نسخه تازه و اتفاقا پرچهرهای از این اثر مشهور کریستی ساخت اما فیلم چندان رضایت تماشاگران را فراهم نکرد و همچنان اثر لومت جایگاه مهمتری دارد. هرچند برخی دوستداران آثار کریستی، حتی همان فیلم قدیمی را هم همپای کتاب نمیدانستند.
بیشک یکی از درخشانترین فیلمهای قطاری سینما، «قطار افسارگسیخته» ساخته آندری کونچالفسکی، محصول سال 1985 است. فرار دو زندانی از زندانی در آلاسکا، با سوارشدن آنها به قطاری که بدون لکوموتیوران و با سرعت در مسیری یخزده پیش میرود، فیلم را تبدیل به اثری دیوانهوار و میخکوبکننده میکند. خوی وحشی شخصیت منی (جان وویت) هم التهاب قصه را به اوج خود میرساند. همه خشونت و موقعیت دردناک و سوز سرمای فیلم یک طرف، آن قطرات نامنظم و پرشتاب برفی که در آن اواخر فیلم به دوربین و نمای نقطهنظر باک و سارا برخورد میکند هم یک طرف که انگار به شکل مستقیم بهصورت تماشاگر میخورد و زمهریر قصه به عمق جانش نفوذ میکند.
ظاهرا فیلم مشهور و خاطرهانگیز ترن، محصول سال 1366 و ساخته امیر قویدل با نگاهی به همین فیلم قطار افسارگسیخته نوشته و ساخته شد و حتی کارگردان، فضای سوزناک زمستانی منبع اقتباس را حفظ کرد.منتها فضای نیستانگارانه آن فیلم خارجی در ترن با دستمایه درست و دقیقی بومی و اینجایی شد و ما قصه لکوموتیورانی را میبینیم که باوجود خطرات و تهدیدهای حکومتی، قطار سوخت مایحتاج مردم انقلابی را به آنها میرساند. کارگردانی قویدل، بازیهای فرامرز قریبیان و خسرو شکیبایی، فیلمبرداری فرج حیدری، تدوین حسین زندباف و موسیقی مجید انتظامی از مهمترین امتیازات فیلم ترن است.
راستش حتی مرور این چند فیلم قطاری و ملتهب هم مانع یادآوری سوزنبان سالخورده فیلم «طبیعت بیجان» ساخته سهراب شهیدثالث(1354)نمیشود که یک روزی آمدند و حکم بازنشستگی را به دستش دادند. فیلمساز با سبک و سیاق متفاوت خودش بهجای همه هیجانات قطار و التهابات سفر، ترجیح داد با سکون، آرامش و رخوت پیرمردی همراه باشد که وظیفه تغییرمسیر قطارها را بهعهده دارد، شاید بیآنکه بداند چه ماجراها و دگرگونیِ سرنوشتهایی در پس همین وظیفه پنهان است.
پیوند قطار و سینما تقریبا همان سرچراغی و از ابتدای ظهور سینما شکل گرفت و «ورود لکوموتیو بخار به ایستگاه لسیوته» ساخته برادران لومیر، جزو اولین فیلمهای تاریخ سینماست. نکته جالب اینکه موقع اولین نمایش فیلم در سالن سینما، بسیاری از تماشاگران با نزدیک شدن قطار روی پرده از ترس و دلهره دستوپایشان را گم کردند و حتی بعضیها هم از سالن بیرون رفتند. اتفاقی که به شکلی مشابه سالها بعد و موقع اکران فیلم سهبعدی هوگو به کارگردانی مارتین اسکورسیزی هم رخ داد و بعضی از تماشاگران موقع خروج قطار از ریل، تقریبا همان وضعیت هراسانی را تجربه کردند که همتایانشان سالها قبل هنگام تماشای فیلم لومیرها تجربه کرده بودند.
با چنین پیوند ازلی و ابدی قطار و سینما، گاهی قطار به لوکیشن اصلی فیلمها تبدیل میشود و نقش محوری و تعیینکننده در قصهها دارد. در این آثار داستان چنان با بستر رواییاش عجین میشود که تصور آن قصه در فضا و لوکیشن و حتی وسیله نقلیهای دیگر ناممکن است.
یکی از اولین و اتفاقا مهمترین فیلمهایی که قطار، نقشی بسیار مؤثر و دراماتیک در آن دارد، کمدی صامت «ژنرال» با بازی درخشان باستر کیتون و کارگردانی مشترک کیتون و کلاید براکمن محصول سال 1926 است. کلمه ژنرال درواقع اسم لکوموتیو بخار است که جانی گری (کیتون) عاشقانه او را دوست دارد. عشق دیگر جانی در زندگی هم دختری به نام آنابل است. درام قصه وقتی بیشتر میشود که نیروهای دشمن در جنگ داخلی آمریکا، ژنرال را میدزدند، درحالیکه آنابل هم در قطار است. از آن پس آنچه باعث شور و هیجان فیلم و اشتیاق تماشاگر برای ادامه تماشا میشود، به آب و آتشزدن جانی برای نجات دو عشق زندگیاش است.
قطار در وسترن تماشایی «سه و ده به یوما» ساخته دلمر دیوز (1957) هم نقش مهمی دارد. هم در عنوان فیلم که منظور از آن عددها ساعت حرکت قطار است و هم اینکه بخش تعیینکننده پایانی در ارتباط با این وسیله نقلیه اتفاق میافتد. کشاورزی به نام دن (ون هفلین) به دلیل بدهی، ناچار به همراهی با بن، یک مجرم خطرناک (گلن فورد) میشود؛ کسی که قرار است او را برای اجرای حکم اعدام و با قطار ساعت 3 و 10دقیقه راهی یوما کنند. منتها چالش و خطر ماجرا آنجا برای دن بیشتر میشود که دار و دسته مجرم به فکر فراریدادن سردسته دربند خود هستند. سالها بعد و درسال 2007 جیمز منگولد با بازی راسل کرو و کریستین بیل نسخه خوش و آب و رنگتر و مهیجتری از همین قصه میسازد، اما اصالت و ماندگاری آن اثر کلاسیک و سیاهوسفید به قوت خود باقی ماند.
احتمالا پرچهرهترین قطار تاریخ سینما همان قطار «قتل در قطار سریعالسیر شرق» به کارگردانی سیدنی لومت و محصول سال 1974 باشد که قتلی در آن اتفاق میافتد؛ شان کانری، لورن باکال، اینگریدبرگمن، ژاکلین بیسه، جان گیلگاد، ریچارد ویدمارک، آنتونی پرکینز، ژان پیرکسل، ونسا ردگریو و برخی بازیگران مطرح دیگر مسافران این قطار هستند. چند سال قبل از هنرنمایی دیوید سوشی (ساچت) در نقش پوآرو، این آلبرت فینی است که در نقش این کارآگاه بلژیکی مخلوق آگاتا کریستی ظاهر میشود و در قطاری که در کوههای صربستان متوقف شده، حل یک معمای جنایی و افشای هویت قاتل را بهعهده میگیرد.
کنت برانا در سال 2017 نسخه تازه و اتفاقا پرچهرهای از این اثر مشهور کریستی ساخت اما فیلم چندان رضایت تماشاگران را فراهم نکرد و همچنان اثر لومت جایگاه مهمتری دارد. هرچند برخی دوستداران آثار کریستی، حتی همان فیلم قدیمی را هم همپای کتاب نمیدانستند.
بیشک یکی از درخشانترین فیلمهای قطاری سینما، «قطار افسارگسیخته» ساخته آندری کونچالفسکی، محصول سال 1985 است. فرار دو زندانی از زندانی در آلاسکا، با سوارشدن آنها به قطاری که بدون لکوموتیوران و با سرعت در مسیری یخزده پیش میرود، فیلم را تبدیل به اثری دیوانهوار و میخکوبکننده میکند. خوی وحشی شخصیت منی (جان وویت) هم التهاب قصه را به اوج خود میرساند. همه خشونت و موقعیت دردناک و سوز سرمای فیلم یک طرف، آن قطرات نامنظم و پرشتاب برفی که در آن اواخر فیلم به دوربین و نمای نقطهنظر باک و سارا برخورد میکند هم یک طرف که انگار به شکل مستقیم بهصورت تماشاگر میخورد و زمهریر قصه به عمق جانش نفوذ میکند.
ظاهرا فیلم مشهور و خاطرهانگیز ترن، محصول سال 1366 و ساخته امیر قویدل با نگاهی به همین فیلم قطار افسارگسیخته نوشته و ساخته شد و حتی کارگردان، فضای سوزناک زمستانی منبع اقتباس را حفظ کرد.منتها فضای نیستانگارانه آن فیلم خارجی در ترن با دستمایه درست و دقیقی بومی و اینجایی شد و ما قصه لکوموتیورانی را میبینیم که باوجود خطرات و تهدیدهای حکومتی، قطار سوخت مایحتاج مردم انقلابی را به آنها میرساند. کارگردانی قویدل، بازیهای فرامرز قریبیان و خسرو شکیبایی، فیلمبرداری فرج حیدری، تدوین حسین زندباف و موسیقی مجید انتظامی از مهمترین امتیازات فیلم ترن است.
راستش حتی مرور این چند فیلم قطاری و ملتهب هم مانع یادآوری سوزنبان سالخورده فیلم «طبیعت بیجان» ساخته سهراب شهیدثالث(1354)نمیشود که یک روزی آمدند و حکم بازنشستگی را به دستش دادند. فیلمساز با سبک و سیاق متفاوت خودش بهجای همه هیجانات قطار و التهابات سفر، ترجیح داد با سکون، آرامش و رخوت پیرمردی همراه باشد که وظیفه تغییرمسیر قطارها را بهعهده دارد، شاید بیآنکه بداند چه ماجراها و دگرگونیِ سرنوشتهایی در پس همین وظیفه پنهان است.
تیتر خبرها