آیا میدانید هر چه زودتر باید جمع کنیم و برویم مریخ زندگی کنیم؟
توطئههایی که نمیدانستید
مسافر اول: آقا میشه کولر رو روشن کنی؟ مردیم از گرما.
راننده: به خاطر گل روت دو دقیقه روشن میکنم اما با این کرایه و یه نفری که به خاطر کرونا کمتر سوار میکنیم، کولر گرفتن ستمه جون شما!
مسافر دوم: آقا کرونا کجا بود؟ شما به این چیزها باور داری؟
راننده: من که خودم ندیدمش! ولی باجناقم همین هفته پیش به خاطر این مرض لاکردار عمرش رو داد به شما.
مسافر دوم: خدا بیامرزه. عمر که دست خداست حاجآقا. ولی من باور نمیکنم اصلا همچین مرضی وجود داشته باشه. همهش پولتیک سیاسیه.
مسافر اول: نه آقا، وجود داره. خودشون ساختنش. برو مقالههای اینترنتی رو بخون. این ویروس رو چین و آمریکا با همدستی هم ساختند که جمعیت جهان رو کم کنند.
راننده: از این آمریکا هیچی بعید نیست.
مسافر دوم: آقا شما چه خوشباورید. چرا باید جمعیت رو کم کنند؟ اتفاقا اینا براشون خوبه که جمعیت زیاد بشه. دیگه زمین جا نداشته باشه. اون وقت بلیت مریخ رو بفروشند به قیمت خون پدرشون.
راننده: مریخ رو مگه مسکونی کردند؟
مسافر دوم: به! خبر نداری؟ قرار بود به همه مردم به اندازه یکسان اونجا زمین بدن که وقتی آب و منابع زمین تموم شد پاشیم بریم اونجا. اما ایلان ماسک با پسر ترامپ زد و بند کرد، همه رو صاحب شد. الان اگه شما بخوای یه واحد نقلی تو مریخ بخری باید بری دم ایلان ماسک رو ببینی. تازه کلی هم بابت رفتن به اونجا باید بهش پول بدی.
راننده: بیشرفا!
مسافر اول: توی مریخ که به کسی زمین نمیدن، مریخ میدن!
مسافر دوم: باشه آقا، مسخره کن. دنیامون داره نابود میشه، شما نشستی اینجا ایراد لغوی از من میگیری.
راننده: هر چی میکشیم از این آمریکاست. باز دم روسیه گرم. اگه ایلان ماسک نبردمون مریخ روسیه میبره. بالاخره رگ و ریشه ایرونی دارند.
مسافر اول: جدی؟
راننده: آره بابا، نمیدونستی مگه؟ زمان احمدشاه قاجار یه سردار ایرانی بود به اسم ولید امیر، چون اون موقع کفشهای نظامی مدل اروپایی تازه اومده بود و اینبابا هم اولین نفر از اونا پوشید، بهش میگفتن ولید امیر پوتین، بعد که احمدشاه خلع شد و فرستادندش روسیه، سردار ولید امیر پوتین هم باهاش رفت. الان نوهاش همهکاره روسیه است. اگه اجازه بدی دیگه کولر رو خاموش کنم، آمپر بنزین خوابید.
مسافر اول: خاموشکن آقا. دمت گرم. قضیه روسیه رو نمیدونستم.
مسافر دوم (آه بلندی میکشد): بله ... همهمون دیر یا زود باید جمع کنیم بریم مریخ ... یعنی زمینهای اینجامون چی میشه؟
مسافر اول: لابد حکومت صاحب میشه دیگه. اصلا بعید نیست همه این گرمایش زمین و کمبود منابع رو راه انداخته باشند که ما جمع کنیم بریم زمینهامون رو صاحب بشند.
راننده: هیچی از هیشکی بعید نیست.
مسافر دوم: آقا من همین بغلها پیاده میشم.
راننده: به خاطر گل روت دو دقیقه روشن میکنم اما با این کرایه و یه نفری که به خاطر کرونا کمتر سوار میکنیم، کولر گرفتن ستمه جون شما!
مسافر دوم: آقا کرونا کجا بود؟ شما به این چیزها باور داری؟
راننده: من که خودم ندیدمش! ولی باجناقم همین هفته پیش به خاطر این مرض لاکردار عمرش رو داد به شما.
مسافر دوم: خدا بیامرزه. عمر که دست خداست حاجآقا. ولی من باور نمیکنم اصلا همچین مرضی وجود داشته باشه. همهش پولتیک سیاسیه.
مسافر اول: نه آقا، وجود داره. خودشون ساختنش. برو مقالههای اینترنتی رو بخون. این ویروس رو چین و آمریکا با همدستی هم ساختند که جمعیت جهان رو کم کنند.
راننده: از این آمریکا هیچی بعید نیست.
مسافر دوم: آقا شما چه خوشباورید. چرا باید جمعیت رو کم کنند؟ اتفاقا اینا براشون خوبه که جمعیت زیاد بشه. دیگه زمین جا نداشته باشه. اون وقت بلیت مریخ رو بفروشند به قیمت خون پدرشون.
راننده: مریخ رو مگه مسکونی کردند؟
مسافر دوم: به! خبر نداری؟ قرار بود به همه مردم به اندازه یکسان اونجا زمین بدن که وقتی آب و منابع زمین تموم شد پاشیم بریم اونجا. اما ایلان ماسک با پسر ترامپ زد و بند کرد، همه رو صاحب شد. الان اگه شما بخوای یه واحد نقلی تو مریخ بخری باید بری دم ایلان ماسک رو ببینی. تازه کلی هم بابت رفتن به اونجا باید بهش پول بدی.
راننده: بیشرفا!
مسافر اول: توی مریخ که به کسی زمین نمیدن، مریخ میدن!
مسافر دوم: باشه آقا، مسخره کن. دنیامون داره نابود میشه، شما نشستی اینجا ایراد لغوی از من میگیری.
راننده: هر چی میکشیم از این آمریکاست. باز دم روسیه گرم. اگه ایلان ماسک نبردمون مریخ روسیه میبره. بالاخره رگ و ریشه ایرونی دارند.
مسافر اول: جدی؟
راننده: آره بابا، نمیدونستی مگه؟ زمان احمدشاه قاجار یه سردار ایرانی بود به اسم ولید امیر، چون اون موقع کفشهای نظامی مدل اروپایی تازه اومده بود و اینبابا هم اولین نفر از اونا پوشید، بهش میگفتن ولید امیر پوتین، بعد که احمدشاه خلع شد و فرستادندش روسیه، سردار ولید امیر پوتین هم باهاش رفت. الان نوهاش همهکاره روسیه است. اگه اجازه بدی دیگه کولر رو خاموش کنم، آمپر بنزین خوابید.
مسافر اول: خاموشکن آقا. دمت گرم. قضیه روسیه رو نمیدونستم.
مسافر دوم (آه بلندی میکشد): بله ... همهمون دیر یا زود باید جمع کنیم بریم مریخ ... یعنی زمینهای اینجامون چی میشه؟
مسافر اول: لابد حکومت صاحب میشه دیگه. اصلا بعید نیست همه این گرمایش زمین و کمبود منابع رو راه انداخته باشند که ما جمع کنیم بریم زمینهامون رو صاحب بشند.
راننده: هیچی از هیشکی بعید نیست.
مسافر دوم: آقا من همین بغلها پیاده میشم.