امام برهان قاطع

به مناسبت ولادت حضرت امام الرئوف؛ علی‌بن موسی الرضا(ع) نگاهی کردیم به مناظره‌های حضرت با عالمان ادیان دیگر و علم زایدالوصف ایشان که در این مناظره‌ها قابل‌توجه و شگفت‌آور است

امام برهان قاطع

هر سال ایام انتخابات که می‌شود، رویدادی شوق و شور انتخاباتی را بیش از هر چیز در مردم شکوفا می‌کند و همه آنها را مستقیما به میدان انتخابات می‌کشاند. این اتفاق که منشأ بسیاری از مباحث انتقادی در فرهنگ جمهوری اسلامی بوده، مناظرات انتخاباتی است که هر دوره انتخابات به میزبانی صدا و سیما برگزار می‌شوند. اساسا موضوع مناظره موضوع جذابی است چرا که دو طرف آن باید در هر مبحث موردنظر با برهان عقلی و منطقی یکدیگر را اقناع کنند. در تاریخ مناظره‌های این‌چنینی مصادیق مختلفی داشته‌اند و یکی از مهم‌ترین و جالب‌ترین مناظره‌ها در تاریخ اسلام، مناظره حضرت رضا(ع) با علمای ادیان دیگر است. دوران امام هشتم(ع) را در حقیقت باید دوران گفت‌وگوی ادیان و مذاهب با مکتب تشیع به امامت امام رضا(ع) بدانیم. لذا مامون که از مکارترین خلفای عباسی بود، تلاش می‌کرد برای مقابله با مکتب فکری حضرت رضا(ع) زمینه بیشتری برای ارائه نظرات علمی ادیان و مذاهب مختلف فراهم کند تا با این نقشه راهبردی، مرجعیت علمی امام را زیر سؤال ببرد. بر همین اساس برای به چالش کشیدن ویژگی‌های علمی امام، مناظرات مهمی بین امام رضا(ع) و پیروان ادیان عیسوی، موسوی و حتی دهریون (افرادی که اعتقادی به خدا نداشتند) و مذاهب فقهی و کلامی ترتیب می‌داد. در این روزها که غبار تبلیغات و ماجراهای انتخاباتی خوابیده، فرصت خوبی است تا به سیره حضرت رضا(ع) در مناظره‌های مهم دوران حیات‌شان توجه کنیم و شرح کوتاهی از تعدادی از این مناظرات را بخوانیم. گزارش امسال جام‌جم در روز ولادت حضرت سلطان به همین اتفاق اختصاص دارد.

مناظره با جاثلیق نصرانی

طرف  اول  مناظره:   امام رضا (ع)
طرف دوم مناظره: جاثلیق  نصرانی
موضوع: حضرت عیسی(ع)
منابع: جلد 49 بحارالانوار
و جلد اول عیون اخبار الرضا


زمینه شکل‌گیری: در تاریخ آمده که مأمون به وزیر خود؛ فضل بن سهل، دستور داد علمای زرتشت و ادیان دیگر را جمع کند تا با آنها سخنی را در میان بگذارد. فضل همه‌ آنها را جمع کرد.  در این جلسه آنگونه که در تاریخ آمده است امام رضا (ع) با 7 نفر از عالمان ادیان مختلف یکی پس از دیگری مناظره می‌کند. شرح این مناظره‌ها در  تاریخ زندگی اهل بیت (ع) بسیار معروف بوده و زبانزد است. در همین گزارش شرح مناظره با بعضی از این عالمان را می‌خوانید.
مأمون به عالمان گفت: «من پسرعمویی دارم که می‌خواهم با او مناظره کنید. فردا صبح همه شما نزد من حاضر شوید.» فضل نوفلی روایت می‌کند: «ما نزد حضرت رضا(ع) نشسته بودیم که یاسر، خادمش، وارد شد و عرض کرد: «آقای من! مأمون خدمت شما سلام می‌رساند و می‌گوید فردا علمای ادیان مختلف نزد ما جلسه‌ای تشکیل می‌دهند؛ شما هم
تشریف بیاورید.»
متن مناظره: آورده‌اند که در جلسه مناظره، مأمون امام را کنار خود نشاند و مدتی با او گرم صحبت شد و سپس به جاثلیق گفت: «ای جاثلیق! ایشان پسرعموی من، علی بن موسی الرضا(ع) از فرزندان فاطمه، دختر پیامبر اسلام(ص) و علی بن ابیطالب(ع) است. دوست دارم با او بحث کنی اما انصاف را هم رعایت نمایی.»
جاثلیق گفت: «ای امیرمؤمنان! چگونه بحث کنم با مردی که می‌خواهد با من از کتابی سخن گوید که من آن ‌را قبول ندارم و از سخنان پیامبری برای من دلیل بیاورد که به او ایمان ندارم؟»
حضرت رضا(ع) در کمال آرامش فرمود: «ای نصرانی! اگر من با انجیلی که تو قبول داری، با تو بحث کنم، آیا می‌پذیری؟»
جاثلیق گفت: «مگر من می‌توانم آنچه را انجیل بگوید، رد کنم؟ بله؛ به خدا قسم حتی اگر خوشایندم نباشد و به ضررم تمام شود، هر چه انجیل بگوید قبول دارم.»
امام فرمود: «اینک هر چه می‌خواهی بپرس!»
جاثلیق گفت: «درباره‌ نبوت حضرت عیسی چه می‌گویی؟»
امام فرمود: «به نبوت حضرت عیسی(ع) و کتابش اعتقاد دارم ولی به عیسایی که نبوت حضرت محمد (ص) را انکار کند، ایمان ندارم.»
جاثلیق پرسید: «آیا شاهدی وجود دارد که حضرت عیسی(ع) به آمدن محمد(ص) مژده داده است؟»
امام فرمود: «آیا یوحنای دیلمی را قبول داری؟»
جاثلیق گفت: «به‌به! نزدیک‌ترین دوست مسیح!»
امام فرمود: «آیا یوحنا نگفت عیسی(ع) مرا به دین محمد(ص) مژده داد و خبر داد که بعد از او ظهور خواهد کرد؟ و آیا یوحنا این مژده را به یاران خود نگفت و آیا آنها به محمد ایمان نیاوردند؟!»
جاثلیق گفت: «بله، ولی ما پیامبر عرب نمی‌شناسیم.»
امام شروع کرد به خواندن سفر سوم انجیل تا رسید به نام مبارک محمد(ص). بعد فرمود: «ای نصرانی! به حق مسیح و مادرش سوگند، آیا من عالم به انجیل هستم؟»
گفت: «آری.»
امام مطالب مربوط به حضرت رسول اکرم (ص) و اهل بیت و امتش را از انجیل قرائت کرد و سپس پرسید: «ای نصرانی در برابر این گفته‌های انجیل چه می‌گویی؟! اگر انجیل را قبول نکنی و حضرت عیسی (ص) و حضرت موسی (ص) را تکذیب کنی که قتلت واجب است!»
جاثلیق گفت: «من به مطالب انجیل ایمان دارم.»
سپس از حضرت اسامی حواریون را پرسید.
امام نام آنها را یک به یک بیان کرد و سپس فرمود: «ولی ما به عیسای شما به جهت ضعفی که در عبادت و روزه و نماز داشت، اعتراض داریم!»
جاثلیق عصبانی شد و گفت: «من گمان می‌کردم امروز در میان ملت اسلام، از شما داناتر کسی نیست! عیسی شب‌ها بیدار بود و روزها روزه می‌گرفت و در عبادت هرگز کوتاهی نمی‌نمود!»
امام فورا فرمود: «اگر چنین است، حضرت عیسی برای چه کسی نماز می‌خواند و روزه می‌گرفت؟! شما که می‌گویید عیسی خداست!»
جاثلیق چیزی نگفت.
متن این مذاکره بیشتر از اینهاست و ما  در اینجا به منظور
پرداختن  به مناظره حضرت رضا (ع) با سایر حاضران در این جلسه
از مناظره ایشان با جاثلیق به همین مقدار بسنده می‌کنیم.




مناظره  با هربذ زرتشتی

طرف  اول  مناظره:   امام رضا (ع)
طرف دوم مناظره: هربذ زرتشتی
موضوع: اثبات نبوت
منابع: التوحید شیخ صدوق
و جلد اول عیون اخبار الرضا


زمینه شکل‌گیری: مناظره امام رضا(ع) با هربذ اکبر، عالم زرتشتی گفت‌وگوی کوتاهی است که در آن از اثبات نبوت  زرتشت و حضرت موسی(ع) و حضرت عیسی(ع) و حضرت محمد(ص) بحث شده است. این مناظره در همان جلسه که به درخواست مامون شکل گرفت و حضرت در آن با جاثلیق مناظره کرد، شکل گرفت. در این جلسه علاوه بر این دو، رأس‌الجالوت (بزرگ یهودیان)، بزرگان صابئان و عِمران صابی نیز حضور داشتند و مناظره کردند.
متن مناظره: استاد ناصر مکارم شیرازی در کتاب «مناظرات تاریخی امام رضا (ع)» که به همت بنیاد پژوهش‌هاى اسلامى‏ آستان قدس رضوى در سال 88 منتشر شد، درباره این مناظره چنین می‌نویسد:
امام رضا(ع) به بزرگ «هیربَدان» و عالم زردشتیان رو کرد و فرمود: به من بگو این که زردشت را پیامبر می‌دانی، طبق کدام دلیل است؟
هربذ اکبر: او کارهای خارق عادتی انجام داده که هیچ کس قبل از او انجام نداده است. گرچه ما آن را ندیده‌ایم، ولی اخبار پیشینیان ما گواه بر این معناست.
امام(ع): آیا جز این است که از پیشینیان به شما رسیده و پیروی کرده‌اید؟
هربذ اکبر: نه.
امام(ع): همین‌گونه سایر امت‌ها اخباری به آنها از معجزات موسی، عیسی و مخصوصا محمد(ص) و پیامبران دیگر رسیده است؛ پس چرا این پیامبران را قبول ندارید و فقط روی زردشت تکیه می‌کنید؟ بزرگ هیربدان خاموش شد و پاسخی نداشت بدهد.
در اینجا امام رضا(ع) با روش پاسخ نقضی جواب داد و در واقع با تکیه بر قاعدة عقلی «حُکمُ الامثال فِیمَا یجُوزُ وَ فِیمَا لَا یجُوزُ وَاحِدٌ» به او الزام فرمود که اگر دلیل بر حقانیت زردشت معجزات نقل شده باشد، این معنا درباره سایر پیامبران بزرگ الهی، مخصوصا در مورد پیامبر گرامی اسلام که مدارک اعجاز او بسیار بیشتر و گسترده‌تر است،
نیز صادق است. اضافه بر این، معجزه مهم پیامبر اسلام(ص) قرآن مجید -که امام(ع) قبلا به آن اشاره فرمودند- جنبه عینی و حسی دارد و نیاز به تکیه بر تاریخ ندارد. آری قرآن مجید موجود است و آثار
اعجاز آن نمایان.






مناظره با راس جالوت

طرف  اول  مناظره:   امام رضا (ع)
طرف دوم مناظره: جاثلیق نصرانی
موضوع: پیامبراکرم(ص)
منابع:الاحتجاج طبرسی، توحید شیخ صدوق و جلد اول عیون‌اخبارالرضا



زمینه شکل‌گیری: مناظره امام‌رضا(ع) با رأس‌الجالوت نیز در همان جلسه که پیشتر به آن اشاره شد و مامون زمینه‌ساز شکل‌گیری آن بود، اتفاق افتاد. رأس‌الجالوت عالمی یهودی بود که در این جلسه به نمایندگی از یهودیان حضور یافت تا به خیال مامون بتواند با استدلال‌های خود حضرت‌رضا(ع) را در مناظره شکست دهد.
متن مناظره: حضرت‌رضا(ع) رو به رأس‌الجالوت کرده، فرمودند: من از تو سوال کنم یا تو سوال می‌کنى؟
او گفت: من سوال می‌کنم و فقط جوابى را می‌پذیرم که یا از تورات باشد یا از انجیل یا از زبور داوود یا صحف ابراهیم و موسى.
حضرت فرمودند: جوابى را از من نپذیر، مگر این‌که از تورات موسى یا انجیل عیسى یا زبور داوود باشد.
رأس‌الجالوت پرسید از کجا نبوت محمد(ص) را اثبات می‌کنى؟
امام فرمود: اى یهودی، موسى‌بن‌عمران، عیسى‌بن‌مریم و داوود خلیفه خدا در زمین، به نبوت او گواهى داده‌‏اند.
او گفت: گفته موسى‌بنعمران را ثابت کن.
حضرت فرمودند: آیا قبول دارى که موسى به بنى‌اسرائیل سفارش نمود و گفت: «پیامبرى از برادران شما خواهد آمد، او را تصدیق کنید و از او اطاعت نمایید؟» حال اگر خویشاوندى بین اسرائیل (یعقوب) و اسماعیل و رابطه بین آن دو را از طرف ابراهیم علیهم‌السلام می‌دانى، آیا قبول دارى که بنى‌اسرائیل برادرانى غیر از فرزندان اسماعیل نداشتند؟
رأس‌الجالوت گفت: بله، این گفته موسى است و ما آن را رد نمی‌کنیم.
حضرت فرمودند: آیا از برادران بنى‌اسرائیل پیامبرى غیر از محمد صلى‌ا...‌علیه‌وآله آمده است؟
گفت: نه.
حضرت فرمودند: آیا از نظر شما این مطلب صحیح نیست؟
گفت: آرى صحیح است، ولى دوست دارم صحت آن را از تورات برایم ثابت کنى.
حضرت فرمودند: آیا منکر این مطلب هستى که تورات به شما می‌گوید: «نور از کوه  تور سینا آمد و از کوه ساعیر بر ما درخشید و از کوه فاران بر ما آشکار گردید؟»
رأس‌الجالوت گفت: با این کلمات آشنا هستم، ولى تفسیر آنها را نمی‌دانم.
حضرت فرمودند: من برایت خواهم گفت. جمله «نور از کوه  تور سینا آمده» اشاره به وحى خداوند است که در کوه تور سینا بر موسى(ع) نازل کرد و جمله «از کوه ساعیر بر ما درخشید» اشاره به کوهى است که خداوند در آن بر عیسى‌بن‌مریم(ع) وحى فرمود و جمله «از کوه فاران بر ما آشکار گردید» اشاره به کوهى از کوه‌هاى مکه است که فاصله‌‏اش تا مکه یک روز است و شعیاى پیامبر(ع) طبق گفته تو و دوستانت، در تورات گفته است: «دو سوار را می‌بینم که زمین برایشان می‌درخشد: یکى از آنان سوار بر درازگوشى است و آن دیگرى سوار بر شتر.» سوار بر درازگوش و سوار بر شتر کیستند؟
رأس‌الجالوت گفت: آنان را نمی‌شناسم، معرفی‌شان کن.
حضرت فرمودند: آن که بر درازگوش سوار است، عیسى(ع) است و آن شترسوار محمد(ص). آیا این مطلب تورات را منکر هستى؟ گفت: نه، انکار نمی‌کنم.
متن مناظره بسیار مفصل‌تر است. علاقه‌مندان برای مطالعه می‌توانند
 به کتب معرفی‌شده در بخش منابع مراجعه نمایند.



مناظره  با سلیمان مروزی

طرف  اول  مناظره:   امام رضا (ع)
طرف دوم مناظره:سلیمان مروزی
موضوع:بدا، صفات خدا
منابع: جلد اول عیون‌اخبارالرضا

زمینه شکل‌گیری: همزمان با ایامی که امام‌رضا(ع) در مرو اقامت داشتند، سلیمان مروزی که به تعبیر مأمون بزرگ‌ترین متکلم خراسان بود و در رأس علمای علم عقاید در آن خطه قرار داشت، وارد خراسان شد. مأمون او را احترام فراوان کرد و انعام داد؛ چراکه فکر می‌کرد شکار تازه‌ای به دست آورده و می‌تواند او را به جنگ امام(ع) بفرستد تا شاید در بحث و مناظره بر او غلبه کند. از این رو، به وی گفت: پسرعموی من علی‌بن‌موسی از حجاز آمده است و او علمای علم کلام و عقاید را دوست می‌دارد. اگر مایل هستی، روز ترویه (هشتم ذی‌الحجه) برای مناظره با او نزد ما بیا، او ابتدا گفت تمایل ندارد امام(ع) را در بحث مغلوب کند و از اعتبار او در انظار بکاهد! و لذا از این کار مضایقه کرد اما مأمون گفت: اتفاقا من تو  را برای همین منظور دعوت کرده‌ام! به این ترتیب، سلیمان با این چراغ سبز مأمون اعلام آمادگی کرد. در این هنگام، مأمون دعوت محترمانه‌ای خدمت امام(ع) فرستاد.
امام(ع) نیز یاسر؛ خادم مخصوص و نوفلی را که از یاران خاصش بود، به اتفاق عمران صابی که سند زنده‌ای بر شکست مأمون بود، پیشاپیش نزد وی فرستاد و فرمود: من بعدا می‌آیم.
متن مناظره: عمران به کاخ مامون داخل شد و مأمون به او خوشامد گفته، او را در محل مناسب جای داد. سپس گفت: ای عمران، نمردی تا بالأخره از بنی‌هاشم شدی! عمران گفت: سپاس خداوندی را که مرا توسط شما تشرف عنایت فرمود، ای امیر. مأمون گفت: ای عمران، این سلیمان مروزی متکلم خراسان است. عمران گفت: ای امیرالمؤمنین، او گمان می‌کند در خراسان از نظر بحث و مناظره تک است و «بِداء» را نیز منکر است. مأمون گفت: چرا با او مناظره نمی‌کنی؟ عمران گفت: این امر بستگی به خود او دارد. در این هنگام، امام‌رضا (ع) وارد شدند و فرمودند: درباره چه صحبت می‌کردید؟
عمران گفت: یا ابن‌رسول‌ا... این شخص سلیمان مروزی است.
سلیمان (به عمران) گفت: آیا گفته ابوالحسن را در باره بِداء قبول داری؟
عمران گفت: بله، به‌شرط این‌که دلیلی ارائه بدهند تا بتوانم بر امثال خودم در بحث پیروز شوم.
مأمون گفت: یا اباالحسن، درباره آنچه اینان در آن بحث و مشاجره می‌کنند، چه نظری دارید؟
حضرت فرمودند: ای سلیمان، چطور «بِداء» را قبول نداری، و حال آن که خداوند می‌فرماید: «أ وَ لا یذْکرُ الْإِنْسانُ أَنَا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ یک شَیئاً» (آیا انسان نمی‌بیند که ما او را در گذشته آفریدیم و او هیچ نبود. و نیز می‌فرماید: «وَ هُوَ الَذِی یبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَ یعِیدُهُ» (و او همان کسی است که خلقت را آغاز می‌کند سپس آن را باز می‌گرداند و نیز فرموده‌است: «بَدِیعُ السَماواتِ وَ الْأَرْضِ» (پدیدآورنده آسمان‌ها و زمین) و نیز: «یزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یشاءُ» (هر آنچه بخواهد در خلقت می‌افزاید) و می‌فرماید: «بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِینٍ» (خلقت انسان را از گل آغاز کرد) و می‌فرماید: «وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَهِ إِمَا یعَذِبُهُمْ وَ إِمَا یتُوبُ عَلَیهِمْ» (و دیگران به انتظار امر خدا گذارده شده‌اند؛ یا آنان را عذاب می‌کند یا بر آنان لطف می‌کند و توبه‌شان را می‌پذیرد) و نیز فرموده‌است: «وَ ما یعَمَرُ مِنْ مُعَمَرٍ وَ لا ینْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَا فِی کتابٍ» (هیچ‌کس پیر و سالخورده نمی‌شود و نیز عمر هیچ‌کس کم نمی‌گردد، مگر این‌که در کتابی ثبت و ضبط است).
سلیمان گفت: آیا در این باره، از پدران خود، روایت به شما رسیده‌است؟
ایشان فرمودند: بله، از حضرت‌صادق(ع) این روایت برایم نقل شده‌است که فرمودند: «خداوند دو علم دارد: علمی مخزون و مکنون و پنهان، که کسی به‌جز خودش، از آن علم آگاهی ندارد، و بداء از آن علم نشأت می‌گیرد، و علمی که به ملائکه و پیامبرانش تعلیم فرموده و علمای اهل‌بیت پیامبر ما نیز از آن آگاهند.»
سلیمان گفت: دوست دارم این مطلب را از کتاب خداوند برایم ارائه دهی. حضرت فرمود: خداوند به پیامبرش می‌فرماید: «فَتَوَلَ عَنْهُمْ فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ» (از آنان اعراض کن، مورد ملامت واقع نخواهی شد. خداوند در ابتدا می‌خواست آنان را هلاک کند. سپس تصمیمش عوض شد و فرمود: «وَ ذَکرْ فَإِنَ الذِکری تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ» (تذکر بده؛ زیرا تذکردادن برای مؤمنین نافع است.
این بحث با پرسش‌های متعدد و ذکر آیات و روایات مختلف توسط امام‌رضا(ع) پیش می‌رود و در نهایت با ساکت‌ماندن سلیمان و پاسخ‌ندادن به پرسش آخر امام‌رضا(ع)
پایان می‌یابد.
بدا نام یک اصطلاح در علم کلام شیعی است.




مناظره  با  اهل بصره

طرف  اول  مناظره:   امام رضا (ع)
طرف دوم مناظره:اهل بصره
موضوع: امامت و رهبری جامعه
منابع:  الخرائج و الجرائح (قطب راوندی)


زمینه شکل‌گیری: هنگامی که آتش فتنه در بصره بالا گرفت و فرق مختلف و مکتب‌های گوناگون آنجا را پایگاه فعالیت خود قرار دادند، امام‌رضا(ع) برای خاموش کردن آتش فتنه با استفاده از یک فرصت کوتاه به بصره آمد و با اقوام و گروه‌های مختلف به بحث و گفت‌وگو نشست و از همه آنها دعوت فرمود در مجلسی حضور یابند، از علمای بزرگ مسیحی گرفته تا علمای یهودی و کسان دیگر. سپس فصول مختلف انجیل و بشاراتی را که درباره پیامبر اسلام(ص) در آن آمده، تا بشارات اسفار مختلف تورات و زبور
همه را برشمرد.
متن مناظره: حضرت بعد از مدتی صحبت با علمای حاضر در جلسه، به توده مردم مسلمان که در آن مجلس حضور داشتند. رو کرد و در بخشی از سخنانش چنین فرمود: ای مردم، آیا کسی که با مخالفانش به آیین و کتاب شریعت خود آنها احتجاج و استدلال کند، از همه باانصاف‌تر نیست؟
عرض کردند: چرا؟
فرمود: بدانید امام بعد از محمد(ص) فقط کسی است که برنامه‌های او را تداوم بخشد، و مقام امامت تنها برای کسی زیبنده‌ است که با تمام امت‌ها و پیروان مذاهب مختلف با کتاب خود آنها گفت‌وگو کند. مسیحیان را با انجیل، یهودیان را با تورات و مسلمانان را با قرآن قانع سازد و عالم به جمیع لغت باشد و با هر قومی با زبان خودشان سخن گوید و علاوه‌بر همه اینها، با تقوا و از هر عیب و نقصی پاک باشد. همچنین عدالت‌پیشه، با انصاف، حکیم، مهربان، باگذشت، پرمحبت، راستگو، مشفق، نیکوکار، امین، درست کار
و مدبر باشد.
به این ترتیب، امام(ع) حجت را بر اهل بصره تمام کرد و رسالت خود را در پاسداری از حریم اسلام انجام داد.





مناظره با علی بن محمد بن جهم

طرف  اول  مناظره:   امام رضا (ع)
طرف دوم مناظره:علی بن محمد بن جهم
موضوع:عصمت انبیاء
منابع: جلد اول عیون اخبار الرضا

زمینه شکل‌گیری: چنان که در تاریخ آمده است این مناظره نیز در دربار مأمون واقع شد.
متن مناظره: اباصلت هروی در این باره می‌گوید: هنگامی که مأمون پیروان مذاهب و مکاتب مختلف یعنی یهود، نصارا، مجوس، صابئین و سایر فرق و علمای اسلام را در دربار خود گردآورد تا با امام علی بن موسی الرضا(ع) مناظره کنند، هر کس در برابر آن حضرت عرض اندام کرد، با پاسخ دندان‌شکنی روبه‌رو و خاموش شد. در این میان، نوبت به علی بن محمد بن جهم که از علمای معروف اهل سنت بود، رسید. او به امام(ع) رو کرد و گفت: عقیده شما درباره عصمت انبیا چیست؟ آیا شما همه را معصوم می‌دانید؟
امام(ع): آری.
ابن جهم: پس این آیات را که ظاهرش صدور گناه از آنان است، چگونه تفسیر می‌کنی؟ مثلا قرآن درباره آدم(ع) می‌فرماید: «و عصی آدم ربه فغوی« (آدم به پروردگارش عصیان کرد و از پاداش او محروم ماند.)
یا درباره یونس(ع) می‌گوید: «و ذا النون إذ ذهب مغاضبا فظن أَن لن نقدر علیه» (یونس خشمگین از میان قوم خودش رفت و گمان کرد بر او تنگ نخواهیم گرفت).
یا درباره یوسف(ع) می‌گوید: «و لقد همت به و هم بها» (زلیخا قصد یوسف کرد و یوسف قصد او را).
و در مورد داوود(ع) می‌فرماید: «و ظن داوود أَنما فتناه فاستغفر ربه» (داوود گمان کرد ما او را امتحان کرده‌ایم و از کار خود توبه کرد).
و بالاخره درباره پیامبرش محمد (ص) می‌فرماید: «و تخفی فی نفسک ما ا... مبدیه» (تو در دل چیزی پنهان داشتی که خدا آن را آشکار کرد).
امام(ع) فرمود: وای بر تو! گناهان زشت را به پیامبران الهی نسبت مده و کتاب خدا را به رأی خود تفسیر مکن که خداوند فرموده: «تأویل (و تفسیر) آن را جز خدا و راسخان در علم نمی‌دانند» اکنون پاسخ سؤالاتت را بشنو:
اما درباره آدم(ع) خداوند او را حجت در زمین و نماینده خود در بلادش قرار داده بود. آدم برای بهشت آفریده نشده بود (و سکونتش در بهشت موقتی بود و بهشت سرای تکلیف نبود) عصیان آدم (و ترک اولای او) در بهشت رخ داد، نه در زمین و عصمت باید در زمین باشد و مقادیر امر الهی تکمیل شود (و آدم الگو و رهبری برای مردم جهان باشد) لذا وقتی به زمین گام نهاد، خداوند او را حجت و خلیفه معصوم قرار داد، چنان که در حق او می‌فرماید: «إن ا... اصطفی آدم و نوحا و آل إبراهیم و آل عمران علی العالمین» (خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید).
این گزینش، خود دلیل بر معصوم بودن این رهبران است؛ زیرا گزینش برای رهبری بدون عصمت، موجب نقض غرض است.
اما در مورد یونس(ع) منظور از «لن نقدر علیه» این نیست که او گمان کرد خداوند قادر بر (مجازات) او نیست، بلکه به معنای این است که او گمان کرد خداوند بر او تنگ نمی‌گیرد (و ترک اولایی نکرده است)، همان‌گونه که در آیه دیگر قرآن آمده: «و أَما إذا ما ابتلاه فقدر علیه رزقه» ؛ (اما هنگامی که خداوند انسان را مبتلا کند و روزی را بر او تنگ بگیرد...) زیرا اگر او گمان کرده بود خداوند قادر بر (مجازات) او نیست، کافر می‌شد (و کفر از ساحت
مقدس انبیا به دور است).
اما در مورد یوسف(ع) منظور این است که زلیخا قصد کامگیری از یوسف کرد و یوسف قصد قتل وی نمود، اگر او را زیاد تحت فشار برای عمل خلاف عفت قرار دهد (چرا که فوق‌العاده از این پیشنهاد ناراحت شده بود)، اما خداوند (در حق او لطف کرد و) او را از قتل زلیخا و عمل خلاف عفت دور کرد، همان‌گونه که می‌فرماید: «کذلک لنصرف عنه السوء و الفحشاء» (سوء اشاره به قتل و فحشا اشاره به عمل
منافی عفت است).
این بحث همین‌گونه به درازا کشید تا این‌که در نهایت علی بن محمد بن جهم به گریه افتاد و عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! من توبه می‌کنم و تعهد می‌نمایم از امروز به بعد درباره پیامبران خدا جز آنچه شما فرمودید، نگویم.
باید توجه داشت درباره عصمت انبیا گروهی راه خطا پیموده‌اند و گروه دیگری در نیمه راه مانده‌اند. تنها گروهی که عصمت آنان را به طور کامل پذیرفته‌اند، پیروان مکتب اهل بیت(ع) هستند که با هدایت آنان به سر منزل مقصود رسیده‌اند.