جغرافیای کارمندی

آیا سبک زندگی کارمندها در همه جای دنیا به یک شکل است؟

جغرافیای کارمندی

هر‌وقت صحبت از تغییر محله و خانه‌مان می‌شود، می ترسم و از بحث فرار می کنم. سال‌هاست به کوچه پس کوچه‌های محله‌مان عادت کرده‌ام و هیچ رختخوابی جز رختخواب خودم نمی‌تواند مرا در رویای شبانه و خوابی آرام فرو ببرد. جزئی‌ترین تعویض در اتاق خواب و تخت، آسایشم را به هم می‌ریزد. یک بار که ماشین لباسشویی بالش نازنینم را نابود کرد، حدود سه ماه نخوابیدم تا به بالش جدید کمی عادت کنم. حتی نمی‌توانم در تخت خودم جا‌به‌جا بخوابم و تنوعی به حالت خوابیدن بدهم. هر چقدر خوب، هر چقدر بد، من به صدای نخراشیده وانتی محله و موتور قراضه همسایه خو گرفته‌ام و وقتی به یک مهمانی کوچک یا مسافرت کوتاه می‌روم، دلم برایشان تنگ می‌شود. دوست دارم زودتر برگردم و تا ابد همانجا بمانم. کسی هم از محله بهتر و خانه زیباتر برایم نگوید تا راحت زندگی‌ام را بکنم. فکر این‌که چقدر طول می کشد تا به خانه و محله جدید عادت کنم و با ساکنانش آشنا شوم، مرا می‌ترساند. دوستی داشتم که کارمند پتروشیمی بود. حومه اصفهان کار می‌کرد و بعد از ۱۵ سال به او پیشنهاد کار بهتری دادند. خوشحال از پیشرفت به همه ما شیرینی داد و به قول خودش قرار بود زندگی‌اش یک تکانی بخورد. بعد از مدتی که او را دیدم خیلی سرحال و قبراق در جنب و جوش بود. از شغل جدیدش که پرسیدم، با ذوق تعریف کرد که با اصرار و نامه‌نگاری توانسته شغل قدیمی‌اش را پس بگیرد و از دردسر جدید راحت شده است. قید حقوق بالاتر را هم زده بود و برگشته بود پیش همکاران قدیمی و دوستان چند ساله‌اش. آنقدر خوشحال بود که اگر به مناسبت بازگشت به شغل قبلی باز شیرینی می‌داد، تعجب نمی‌کردم. کارمند بودن و غرق شدن در فضای تکراری و همیشگی‌اش، گاهی از اعتیاد هم خطرناک‌تر می‌شود. گاهی اوقات در ادارات کارمندانی هستند که 10 سالی می‌شود بازنشسته شده‌اند اما با اصرار از بازنشستگی فرار می‌کنند و نشستن روی یک میز کوچک و زل زدن به مانیتور را به استراحت ، سفر و خوشگذرانی ترجیح می‌دهند. البته که فرهنگ کارمندی در هر جای دنیا تفاوت‌هایی دارد.

علی گنجی دانشجوی دندانپزشکی که زندگی دور از خانه در اسلواکی، برایش سخت‌تر از درس است

شرق آسیا و یک تیم خیلی بزرگ

شاید یک کارمند در اداره‌ای در ایران بخواهد ساز خودش را بزند. کسی هم جلویش را نمی‌گیرد چون ممکن است آنها هم در حال نواختن ساز خود باشند. شرق قاره اما وضعیت متفاوت است. چینی‌ها آنقدر زیادند که چاره‌ای جز کار تیمی ندارند و اگر هرکس بخواهد ساز خودش را بزند و کار جمعی نکند، کنترل کشور که هیچ، کنترل کل دنیا به‌هم می‌ریزد.
یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون جمعیت چین که کارمندان بسیاری در خود دارد، نوعی از فرهنگ تیمی که در هند هم رواج دارد را در زندگی کارمندی خود به کار می‌برند که مبتنی بر نقش‌های تیمی مشترک و روان است؛ به این صورت که هر عضو از تیم در هر کجا که نیاز باشد وارد میدان می‌شود و حتی کاری که ممکن است در شرح‌وظایفش نباشد را انجام دهد. در این شکل از کار تیمی، هیچ کاری ناقص نمی‌ماند حتی اگر یک عضو ناسازگار از حیطه کاری‌اش خارج شده باشد و به هدف کاری‌اش نرسیده باشد. همیشه یک عضو دیگر از تیم بزرگ چینی، کار ناقص را تکمیل می‌کند و اشتباه هم‌تیمی‌اش را می‌پوشاند. این در حالی است که کارمندان در بسیاری کشورهای دیگر سعی می‌کنند کار را به یکدیگر پاس دهند. اگر مراجعه‌کننده ای بخواهد یک چاله در خیابان را گزارش دهد تا آن را پر کنند، توسط مامور شهرداری به استانداری فرستاده می‌شود، استانداری هم تقصیر را بر گردن راهداری می‌اندازد، راهداری هم بودجه ناکافی را مقصر می‌داند تا در نهایت هیچ‌کدام وظیفه‌شان را انجام ندهند.
در زندگی کاری و کارمندی چینی، اعضای تیم یک سازمان ترجیح می‌دهند پاداش‌ها به صورت مساوی توزیع شود و اگر افراد برای مشارکت‌های خاصی تعیین شوند، برایشان ناراحت‌کننده و غیر‌قابل‌هضم است.
در حالی که در فرهنگ‌هایی مثل آلمان و روسیه، افراد ترجیح می‌دهند نقش مشخص و معینی در ساز و کار سازمانی داشته باشند و پذیرای موقعیت‌های روان همچون چینی‌ها نیستند. چینی‌ها از کارمندان و تولید داخلی‌شان هم حمایت می‌کنند تا اثر کار تیمی‌شان از بین نرود. بریا مثل نرم‌افزار وی‌چت که کامل چینی است، در این کشور ۹۰۰ میلیون عضو دارد و از پیام‌رسان‌ها و سرویس‌های ایمیل رایج محبوب‌تر است.




آلمان و نظم ماشینی

برای آلمان‌ها مشخص بودن وظایف و قرار‌گیری در جای دقیق بسیار مورد اهمیت است. برخلاف فرهنگ کارمندی در چین، عناوین نقش مهمی در فرهنگ کاری و زندگی کارمندی در آلمان دارند. یک نظم ماشینی و عمیق که به‌راحتی برقرار نمی‌شود و در برابر سخت‌ترین بحران‌ها هم مقاومت می‌کند و ساختار را محفوظ نگه می‌دارد. غیر‌آلمانی‌ها معمولا آلمانی‌ها را به رعایت سلسله‌مراتب می‌شناسند؛ گرچه سلسله‌مراتب در کشوری نظیر ایتالیا هم اهمیت دارد اما آلمان‌ها به شکل دیگری به آن نگاه می‌کنند. آلمانی‌ها تاکیدی ویژه بر عناوین و رسمی بودن آنها دارند و حیطه وظایف را با چهارچوبی کاملا دقیق مشخص می‌کنند. یک عنوان برای کارمند و انوع و اقسام سلسله‌مراتب در آلمان نشان‌دهنده تخصص است، چیزی که برای ژرمن‌ها بسیار با‌ارزش است. در اغلب موارد تخصص کارمند در آلمان با موقعیت او در اداره و جایگاهش در سلسله‌مراتب مطابقت دارد و قدرت یک کارمند از موقعیتش ناشی می‌شود. مدیران و کارمندانی که با شرکت‌های آلمانی و فرهنگ کارمندی آن درگیر بوده‌اند اغلب یک اشتباه مرتکب شده‌اند. آنها در مواجهه با کارمندان آلمانی دریافته‌اند که اقتدار و جایگاه‌شان به رسمیت شناخته نمی‌شود زیرا نتوانسته‌اند آن را با تخصص خود به اثبات برسانند؛
در حالی‌که در ایتالیا رسیدن به جایگاه مشخص معمولا با دستیابی به قدرت و اقتدار همراه است.



هارمونی و کنترل آمریکایی

کارمندی در ایالات متحده فرهنگ متفاوتی به نسبت چین و کشورهای اروپایی را می‌طلبد. آمریکایی‌ها در سلسله‌مراتب کاری به اعتراضات سطوح پایین اهمیت می‌دهند و آن را نشانه بی‌ادبی تلقی نمی‌کنند.
در ایالات متحده تاکید بر کنترل و تسلط است در حالی که چینی‌ها بیشتر نگران حفظ تعادل هستند و سعی دارند از هماهنگی کلی سیستم کاری اطمینان حاصل کنند. می‌توان به جلسات کارمندان در شرکت‌های آمریکایی و چینی اشاره کرد تا نوع نگاه آنها به کارمند و تفاوت فرهنگ کارمندی را مشاهده کرد.
در آمریکا جلسات برای تصمیم‌گیری تشکیل می‌شود؛ مثلا مشکلی وجود دارد و در جلسه بین کارمندان همه استدلال‌های مربوط روی میز گذاشته می‌شود و همه کارکنان از‌جمله کارمندان رده پایین تا رؤسای سطح بالا، صحبت می‌کنند و نظرشان را در مورد راه‌‌حل بیان می‌کنند. صحبت نکردن در چنین جلساتی در آمریکا نشانه بی‌تفاوتی است و بازخورد منفی برای فرد خواهد داشت. صحبت حتی اگر در مخالفت شدید با رئیس باشد، شجاعت شما را نشان می‌دهد و به تصمیم‌گیری کمک می‌کند. در آسیا چنین نیست. جلسات برای تصمیم‌گیری تشکیل نمی‌شود و در بسیاری موارد، کارمندانی که در جلسه شرکت دارند از قبل با موضوع جلسه و تصمیمات آشنا شده‌اند و بحثی در جلسه شکل نمی‌گیرد. برعکس آمریکا، در جلسات چینی هیچ کارمندی به مقام بالاتر خود معترض نمی‌شود و توافق‌نداشتن با افراد مسن در جلسه نامناسب تلقی می‌شود. کارمندان در چین برای هماهنگی بیشتر جلسه تشکیل می‌دهند و مهم‌ترین هدف‌شان از ارتباط همین است.





فرهنگ کارمندی یا بی فرهنگی در کار کردن

بسیاری سوئیس را از لحاظ سیاسی بی‌طرف می‌دانند. این بی‌طرفی در بقیه جنبه‌های زندگی آنان نیز وجود دارد. در فرهنگ کاری و کارمندی در سوئیس، به‌دلیل تنوع زیاد فرهنگ‌ها در ساختار اداری این کشور، نوعی بی‌طرفی وجود دارد. در واقع مدیران سوئیسی به‌طور قابل‌توجهی به نسبت مدیران سایر کشورها، دیدگاه متعادلی نسبت به تفاوت‌های فرهنگی و سؤالات آن دارند. سوئیسی‌ها برای تعادل ارزش قائل هستند.
در واقع در نتیجه تنوع فرهنگی، نوعی فرهنگ متعادل یا بی‌فرهنگی در زندگی کارمندی سوئیسی‌ها حکمفرماست. سوئیسی‌ها قائل به تعادل هستند و قبل از هر حرکتی در محیط کاری، سؤالات زیادی می‌پرسند تا از حفظ تعادل اطمینان حاصل کنند. این تعادل و بی‌طرفی باعث شده تا سوئیسی‌ها بهترین بانکداران جهان باشند. برای یک کارمند سوئیسی کار کردن در کشورهای دیگر شبیه کابوس است زیرا مناسبات فرهنگی را نا‌مناسب و آزار‌دهنده می‌بینند.