عیار لوتیگری
علیرضا رأفتی روزنامهنگار
لوتی به معنای کسی که ورزش زورخانهای کار میکند و مرام و منش پهلوانی دارد، از دوران قاجار باب شد. لوتیها که شاید بشود با ربط دادن حکومت قاجار و رونق تهران، آنها را جزئی از خردهفرهنگهای تهرانی به حساب آورد، ورزشکارانی بودند که مردم محله حرفشان را میخواندند و آنها نیز از این برش حرفشان در جهت کمکرسانی به مردم و امور خیریه استفاده میکردند. اگر دست کسی تنگ بود، در یک مراسم لوتیگرانه گلریزان در زورخانه مشکلش را برطرف میکردند. اگر به مظلومی ظلم میشد، با چماق و قمه حق ظالم را کف دستش میگذاشتند و خلاصه هر کاری که از حکومت بعضا نامقتدر قاجار برنمیآمد را همین لوتیها، این ژنرالهای محلی، انجام میدادند.
اما به هر حال هر تعریفی در طول زمان دستخوش تغییر میشود و هیچ نانوازادهای تا ابد نانوا باقی نمیماند. بسیاری از لوتیها هم در طول زمان پس از قاجار رسم لوتیگری را بهدرستی بهجا نیاوردند و از قدرتی که داشتند و حرفی که بین مردم برو داشت، برای اغراض مختلف سوءاستفاده کردند. بالاخره قدرت قدرت است. میخواهد در دستمال یزدی باشد یا در میزی که وزیر و وکیل پشتش مینشینند. به هر صورت که باشد باریکهای است به اندازه تار مو که لغزش روی آن مساوی با سقوط به دره فساد است. اما لوتیها همچنان تا دهه 30 شمسی هم مثل دوران قاجار ابزار یکی از بازوهای حکومت بودند برای برقراری نظم و اجرای هر قانونی که با ابزار قانونی توان اجرای آن نبود. همیشه در دسترس بودند. زور داشتند. آدم داشتند و از همه مهمتر میشد با پول خریدشان.
این بازوی محکم حکومت در جریان کودتای 28 مرداد سال 32 خودش را بهخوبی نشان داد. وقتی مصدق روی کار آمده بود و مردم هم همراهش شده بودند و وضعیت مملکت به طوری پیش میرفت که شاه پهلوی در آستانه سقوط بود، این اراذل در لباس لوتیها بودند که به کمک شاهنشاهی نیمه جان آمدند. شاه از کشور فرار کرد و امور را سپرد به نظامیان و سرویسهای امنیتی آمریکا و انگلیس. آنها هم مثل آنجا که بیهقی میگوید: «مشتی رند را سیم دادند که حسنک را سنگ زنند...» افتادند به جان مردم کوچه و خیابان و شکستند و خرد کردند و مصدق را کتبسته تحویل ارتش دادند.
بعد از این که شاه به کشور برگشت و مملکت را دوباره دست گرفت یکدفعه تصمیمش بر آن شد که این بازوی پر قدرت را که بدنامی داشت برای حکومتش، قطع کند. خارجیها چه میگفتند؟ میگفتند شاه ایران را مشتی اراذل بر قدرت نگه داشتند؟
روز پانزدهم خرداد 42 که حکومت آیتا... خمینی را دستگیر کرد، خون مردم به جوش آمد. مردمی که اولا با سیدروحا...شان علقه معنوی داشتند و او را پدر معنوی خود میدانستند و ثانیا یک بار تلخی رکبی که 28مرداد از حکومت خورده بودند در کامشان بود.
دیگر یک دهه بود که مرز بین اراذل و لوتیها مشخص شده بود. وقتی پول حکومت در کار نباشد، وقتی حکومت اراذل را به اسم لوتی استخدام نکند، دیگر هر کس که واقعا منش پهلوانی داشته باشد میماند در میدان. 15خرداد یکی از سران اعتراض که در حمایت از امام خمینی(ره) اعتراضات مردمی را رهبری میکرد، طیب حاج رضایی بود. کسی که یک دهه قبل در هیاهوی شعبان بیمخها در پستوی خانه نشسته بود. چون آن روز مرز لوتی و اراذل مشخص نبود. 15 خرداد 42 عیار لوتیگری بود.
اما به هر حال هر تعریفی در طول زمان دستخوش تغییر میشود و هیچ نانوازادهای تا ابد نانوا باقی نمیماند. بسیاری از لوتیها هم در طول زمان پس از قاجار رسم لوتیگری را بهدرستی بهجا نیاوردند و از قدرتی که داشتند و حرفی که بین مردم برو داشت، برای اغراض مختلف سوءاستفاده کردند. بالاخره قدرت قدرت است. میخواهد در دستمال یزدی باشد یا در میزی که وزیر و وکیل پشتش مینشینند. به هر صورت که باشد باریکهای است به اندازه تار مو که لغزش روی آن مساوی با سقوط به دره فساد است. اما لوتیها همچنان تا دهه 30 شمسی هم مثل دوران قاجار ابزار یکی از بازوهای حکومت بودند برای برقراری نظم و اجرای هر قانونی که با ابزار قانونی توان اجرای آن نبود. همیشه در دسترس بودند. زور داشتند. آدم داشتند و از همه مهمتر میشد با پول خریدشان.
این بازوی محکم حکومت در جریان کودتای 28 مرداد سال 32 خودش را بهخوبی نشان داد. وقتی مصدق روی کار آمده بود و مردم هم همراهش شده بودند و وضعیت مملکت به طوری پیش میرفت که شاه پهلوی در آستانه سقوط بود، این اراذل در لباس لوتیها بودند که به کمک شاهنشاهی نیمه جان آمدند. شاه از کشور فرار کرد و امور را سپرد به نظامیان و سرویسهای امنیتی آمریکا و انگلیس. آنها هم مثل آنجا که بیهقی میگوید: «مشتی رند را سیم دادند که حسنک را سنگ زنند...» افتادند به جان مردم کوچه و خیابان و شکستند و خرد کردند و مصدق را کتبسته تحویل ارتش دادند.
بعد از این که شاه به کشور برگشت و مملکت را دوباره دست گرفت یکدفعه تصمیمش بر آن شد که این بازوی پر قدرت را که بدنامی داشت برای حکومتش، قطع کند. خارجیها چه میگفتند؟ میگفتند شاه ایران را مشتی اراذل بر قدرت نگه داشتند؟
روز پانزدهم خرداد 42 که حکومت آیتا... خمینی را دستگیر کرد، خون مردم به جوش آمد. مردمی که اولا با سیدروحا...شان علقه معنوی داشتند و او را پدر معنوی خود میدانستند و ثانیا یک بار تلخی رکبی که 28مرداد از حکومت خورده بودند در کامشان بود.
دیگر یک دهه بود که مرز بین اراذل و لوتیها مشخص شده بود. وقتی پول حکومت در کار نباشد، وقتی حکومت اراذل را به اسم لوتی استخدام نکند، دیگر هر کس که واقعا منش پهلوانی داشته باشد میماند در میدان. 15خرداد یکی از سران اعتراض که در حمایت از امام خمینی(ره) اعتراضات مردمی را رهبری میکرد، طیب حاج رضایی بود. کسی که یک دهه قبل در هیاهوی شعبان بیمخها در پستوی خانه نشسته بود. چون آن روز مرز لوتی و اراذل مشخص نبود. 15 خرداد 42 عیار لوتیگری بود.
تیتر خبرها