نسخه Pdf

سیدعلی به روایت پدربزرگ امیر

سالگرد شهادت سیدعلی اندرزگو

سیدعلی به روایت پدربزرگ امیر

سیدعلی‌ اندرزگو رمضان سال ۱۳۱۸ شمسی، در خیابان شوش تهران در یک خانواده متوسط متولد شد. با وجود سختی‌های معیشتی زندگی خانوادگی در همان دوره، به تحصیل پرداخت و علوم حوزوی را نیز فراگرفت. در همان ایام نوجوانی با شهید نواب‌صفوی آشنا شد. همین آشنایی با منش و شخصیت این روحانی مبارز در ذهن و ضمیر سیدعلی اثری ژرف گذاشت و نتیجه‌ این تاثیر روحی، آشنایی با تشکیلات فداییان اسلام و راه مبارزاتی آنها بود که در تعیین مشی مبارزاتی شهید‌ اندرزگو نقش‌ جدی داشت.

شهید‌ اندرزگو فعالیت‌های مبارزاتی خود علیه رژیم را از همان نوجوانی آغاز کرد و در ترور حسنعلی منصور هم نقش داشت. با دستگیری همه‌ همراهان نواب، اندرزگو زندگی مخفی خود را آغاز کرد. این زندگی مخفیانه به مدت ۱۵ سال ادامه داشت. سرانجام پس از سال‌ها مبارزه با رژیم دوم شهریورماه سال ۱۳۵۷ در کمین نیروهای ساواک گرفتار شده و به شهادت رسید. نرگس آبیار در کتاب «به کی می‌گن قهرمان؟» که توسط انتشارات سوره‌مهر منتشر شده است، با تلفیق یک داستان پرکشش با نثری روان که مناسب مخاطب نوجوان است، زندگی شهید اندرزگو را روایت کرده. آبیار در این داستان کوتاه و خوش‌خوان امیرآقای چاق را راوی قصه کرده است. راوی داستان، نوجوانی شکموست که پدر و مادرش می‌خواهند او را از خوردن غذاهای چرب و ناسالم منع کنند. آنها حتی برای آن‌که فرزند نوجوان‌شان از بوفه مدرسه خرید نکند، به فروشنده مدرسه می‌گویند به پسرشان چیزی نفروشد، اما او تلاش می‌کند تا با شیرین‌کاری‌های مختلف ازجمله استفاده از عینک پدربزرگ و کلاه‌پشمی او، فروشنده بوفه را به اشتباه اندازد! پدربزرگ او با توجه به رفتارهای بامزه نوه خود، او را به داستان اصلی که روایت زندگی قهرمان این داستان یعنی سیدعلی اندرزگوست می‌برد. خواننده رسما از فصل ششم کتاب وارد قصه اصلی و آشنایی با زندگی اندرزگو می‌شود. تمهید نویسنده بازنمایی و بازگویی مستندات زندگی شهید از زبان پدربزرگ امیر است که با لحنی گرم و صمیمی و متناسب با سن نوجوان نوشته شده است. در این داستان شهید اندرزگو دوست پدربزرگ است و به رزمنده‌ای که موادمنفجره و سلاح را در لباس یا چمدان خود پنهان می‌کند و آن را شهربه‌شهر به مبارزان و انقلابیون می‌رساند، شهرت دارد. 
ترفند آبیار برای اتصال قصه زندگی اندرزگو و امیر شکمو این است که پدربزرگ با شیرین‌کاری‌های نوه‌اش برای دستیابی به خوراکی‌ها، یاد اندرزگو می‌افتد و خاطرات او را برای نوه خود و دوستش، ممل تعریف می‌کند. نکته مثبت داستان این است که زندگی سراسر مبارزه و فرازو نشیب شهید اندرزگو با نثری صمیمی برای مخاطب روایت شده است؛ یعنی نه نثر فدای محتوا شده و نه به بهانه مخاطب نوجوان، بخشی از زندگی شهید ناگفته باقی مانده است.

آزاده جهان‌احمدی - نویسنده