برای «من فقط یک داستان کوتاه نوشتهام»
تصویر واقعی از مشکلات زنان
قدسی خانبابایی در اولین رمان خود سراغ موضوعی کاملا زنانه رفته است. داستانی زنانه با همه جزئیاتی که از یک نگاه زنانه ناشی میشود. داستان با زاویه دید اول شخص روایت میشود و از این منظر ما از احساسات شخصیتهای دیگر در طول داستان مطلع نمیشویم. هرچند این زاویه دید محدود است اما در مجموع نویسنده در خلق یک داستان نسبتا چفتوبستدار موفق بوده است. یعنی داستانی که در آن با سفر قهرمانی شخصیت اول همراه میشویم و اتفاقا نویسنده در پایان هم او را در نقطهای قرار داده که هم منطقی است و هم ثبات دارد.
ایده نویسنده در این داستان شاید در نظر اول موضوع مهمی به نظر نرسد اما در فرامتن آن اتفاقا موضوع مهم و دامنهداری است. در فصل اول راوی بیپرده برای مخاطب فهرستی از کارهای ناتمامش رو میکند.
گو اینکه خداوندگار شروع یک کار و ناتمام رها کردن آن است. حالا همین خانم متاهل و صاحب یک دختر، قصد میکند یک داستان بنویسد.
حالا او باید به جنگ همه موانع برود که بخشی از آنها درونی هستند و بخشی بیرونی. مانند مخالفت همسرش علی که آن هم از نیمهتمام کردن کارهای قبلی نشات میگیرد. همسر راوی گمان میکند این هم یکی از چند کاری است که زن هوس کرده شروع کند. اما راوی این داستان شاید بیش از دیگران یعنی مادر و همسر و دخترش، در پی این است که به خودش ثابت کند اهل تمام کردن کار است. حالا هر چه میخواهد باشد.
نویسنده بیآنکه گرفتار فحاشی و لگد انداختن به مردان داستان زندگی راویاش شود یک تصویر واقعی از مشکلات پیشروی زن داستان ارائه و تلاش او را برای پریدن از روی این موانع و نه حذفشان تصویر میکند.
او در این مسیر سخت البته گرفتار بدشانسی هم میشود و بد هم میآورد اما به هر ضرب و زوری که هست سعیمیکند اوضاع را در دست بگیرد.
همان زمانی که مطمئن هستید نویسنده بناست یکداستان تروتمیز و بیفرازوفرود نه چندان سخت را عرضه کند در صفحه108 ضربه را اول به راوی و در پی آن به مخاطب وارد میکند.
شائبه خیانت همسر راوی برای زنی که الان همه هموغمش نوشتن شده ضربه کاری است و برای ما که اصلا گمان نمیکردیم در یک سوم پایانی داستان برگجدیدی رو شود. من از یک باب بسیار خرسندم که خانم خانبابایی سعی نکرده ادا در بیاورد و سنگی بزرگ را بلند و داستانی نصفهونیمه خلق کند.
همه اینها که محاسن کار ایشان است به کنار اما به هرحال رابطه راوی و همسرش و شخصیتپردازی او همراه رابطه مادر و دختری، راوی و مادرش و راوی و دخترش اگر مورد توجه بیشتری قرار میگرفت قطعا با داستانی بهتر روبهرو بودیم.
آزاده جهاناحمدی - منتقد ادبی
گو اینکه خداوندگار شروع یک کار و ناتمام رها کردن آن است. حالا همین خانم متاهل و صاحب یک دختر، قصد میکند یک داستان بنویسد.
حالا او باید به جنگ همه موانع برود که بخشی از آنها درونی هستند و بخشی بیرونی. مانند مخالفت همسرش علی که آن هم از نیمهتمام کردن کارهای قبلی نشات میگیرد. همسر راوی گمان میکند این هم یکی از چند کاری است که زن هوس کرده شروع کند. اما راوی این داستان شاید بیش از دیگران یعنی مادر و همسر و دخترش، در پی این است که به خودش ثابت کند اهل تمام کردن کار است. حالا هر چه میخواهد باشد.
نویسنده بیآنکه گرفتار فحاشی و لگد انداختن به مردان داستان زندگی راویاش شود یک تصویر واقعی از مشکلات پیشروی زن داستان ارائه و تلاش او را برای پریدن از روی این موانع و نه حذفشان تصویر میکند.
او در این مسیر سخت البته گرفتار بدشانسی هم میشود و بد هم میآورد اما به هر ضرب و زوری که هست سعیمیکند اوضاع را در دست بگیرد.
همان زمانی که مطمئن هستید نویسنده بناست یکداستان تروتمیز و بیفرازوفرود نه چندان سخت را عرضه کند در صفحه108 ضربه را اول به راوی و در پی آن به مخاطب وارد میکند.
شائبه خیانت همسر راوی برای زنی که الان همه هموغمش نوشتن شده ضربه کاری است و برای ما که اصلا گمان نمیکردیم در یک سوم پایانی داستان برگجدیدی رو شود. من از یک باب بسیار خرسندم که خانم خانبابایی سعی نکرده ادا در بیاورد و سنگی بزرگ را بلند و داستانی نصفهونیمه خلق کند.
همه اینها که محاسن کار ایشان است به کنار اما به هرحال رابطه راوی و همسرش و شخصیتپردازی او همراه رابطه مادر و دختری، راوی و مادرش و راوی و دخترش اگر مورد توجه بیشتری قرار میگرفت قطعا با داستانی بهتر روبهرو بودیم.
آزاده جهاناحمدی - منتقد ادبی