مرد ثروتمند  و نکته انحرافی

مرد ثروتمند و نکته انحرافی

امید مهدی‌نژاد طنزنویس

مرد ثروتمندی
همسر خوب و مهربانی داشت که به او بسیار علاقه‌مند بود و در جهت رفاه و آسایش وی از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کرد و در کنار او به خوبی و خوشی زندگی می‌کرد. تا آن‌که همسر مرد ثروتمند دچار بیماری ناشناخته‌ای شد، به‌طوری‌که روزبه‌روز ضعیف‌تر و لاغرتر شد و انرژی و توان خود را از دست داد. مرد ثروتمند همسرش را برای درمان نزد برترین متخصصان داخل و خارج برد اما هیچ‌کدام از آنان به‌رغم آزمایش‌ها و سونوگرافی‌ها و جراحی‌های متعدد نتوانستند علت بیماری و راه درمان همسر وی را بفهمند. مرد ثروتمند پس از آن‌که از متخصصان طب جدید ناامید شد، به توصیه یکی از دوستانش نزد متخصصان طب سنتی رفت و از آنان کمک خواست اما متخصصان طب سنتی نیز با این‌که عرقیات و دمنوش‌ها و گرمی‌های بسیاری تجویز کردند، در نهایت نتوانستند علت بیماری و راه درمان همسر مرد ثروتمند را بفهمند. روزی مرد ثروتمند در دفتر کارش نشسته و زانوی غم در بغل گرفته بود که یکی از دوستانش با وی تماس گرفت و نشانی مرد حکیمی را به وی داد که بیماران لاعلاج بسیاری را درمان کرده بود. مرد ثروتمند سراغ مرد حکیم رفت و ماجرای بیماری همسرش را با وی در میان گذاشت. حکیم گفت: من بیماران را از طریق دعای مخصوص درمان می‌کنم. مرد ثروتمند از وی خواست برای همسر وی نیز دعای مخصوص کند. حکیم دستان خود را روی سینه‌اش گذاشت و گفت: شفای همه بیماران. مرد ثروتمند گفت: لطفا دعایی مخصوص همسر من بفرمایید. حکیم گفت: تو چیزی از دعای مخصوص نمی‌دانی. من برای همه دعا می‌کنم و دعای من همراه دعا برای هزاران نفر دیگر در حلقه‌های متحدالمرکز مخصوص چنان نیرو و انرژی‌ای می‌یابند که از شکاف‌های آسمان بالا می‌روند و به مرکز انرژی در حلقه مرکزی کائنات متصل می‌گردند و تاثیر آن به طور جدا جدا در حلقه‌های نزولی به زمین بازمی‌گردد. در این لحظه مرد ثروتمند متوجه شد حکیم به فرقه‌های انحرافی تعلق دارد. پس هرچه ناراحتی از ناکارآمدی طب مدرن و طب سنتی داشت جمع کرد و کتک مفصلی به حکیم زد و بلافاصله خانه وی را ترک نمود و در سیاهی شب گم شد. گفتنی است از سرنوشت مرد ثروتمند و همسر وی تا این لحظه اطلاع دیگری در دست نیست.