سلبریتیها میراثخوار دینستیزی
مردان شهره آفاق که همان هنرپیشهها و کارگردانها و افراد مشهور هستند و به زبان وطن اصلیشان با نام «سلبریتی» بر سر زبانها افتادهاند، موضوع این یادداشت هستند و این پرسش که آنها را در چه قالبی میخواهیم درک کنیم.
یک: در قالب یک یادداشت ژورنالیستی برای آنکه کنشهایشان، واکنشهای سست از خود بروز دهد که مهمترین ویژگیاش دشنام و تحقیر و تاکید بر افسار اجنبی و دشمن خارجی بودنشان است.
دو: از زاویه دید یکی از علوم انسانی مثل جامعهشناسی سینما، روانشناسی اجتماعی سینما، انسانشناسی و فرهنگ سینما یا تاثیرات مناسبات اقتصادی به نظام اقتصادی کشور در سینما و پرورش این چهرههای مشهور یا رابطه سینما و سیاست جهانی در بر سر زبان افتادن این افراد شهره آفاق.
سه: منظر دیگر، منظر جهانبینی اسلامی است؛ جایگاه اینان از منظر دین چه جایگاهی است و چگونه باید آنها را ارزیابی کرد؟
چهار: از منظر یک نظام حاکم، حکمرانی متکی و مدعی مبانی اسلامی حکومت که در ایران همین جمهوری اسلامی است.
من میخواهم از منظر چهارم به مسأله بپردازم که البته از نظر تئوریک و اصولی و فقهی، بر شق سوم ابتنا دارد. حقیقت آن است که سینمای واقعی در تنه چیزی به اسم نظام دینی ایجاد بحران میکند، همانطور که نظام دینی در موجودیت چیزی به اسم سینما واقعا ایجاد شکاف و بحران میکند. بحرانافکنی سینما از چالشهای ماهوی در جمهوری اسلامی آغاز نشد، از حدود صد سال پیش با فیلم «حاجیآقا آکتور سینما» آغاز گشت.
داستان یک مانیفست
«حاجیآقا آکتور سینما» اولین فیلم سینمایی داستانی ایران است. این فیلم به وسیله آوانس اوگانیانس که از روسیه به ایران مهاجرت کرد، ساخته شد. او را عضو لژ فراماسونری نامیدهاند. این فیلم در حقیقت مانیفست سینما برای تحول جامعه ایران و سینما به صورت اعم است.
چه قایل باشیم در پشت نگاه اوگانیانس یک جریان نقشهمند مدرنسازی نواستعماری برای تاثیرات فرهنگی و اسلامستیزی پنهان بوده و چه آن را تحرکات طبیعی گسترش مدرنیته جهانگیر و توسعهطلب در شرایط تولد سرمایهداری امپریالیستی بدانیم که عناصر فرهنگی مروج سلطه خود را رشد میداده، چه آن را نشان تحولات داخلی ایران در متن انقلاب و مشروطه قلمداد کنیم که نشان ترقیخواهی بورژوازی داخلی غربگرای ایران بوده، در هر حال یک چیز مسجل است: این فیلم با همان هویت مدرن تکنولوژیک همگانی، ابلاغکننده یک دیدگاه دال و ضرورت تحول مدرن
در ایران است. این تحول از همان آغاز، اسلام سنتی را پدیدهای ارتجاعی در قالب یک حاجیبازاری عقبمانده معرفی میکند که باید ضرورت تغییرات مدرن را بپذیرد. این هسته اصلی فیلم «حاجیآقا آکتور سینما» است. او باید سنتهای دست و پا گیر دینی را کنار بگذارد، ذهنش را تغییر دهد، آیین نوی زندگی مدرن را بپذیرد و این منفی است و در حقیقت اسلام سنتی تشویق میکند که با مسالمت دست از خرافههایش یعنی همان اصول شریعت اسلام بشوید و با شریعت و راه مدرن آشتی کند.
داستان حاجی که آکتور شد
البته در این فیلم موضوع اصلی که امروز پس از صد سال بهصورت یک تهاجم رسانهای قوی که در پشت آن سناریوی سیاست سلطهگر غرب به قدرت متفرعن پنهان شده، همان زن و حجاب است. موضوع اصلی فیلم، پرورش مردان برای پذیرش زن بیحجاب است. حاجیآقا از ظاهر شدن ناموس خود، دخترش که همسر یک رجیستور یا کارگردان سینماست و مشترکا میخواهند فیلمی بسازند و با بازیگری دخترش با ظاهرشدن بدون حجاب او در برابر دوربین شدیدا مخالف است. فیلم طی ماجراهایی حاجیآقا را تسلیم میکند و او را به حضور برابر دوربین و با تصویرگرفتن از او به آنجا میکشاند که مسحور جادوی سینما شود و با دیدن قصه خود بر پرده سینما به سرنوشت محتوم مدرنشدگی تن دهد و پیام فیلم آن است که سینما آدم تربیت میکند. تربیت آدم در اینجا یعنی دستشستن از ضروریات و واجبات شرع مقدس اسلام و پذیرش شرع مدرن. حجاب در فیلم آکتور سینما، به عنوان سنگر اولی که باید فتح شود تا شریعت اسلام در زندگی روزمره مردم فروغی سرد به نمایش درمیآید. از این واضحتر چالش سینما با فرهنگ اسلام و ارزشهای اسلامی را نمیشد نشان داد؛ فیلم بسیار هوشمندانه ساخته شده است و در مسیر درخواست جهان مدرن بهخوبی پیش میرود و حرفش را میزند تا این خواست نابودی حجاب تبدیل به یک خواست بخشی از مردم شود برای نفی کل ارزشهای اسلام. کدام بخش از مردم به چه تحولاتی طی این قرن رخ داده تا گروهی از مردم را به این اصل پایبند سازند. چنین اصلی در آغاز با دخالت از بالا، با یک کودتا، با سر کار آوردن یک نیروی مقتدر، یک دیکتاتور برای اجرای منویات جهان استکباری اتفاق افتاد و خواهیم دید نتایج آن چه بود.
تقابل سینما و ارزشهای اسلامی
ندیدن مهمترین رخدادهای جهانی و داخلی ایران و نظام مدرن سرمایهداری سلطهجو در این صد سال و همچنین دنباله آن که به چالشهای امروز در دوران نظام جمهوری اسلامی ختم شده است، به معنای چالش جمهوری اسلامی با نظام جهانی متفرعن و سیطرهطلب، ما را در فهم واقعیات روزمره مثل یک اغتشاش، مثل تسلط جریان رسانهای جهان سلطه بر این اغتشاش و یکسونگری سوبجکتیویستی به گریز از واقعیت میکشاند.
طی یک قرن نقش سینما و عناصر مشروع آن در ایران چه بود؟ این نقش چندگانه است و در وجه اصلی آن، وظیفه اصلی که به صورت نبوغآسایی در فیلم اوگانیانس چهرهاش را فاش میکند -یعنی مسأله اصلی تقابل سینما و ارزشهای بومی و تهیکردن اسلام از شریعت و واجباتش- منازلی را طی کرد که از این قرار هستند:
دوره رضاشاه: تناقاضات دوره رضاشاه جالب است؛ رضاشاه پرچمدار و مامور آشکار و بدون پردهپوشی اجرای منویات قدرتهای اسلامستیز مدرن بود که او مهمترین مسأله دست و پا گیر توسعه مدرنیت غربگرا و تحکیم نظام پیرامونی غرب را حجاب تشخیص داد؛ این تشخیص او نبود، این دیکته اربابان به او بود. خواست این سنگر اولی - سنگر زنان و عفت زنان و خانواده- را با دیکتاتوری فتح کند.او همچون نماد بیعفتی از کشف حجاب شروع کرد و نمایش اغراض شیطانی و خواست ملت را هم چنین کند. خودکامگی و قلدری روش دیکتاتور هر چند در کوتاهمدت با تولید فجایع و کشتار از یادنرفتنی، ظاهرا موفقیتی به دست آورد اما به طرز بسیار شدیدی در میان ملت اکراه آفرید. به محض سرنگونی او، بخش عظیمی از زنان به سنتهای دینی خود بازگشتند.
یک زندگی صدساله
به هر حال نکتهای که در اینجا باید مورد بررسی و واکاوی قرار گیرد، یک زندگی صدساله سینما در درون جامعه ایران است که در آن چالش مدرنیزاسیون غربگرا و ارزشهای اسلامی بین دو انقلاب؛ انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی سراسری گشت اما این گسترش نگرش انقلاب اسلامی، سیطره تفکر غربی در ارتباط با حجاب و زن در جامعه ایران توسعه یافت. طی قرن گذشته نقش سینما و عناصر مشهور آن، به ویژه بازیگران در ارتباط با مانیفست اوگانیانس کاملا مشهود است که نقشی در مسیر خاص نظام جهانی مدرن بوده است. امروز اگر که سلبریتیها در پیشاپیش گروهی از مردم، که باورهای خود را نسبت به ارزشهای اسلامی از دست دادهاند، میاندیشند که با خط سنگر اول حجاب و گسترش بیحجابی، سنگرهای دیگر ارزشهای اسلامی را فتح خواهند کرد، باید این روند را محصول امری به اسم سینما و ارزشهای سینمای مدرن غرب و توسعه آن در ایران محسوب کرد.
احمد میراحسان - شاعر و پژوهشگر
دو: از زاویه دید یکی از علوم انسانی مثل جامعهشناسی سینما، روانشناسی اجتماعی سینما، انسانشناسی و فرهنگ سینما یا تاثیرات مناسبات اقتصادی به نظام اقتصادی کشور در سینما و پرورش این چهرههای مشهور یا رابطه سینما و سیاست جهانی در بر سر زبان افتادن این افراد شهره آفاق.
سه: منظر دیگر، منظر جهانبینی اسلامی است؛ جایگاه اینان از منظر دین چه جایگاهی است و چگونه باید آنها را ارزیابی کرد؟
چهار: از منظر یک نظام حاکم، حکمرانی متکی و مدعی مبانی اسلامی حکومت که در ایران همین جمهوری اسلامی است.
من میخواهم از منظر چهارم به مسأله بپردازم که البته از نظر تئوریک و اصولی و فقهی، بر شق سوم ابتنا دارد. حقیقت آن است که سینمای واقعی در تنه چیزی به اسم نظام دینی ایجاد بحران میکند، همانطور که نظام دینی در موجودیت چیزی به اسم سینما واقعا ایجاد شکاف و بحران میکند. بحرانافکنی سینما از چالشهای ماهوی در جمهوری اسلامی آغاز نشد، از حدود صد سال پیش با فیلم «حاجیآقا آکتور سینما» آغاز گشت.
داستان یک مانیفست
«حاجیآقا آکتور سینما» اولین فیلم سینمایی داستانی ایران است. این فیلم به وسیله آوانس اوگانیانس که از روسیه به ایران مهاجرت کرد، ساخته شد. او را عضو لژ فراماسونری نامیدهاند. این فیلم در حقیقت مانیفست سینما برای تحول جامعه ایران و سینما به صورت اعم است.
چه قایل باشیم در پشت نگاه اوگانیانس یک جریان نقشهمند مدرنسازی نواستعماری برای تاثیرات فرهنگی و اسلامستیزی پنهان بوده و چه آن را تحرکات طبیعی گسترش مدرنیته جهانگیر و توسعهطلب در شرایط تولد سرمایهداری امپریالیستی بدانیم که عناصر فرهنگی مروج سلطه خود را رشد میداده، چه آن را نشان تحولات داخلی ایران در متن انقلاب و مشروطه قلمداد کنیم که نشان ترقیخواهی بورژوازی داخلی غربگرای ایران بوده، در هر حال یک چیز مسجل است: این فیلم با همان هویت مدرن تکنولوژیک همگانی، ابلاغکننده یک دیدگاه دال و ضرورت تحول مدرن
در ایران است. این تحول از همان آغاز، اسلام سنتی را پدیدهای ارتجاعی در قالب یک حاجیبازاری عقبمانده معرفی میکند که باید ضرورت تغییرات مدرن را بپذیرد. این هسته اصلی فیلم «حاجیآقا آکتور سینما» است. او باید سنتهای دست و پا گیر دینی را کنار بگذارد، ذهنش را تغییر دهد، آیین نوی زندگی مدرن را بپذیرد و این منفی است و در حقیقت اسلام سنتی تشویق میکند که با مسالمت دست از خرافههایش یعنی همان اصول شریعت اسلام بشوید و با شریعت و راه مدرن آشتی کند.
داستان حاجی که آکتور شد
البته در این فیلم موضوع اصلی که امروز پس از صد سال بهصورت یک تهاجم رسانهای قوی که در پشت آن سناریوی سیاست سلطهگر غرب به قدرت متفرعن پنهان شده، همان زن و حجاب است. موضوع اصلی فیلم، پرورش مردان برای پذیرش زن بیحجاب است. حاجیآقا از ظاهر شدن ناموس خود، دخترش که همسر یک رجیستور یا کارگردان سینماست و مشترکا میخواهند فیلمی بسازند و با بازیگری دخترش با ظاهرشدن بدون حجاب او در برابر دوربین شدیدا مخالف است. فیلم طی ماجراهایی حاجیآقا را تسلیم میکند و او را به حضور برابر دوربین و با تصویرگرفتن از او به آنجا میکشاند که مسحور جادوی سینما شود و با دیدن قصه خود بر پرده سینما به سرنوشت محتوم مدرنشدگی تن دهد و پیام فیلم آن است که سینما آدم تربیت میکند. تربیت آدم در اینجا یعنی دستشستن از ضروریات و واجبات شرع مقدس اسلام و پذیرش شرع مدرن. حجاب در فیلم آکتور سینما، به عنوان سنگر اولی که باید فتح شود تا شریعت اسلام در زندگی روزمره مردم فروغی سرد به نمایش درمیآید. از این واضحتر چالش سینما با فرهنگ اسلام و ارزشهای اسلامی را نمیشد نشان داد؛ فیلم بسیار هوشمندانه ساخته شده است و در مسیر درخواست جهان مدرن بهخوبی پیش میرود و حرفش را میزند تا این خواست نابودی حجاب تبدیل به یک خواست بخشی از مردم شود برای نفی کل ارزشهای اسلام. کدام بخش از مردم به چه تحولاتی طی این قرن رخ داده تا گروهی از مردم را به این اصل پایبند سازند. چنین اصلی در آغاز با دخالت از بالا، با یک کودتا، با سر کار آوردن یک نیروی مقتدر، یک دیکتاتور برای اجرای منویات جهان استکباری اتفاق افتاد و خواهیم دید نتایج آن چه بود.
تقابل سینما و ارزشهای اسلامی
ندیدن مهمترین رخدادهای جهانی و داخلی ایران و نظام مدرن سرمایهداری سلطهجو در این صد سال و همچنین دنباله آن که به چالشهای امروز در دوران نظام جمهوری اسلامی ختم شده است، به معنای چالش جمهوری اسلامی با نظام جهانی متفرعن و سیطرهطلب، ما را در فهم واقعیات روزمره مثل یک اغتشاش، مثل تسلط جریان رسانهای جهان سلطه بر این اغتشاش و یکسونگری سوبجکتیویستی به گریز از واقعیت میکشاند.
طی یک قرن نقش سینما و عناصر مشروع آن در ایران چه بود؟ این نقش چندگانه است و در وجه اصلی آن، وظیفه اصلی که به صورت نبوغآسایی در فیلم اوگانیانس چهرهاش را فاش میکند -یعنی مسأله اصلی تقابل سینما و ارزشهای بومی و تهیکردن اسلام از شریعت و واجباتش- منازلی را طی کرد که از این قرار هستند:
دوره رضاشاه: تناقاضات دوره رضاشاه جالب است؛ رضاشاه پرچمدار و مامور آشکار و بدون پردهپوشی اجرای منویات قدرتهای اسلامستیز مدرن بود که او مهمترین مسأله دست و پا گیر توسعه مدرنیت غربگرا و تحکیم نظام پیرامونی غرب را حجاب تشخیص داد؛ این تشخیص او نبود، این دیکته اربابان به او بود. خواست این سنگر اولی - سنگر زنان و عفت زنان و خانواده- را با دیکتاتوری فتح کند.او همچون نماد بیعفتی از کشف حجاب شروع کرد و نمایش اغراض شیطانی و خواست ملت را هم چنین کند. خودکامگی و قلدری روش دیکتاتور هر چند در کوتاهمدت با تولید فجایع و کشتار از یادنرفتنی، ظاهرا موفقیتی به دست آورد اما به طرز بسیار شدیدی در میان ملت اکراه آفرید. به محض سرنگونی او، بخش عظیمی از زنان به سنتهای دینی خود بازگشتند.
یک زندگی صدساله
به هر حال نکتهای که در اینجا باید مورد بررسی و واکاوی قرار گیرد، یک زندگی صدساله سینما در درون جامعه ایران است که در آن چالش مدرنیزاسیون غربگرا و ارزشهای اسلامی بین دو انقلاب؛ انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی سراسری گشت اما این گسترش نگرش انقلاب اسلامی، سیطره تفکر غربی در ارتباط با حجاب و زن در جامعه ایران توسعه یافت. طی قرن گذشته نقش سینما و عناصر مشهور آن، به ویژه بازیگران در ارتباط با مانیفست اوگانیانس کاملا مشهود است که نقشی در مسیر خاص نظام جهانی مدرن بوده است. امروز اگر که سلبریتیها در پیشاپیش گروهی از مردم، که باورهای خود را نسبت به ارزشهای اسلامی از دست دادهاند، میاندیشند که با خط سنگر اول حجاب و گسترش بیحجابی، سنگرهای دیگر ارزشهای اسلامی را فتح خواهند کرد، باید این روند را محصول امری به اسم سینما و ارزشهای سینمای مدرن غرب و توسعه آن در ایران محسوب کرد.
احمد میراحسان - شاعر و پژوهشگر
تیتر خبرها
-
6عملیات روانی دشمن در آشوبهای مهرماه
-
خوابآشفته
-
درخشش ستارههای ایرانی در آسمان المپیادجهانی
-
خشنترین لحظه تاریخ اسکار
-
دردسرهای شاهزاده تاریکی
-
ساختوسازهای بیفرهنگ
-
کنترل نمایشی ارز؟
-
«شاد» درتعلیق آموزش و پرورش
-
داستان تکراری سیبهای کنار جاده!
-
سلبریتیها میراثخوار دینستیزی
-
جدیدترین خبرها را در جامجمآنلاین بخوانید