نگاهی به چگونگی جریانیافتن سلوک حسینی در فرهنگ ایرانی
ممتنع اما ممکن
تفکر و عملکردن به فرمایش معصومین (علیهمالسلام) شاید در ظاهر امری سهل باشد اما در باطن و عملکردن به آن امری سخت و دشوار است چراکه دوصد گفته، چون نیم کردار نیست. جماعتی که مدام مرام نقد و انتقاد دارند سختتر و دیرتر دست به کار میشوند و کمتر کرداری مانا به یادگار میگذارند و هزار بهانه برای کمکاریها و انجامندادنها به میان میآورند. اگر کمی با مسائل واقعیتر برخورد کنیم و سعی شود تا پاسخ سوالات را خودمان بیابیم تا از لسان دیگران کلامی شنیده شود مایه کدورت و ناراحتی را فراهم نمیکند.
با کمی تامل و قدم زدن در بازارهای قدیمی این مطلب را کاملا میشود حس کرد که هر شیء و جسمی را مدتی در عطاری و عطرفروشی بگذاریم بوی خوش عطرها را میگیرد و معطر میشود اما دلیل آنکه مدتهای طولانی در مراسمها و آیینها و سنتهای متفاوت عزاداری و تعظیم شعائر حضور داریم اما هیچیک از رفتارمان در برونداد اجتماعی و در زندگی با مردم و اهل کوچه و محله و شهرمان هیچ نشان و بوی عطری از حضرات معصومین(علیهمالسلام) را ندارد، چیست؟
امام حسین(علیهالسلام) فرمودند:
مَنْ نَفَّسَ کرْبَةَ مُؤْمِن، فَرَّجَ ا... عَنْهُ کرْبَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ
(هرکس گرهاى از مشکلات مؤمنى باز کند و مشکلش را برطرف نماید، خداوند متعال مشکلات دنیا و آخرت او را اصلاح مىنماید). بحارالأنوار: ج 75، ص 121، ح4
گاهی میشود از ولایت دم زد و دشمن ولایت بود، از مقتدا و مولا سخن گفت و خلافش عمل کرد و نکند حسینی حرف زده و با معاویه درونمان رفتار کنیم. آیا تابهحال فکر کردهایم چرا حرفهایمان تاثیری ندارد و بهسان آثار هنرمندان پیشین اثربخش نبوده و جاودانه نمیشود و بر اثر گذشت زمان در ذهنها و یادها نمیماند برخلاف سرودهها و متون و اشعار و نقوش و خطوط و تصاویری که به قدمت تاریخ خلق آنها ماندگار و جاودانه شدهاند و نسل به نسل و سینه به سینه روایت شدهاند: شاعر شعر میگوید، تاثیر ندارد. عکاس، عکس میگیرد و نقاش هم نقشی بر بومی میکشد یا تصویری را خلق میکند اما هیچ اتفاقی نمیافتد. نویسنده مینویسد و مخاطب میخواند اما انگار نه انگار ... و در یک عبارت سادهتر نفسهای اسیر نفسمانده از سر که هیچ از دهان هم بالاتر نمیرود. رفتارها و اندیشهها و کردارها نهتنها در خود فرد اثر ندارد، بلکه در جامعه هم تاثیری نخواهد داشت. اخلاص و تواضع، نیت و باطن تازیانهخورده که نباشد رفتار و اندیشه و قلم و قدم که با نیت ناخالص آغاز شود تاثیرش هم میشود همین. شاید بسیاری از کارشناسان و مسؤول در حوزه اجتماعی از باب اعتراض سخن گفته و این نقد را نپذیرند اما واقعیت ملموس در بطن جامعه همین است. خودسانسوری در نشاندادن خروجیها باعث میشود در بسیاری از آسیبهای فرهنگی و اجتماعی توان تاثیرگذاری کمتر از صفر را میتوان مشاهده کرد و در میان مردم آثار بیتاثیری را لمس کرد.
تاریخ تکرار تلخیها و شیرینیهای انکارناپذیری است که برای تمام نسلها درسآموز و معلمی دائمالحضور است. تاریخ هزار و چند صدساله تشیع اثبات کردهاست کربلا رفتن هنر نیست؛ کربلاییشدن مهم است والا شمر و یاران ملعونش هم به کربلا رسیدند اما.... بسیاری از قاتلان ملعون سیدالشهدا (علیهالسلام) بارها پیاده به حج مشرف شدهبودند و پیشانیهای پینهبسته داشتند و در انجام مستحبات و مکروهات از بسیاری گوی سبقت ربودهبودند و با نام دین امرار معاش میکردند. صدای ذکر گفتنهایشان گوشخراش بوده و چه بسا در ریاکاری و نفاق سرآمد هم عصرهای خود بودهاند.
مراقبت در شیوه رفتار و سلوک از ضروریاتی است که باید به آن توجه کرد. امروز هم صدای امام زمانمان بلند است اما هیچیک در طول روز حاضر نیستیم تا 10دقیقه و حتی کمتر، برای خشنودی و اطاعت دستوراتش اقدام کنیم چه رسد به آن که اطاعتپذیر باشیم و بجا فرمودهاند اگر امروز و در کربلا بودیم چگونه از آن امتحان بزرگ سربلند بیرون میآمدیم؟
بجاست با نگرشی دقیق به شخصیت اصحاب سیدالشهدا(علیهالسلام) و شناخت دشمنان آن امام همام و سایر معصومین(علیهمالسلام) با تفکر و اندیشه بیشتری به حادثه عاشورا و غدیر بنگریم تا نگاهمان بوی معرفت و عطر مرام حسینی و سیره باطنی و عملی اصحاب غدیر را بدهد.
این روزها آن قدر مرز میان فقر و دارایی نزدیک شده که از روی ظاهر و لباس افراد قابل تشخیص نیست گاهی با ظاهری آراسته افرادی وارسته را میبینی که در میان میوههای ارزانقیمت تا کمر خم شدهاند تا غیرتشان را در پیچ و خم روزگار از دست ندهند یا با هیبت مادرانه خود برای امرار معاش به کارهای کارگری در منزلها تن میدهند تا غرور دخترانه و ابهت نوجوانهایشان از بین نرود و اگر کمی دقیقتر اطرافمان را بنگریم، آن قدر گره بسته در زندگی اطرافیانمان مییابیم که نیازی نیست برای گرهگشایی مسافتی دور را طی کنیم و چه خوب است هر نفر بتواند گره بسته زندگی چند نفر از نزدیکان خود را بگشاید... مچ گرفتن که کار سختی نیست اما دستها را گرفتن هم هنر هر کس نیست. چرا باید منتظر رویداد خاصی باشیم تا بدیها پایان یابد و گرفتاریها تمام شود، در حالی که هر نفر میتواند گرهگشا و گشادهرو باشد و بسیاری از دردها را درمان کند و نباید منتظر آمدن مناسبتی خاص بود تا رافت و مهربانی از خود نشان داد.
میتوان گریه کرد و گره باز کرد، میشود عاشقانه عزاداری کرد و عزای دل کودک و نوجوانی را برطرف کرد، میتوان دغدغههای دور و بر را برطرف کرد بدون آن که حتی نزدیکترین افراد هم متوجه شوند. بهراحتی میشود اخمهای بسیاری را از چهرهها زدود بدون آنکه خم به ابرویی بیاید و آبرویی بریزد. غیرت داشتن و غیرتمند بودن به قدرتمند بودن ربطی ندارد؛ به اصالت و نجابت مربوط است. بیتوجه بودن به حاجات دیگران ریشه در بیریشه بودن دارد و ریشه در تربیت نادرست خانواده و این هم میسر نمیشود جز در فرار از دردها و سکوت و خود را به خواب زدن. مگر میشود خورشید را دید و انکار کرد؟روز را شب بنامیم و شب را روز؟ آیا این شرط انسانیت و کمال و کرامت انسانی است؟! در میان دردها وناآرامیها آرام بود و بیدرد ؟!
عطر حسینی دادن و غدیری شدن در رفتار علوی و سیرهفاطمی است. در برطرف کردن دردهای نهفته است. خدا کند بیاموزیم از روی ظاهر، افراد را قضاوت نکرده و باطن را تقویت کنیم تا ظاهربین نباشیم.
با کمی تامل و قدم زدن در بازارهای قدیمی این مطلب را کاملا میشود حس کرد که هر شیء و جسمی را مدتی در عطاری و عطرفروشی بگذاریم بوی خوش عطرها را میگیرد و معطر میشود اما دلیل آنکه مدتهای طولانی در مراسمها و آیینها و سنتهای متفاوت عزاداری و تعظیم شعائر حضور داریم اما هیچیک از رفتارمان در برونداد اجتماعی و در زندگی با مردم و اهل کوچه و محله و شهرمان هیچ نشان و بوی عطری از حضرات معصومین(علیهمالسلام) را ندارد، چیست؟
امام حسین(علیهالسلام) فرمودند:
مَنْ نَفَّسَ کرْبَةَ مُؤْمِن، فَرَّجَ ا... عَنْهُ کرْبَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ
(هرکس گرهاى از مشکلات مؤمنى باز کند و مشکلش را برطرف نماید، خداوند متعال مشکلات دنیا و آخرت او را اصلاح مىنماید). بحارالأنوار: ج 75، ص 121، ح4
گاهی میشود از ولایت دم زد و دشمن ولایت بود، از مقتدا و مولا سخن گفت و خلافش عمل کرد و نکند حسینی حرف زده و با معاویه درونمان رفتار کنیم. آیا تابهحال فکر کردهایم چرا حرفهایمان تاثیری ندارد و بهسان آثار هنرمندان پیشین اثربخش نبوده و جاودانه نمیشود و بر اثر گذشت زمان در ذهنها و یادها نمیماند برخلاف سرودهها و متون و اشعار و نقوش و خطوط و تصاویری که به قدمت تاریخ خلق آنها ماندگار و جاودانه شدهاند و نسل به نسل و سینه به سینه روایت شدهاند: شاعر شعر میگوید، تاثیر ندارد. عکاس، عکس میگیرد و نقاش هم نقشی بر بومی میکشد یا تصویری را خلق میکند اما هیچ اتفاقی نمیافتد. نویسنده مینویسد و مخاطب میخواند اما انگار نه انگار ... و در یک عبارت سادهتر نفسهای اسیر نفسمانده از سر که هیچ از دهان هم بالاتر نمیرود. رفتارها و اندیشهها و کردارها نهتنها در خود فرد اثر ندارد، بلکه در جامعه هم تاثیری نخواهد داشت. اخلاص و تواضع، نیت و باطن تازیانهخورده که نباشد رفتار و اندیشه و قلم و قدم که با نیت ناخالص آغاز شود تاثیرش هم میشود همین. شاید بسیاری از کارشناسان و مسؤول در حوزه اجتماعی از باب اعتراض سخن گفته و این نقد را نپذیرند اما واقعیت ملموس در بطن جامعه همین است. خودسانسوری در نشاندادن خروجیها باعث میشود در بسیاری از آسیبهای فرهنگی و اجتماعی توان تاثیرگذاری کمتر از صفر را میتوان مشاهده کرد و در میان مردم آثار بیتاثیری را لمس کرد.
تاریخ تکرار تلخیها و شیرینیهای انکارناپذیری است که برای تمام نسلها درسآموز و معلمی دائمالحضور است. تاریخ هزار و چند صدساله تشیع اثبات کردهاست کربلا رفتن هنر نیست؛ کربلاییشدن مهم است والا شمر و یاران ملعونش هم به کربلا رسیدند اما.... بسیاری از قاتلان ملعون سیدالشهدا (علیهالسلام) بارها پیاده به حج مشرف شدهبودند و پیشانیهای پینهبسته داشتند و در انجام مستحبات و مکروهات از بسیاری گوی سبقت ربودهبودند و با نام دین امرار معاش میکردند. صدای ذکر گفتنهایشان گوشخراش بوده و چه بسا در ریاکاری و نفاق سرآمد هم عصرهای خود بودهاند.
مراقبت در شیوه رفتار و سلوک از ضروریاتی است که باید به آن توجه کرد. امروز هم صدای امام زمانمان بلند است اما هیچیک در طول روز حاضر نیستیم تا 10دقیقه و حتی کمتر، برای خشنودی و اطاعت دستوراتش اقدام کنیم چه رسد به آن که اطاعتپذیر باشیم و بجا فرمودهاند اگر امروز و در کربلا بودیم چگونه از آن امتحان بزرگ سربلند بیرون میآمدیم؟
بجاست با نگرشی دقیق به شخصیت اصحاب سیدالشهدا(علیهالسلام) و شناخت دشمنان آن امام همام و سایر معصومین(علیهمالسلام) با تفکر و اندیشه بیشتری به حادثه عاشورا و غدیر بنگریم تا نگاهمان بوی معرفت و عطر مرام حسینی و سیره باطنی و عملی اصحاب غدیر را بدهد.
این روزها آن قدر مرز میان فقر و دارایی نزدیک شده که از روی ظاهر و لباس افراد قابل تشخیص نیست گاهی با ظاهری آراسته افرادی وارسته را میبینی که در میان میوههای ارزانقیمت تا کمر خم شدهاند تا غیرتشان را در پیچ و خم روزگار از دست ندهند یا با هیبت مادرانه خود برای امرار معاش به کارهای کارگری در منزلها تن میدهند تا غرور دخترانه و ابهت نوجوانهایشان از بین نرود و اگر کمی دقیقتر اطرافمان را بنگریم، آن قدر گره بسته در زندگی اطرافیانمان مییابیم که نیازی نیست برای گرهگشایی مسافتی دور را طی کنیم و چه خوب است هر نفر بتواند گره بسته زندگی چند نفر از نزدیکان خود را بگشاید... مچ گرفتن که کار سختی نیست اما دستها را گرفتن هم هنر هر کس نیست. چرا باید منتظر رویداد خاصی باشیم تا بدیها پایان یابد و گرفتاریها تمام شود، در حالی که هر نفر میتواند گرهگشا و گشادهرو باشد و بسیاری از دردها را درمان کند و نباید منتظر آمدن مناسبتی خاص بود تا رافت و مهربانی از خود نشان داد.
میتوان گریه کرد و گره باز کرد، میشود عاشقانه عزاداری کرد و عزای دل کودک و نوجوانی را برطرف کرد، میتوان دغدغههای دور و بر را برطرف کرد بدون آن که حتی نزدیکترین افراد هم متوجه شوند. بهراحتی میشود اخمهای بسیاری را از چهرهها زدود بدون آنکه خم به ابرویی بیاید و آبرویی بریزد. غیرت داشتن و غیرتمند بودن به قدرتمند بودن ربطی ندارد؛ به اصالت و نجابت مربوط است. بیتوجه بودن به حاجات دیگران ریشه در بیریشه بودن دارد و ریشه در تربیت نادرست خانواده و این هم میسر نمیشود جز در فرار از دردها و سکوت و خود را به خواب زدن. مگر میشود خورشید را دید و انکار کرد؟روز را شب بنامیم و شب را روز؟ آیا این شرط انسانیت و کمال و کرامت انسانی است؟! در میان دردها وناآرامیها آرام بود و بیدرد ؟!
عطر حسینی دادن و غدیری شدن در رفتار علوی و سیرهفاطمی است. در برطرف کردن دردهای نهفته است. خدا کند بیاموزیم از روی ظاهر، افراد را قضاوت نکرده و باطن را تقویت کنیم تا ظاهربین نباشیم.