نگاهی به قوانین نژادپرستانه در آمریکا
رنگ باختن دموكراسی
در تاریخ 6 ژانویه، هنگامی كه دونالد ترامپ درپی تهییج شورشیانی بود كه حمله به كنگره را ساماندهی میکردند، به فاصله كمی از ساختمان كنگره، خطاب به آنها گفت: «ما باید بهشدت بجنگیم و اگر این كار را نكنیم، در آینده كشوری نخواهیم داشت.»
تقریبا پنج ماه بعد از این اتفاقات و سخنان ترامپ، میچ مككانل، رهبر اقلیت سنا بهشدت جنگید تا مانع از فعالیت كمیسیون مستقلی شود كه از سوی دو حزب، مسؤولیت یافته بود در مورد آنچه در شورشهای ژانویه اتفاق افتاد و دلایل آن تحقیق كند.
این برای من یك نشانه واضح دیگر است كه برخلاف گفته ترامپ كه نسبت به آینده وجود كشور آمریكا هشدار داده بود، باید نسبت به آینده دموكراسی در آمریكا نگران بود. چراكه این روند، نشاندهنده توقف دموكراسی در آمریكاست.درواقع، اعتقاد ندارم كه ترامپ در آن سخنان جنجالی خود نسبت به پایان كشور آمریكا هشدار میداد، بلكه به عنوان یك رئیسجمهور سفیدپوست ناسیونالیست به هواداران سفیدپوست خود هشدار میداد كه برتری سفیدها نسبت به دیگران در معرض خطر قرار دارد.حال سوال اینجاست كه چگونه بخشی از جامعه كه با افزایش جمعیت سایر گروههای قومی و نژادی بهویژه آسیاییها و اسپانیاییها، در حال از دست دادن اكثریت است؛ باز هم كنترل اوضاع را در قالب دموكراسی حفظ میكند؟
پاسخ این سوال، ساده و البته تلخ است. پاسخ این است كه این گروه، اصول اساسی دموكراسی را كنار میگذارد و تعریف كوچكتری از دموكراسی ارائه میكند. این گروه كوچك برای ادامه حیات خود در راس قدرت، در قالب دموكراسی، عده زیادی را از بازی دموكراسی خارج كرده و در عوض قدرت بیشتری به بخشهای مورد نظر خود میدهد.
ممانعت جمهوریخواهان از تشكیل كمیسیون مستقل در مورد بررسی شورشی كه در روز تصمیمگیری كنگره برای تأیید نتایج انتخابات ریاستجمهوری، كاپیتولهیل را هدف قرار داده بود، از هر لحاظ فوقالعاده است.
جمهوریخواهان حاضر نشدند در برابر اوباشی كه برای متوقف كردن دموكراسی به كنگره حمله كرده بودند، بایستند و از دموكراسی حمایت كنند.
اما این فقط جمهوریخواهان كنگره نیستند كه دموكراسی را دور میزنند، بلكه این اتفاقی است كه در سراسر كشور در حال وقوع است. به عنوان مثال میتوان به لایحه سركوب رایدهندگان كه این اواخر مطرح شد، اشاره كرد. بر اساس این لایحه، جمهوریخواهان میخواهند سیستم رایگیری فعلی را به شكلی اصلاح كنند كه نتایج دلخواهتری برای آنها فراهم كند.
شاید یكی از اتفاقات خطرناكتر، اقداماتی شبیه آنچه در قالب لایحه تگزاس در حال وقوع است، باشد كه لغو نتایج انتخابات را برای ایالتها آسانتر میكند و به قضات اجازه میدهد با شرایط آسانتری، نتایج انتخابات آن ایالت را باطل كنند.
به عبارت دیگر، جمهوریخواهان در تلاشاند از یك سو تعداد و نوع افرادی كه میتوانند رأی دهند را محدود كنند و از سوی دیگر امكان ابطال این آرا را برای خودشان فراهم كنند. بخش دیگری از محدودیتها، موانعی است كه برای مشاركت افرادی ایجاد میشود كه از سایر كشورها به آمریكا آمده و شهروندی این كشور را دریافت میكنند، بهویژه افرادی كه از اروپا نمیآیند.
همیشه یكی از بزرگترین موانع در مقابل اصلاح همهجانبه قوانین مهاجرت، نگرانی جمهوریخواهان از افزایش شهروندان اسپانیاییتبار بوده است زیرا معمولا رای جمهوریخواهان در میان اسپانیاییتبارها، نصف رای دموكراتها در این جامعه است.
این همان دلیلی است كه دولت ترامپ میخواست به خاطر آن حتی مهاجرت قانونی را محدود كند و مانع از ورود پناهندگان شود و لاتاری را از بین ببرد.
بنابراین، ثروتمندان آمریكایی كه عمدتا سفیدپوست هستند، اجازه دارند چنین نفوذی بر انتخابات این كشور داشته باشند، بهویژه از زمانی كه قوانین ظالمانه شهروندی در این كشور حاكم است.
گزارشی كه بهتازگی منتشرشده، نشان میدهد كه فقط 12نفر از چهرههای پشت پرده سیاست كه حداقل هشت نفر از آنها در فهرست میلیاردرهای آمریكایی هستند، از ژانویه 2009 تا دسامبر 2020، به طور مشترك 4/3 میلیارد دلار به كاندیداهای فدرال و گروههای سیاسی كمك مالی كردهاند و این كمكهای مالی به این معنی است كه از هر 13 دلاری كه در این مقطع 11 ساله برای سیاستهای فدرال در آمریكا هزینه شده، یک دلار آن توسط 12 نفر و همسران آنها پرداخت شده است.
این یك واقعیت است كه آمریكا از ابتدا به عنوان یك دموكراسی واقعی، تاسیس نشده است. در ابتدا فقط مردان سفیدپوست ثروتمند از این حق برخوردار بودند كه راهبران این كشور را انتخاب كنند و من تردید دارم كه تنظیمكنندگان قانون اساسی هیچگاه به این مساله فكر كرده باشند كه میتوان قانونی بهتر از این نوشت. البته طی قرنها، رفتهرفته رایگیری گسترش یافته و ما به دموكراسی نزدیكتر شدهایم.
اما، این حركات همیشه با مقاومتهای فوقالعادهای روبهرو شده و در بعضی مواقع باعث عقبگرد دموكراسی بوده است. به عنوان مثال به قوانین جیم كرو نگاه كنید كه چگونه بین سالهای 1876 تا 1965، در عمل شرایطی برای سیاهان آمریكایی ایجاد میكرد كه وضعیت آنان از سفیدپوستهای آمریكایی پایینتر باشد.
ما در حال ورود به دوره جدیدی از محدودیت شدید، برتری سفید و الیگارشی سفید هستیم و عدهای در تلاش هستند تا با بازگرداندن مجدد دموكراسی به عقب، قدرت را حفظ كنند. آنها میخواهند كشور را به عقب برگردانند. به دورانی كه سفیدپوستان كنترل كاملی بر حوزههای قدرت، اهرمهای صنعت و ساخت روایتها داشته باشند.
سناتورهایی كه به كمیسیون مستقل برای تحقیق درباره شورشهای ژانویه رای ندادند، دلیلشان این بود كه شورشیها كسانی بودند كه به آنها رای میدهند. شورشیها نمیخواستند دموكراسی را كاملا نابود كنند، بلكه میخواستند آن را به گونهای بازتعریف كنند كه در آن، صدای آنها از وزن بیشتر و تعیینكنندهتری برخوردار باشد.
منبع: نیویوركتایمز
تقریبا پنج ماه بعد از این اتفاقات و سخنان ترامپ، میچ مككانل، رهبر اقلیت سنا بهشدت جنگید تا مانع از فعالیت كمیسیون مستقلی شود كه از سوی دو حزب، مسؤولیت یافته بود در مورد آنچه در شورشهای ژانویه اتفاق افتاد و دلایل آن تحقیق كند.
این برای من یك نشانه واضح دیگر است كه برخلاف گفته ترامپ كه نسبت به آینده وجود كشور آمریكا هشدار داده بود، باید نسبت به آینده دموكراسی در آمریكا نگران بود. چراكه این روند، نشاندهنده توقف دموكراسی در آمریكاست.درواقع، اعتقاد ندارم كه ترامپ در آن سخنان جنجالی خود نسبت به پایان كشور آمریكا هشدار میداد، بلكه به عنوان یك رئیسجمهور سفیدپوست ناسیونالیست به هواداران سفیدپوست خود هشدار میداد كه برتری سفیدها نسبت به دیگران در معرض خطر قرار دارد.حال سوال اینجاست كه چگونه بخشی از جامعه كه با افزایش جمعیت سایر گروههای قومی و نژادی بهویژه آسیاییها و اسپانیاییها، در حال از دست دادن اكثریت است؛ باز هم كنترل اوضاع را در قالب دموكراسی حفظ میكند؟
پاسخ این سوال، ساده و البته تلخ است. پاسخ این است كه این گروه، اصول اساسی دموكراسی را كنار میگذارد و تعریف كوچكتری از دموكراسی ارائه میكند. این گروه كوچك برای ادامه حیات خود در راس قدرت، در قالب دموكراسی، عده زیادی را از بازی دموكراسی خارج كرده و در عوض قدرت بیشتری به بخشهای مورد نظر خود میدهد.
ممانعت جمهوریخواهان از تشكیل كمیسیون مستقل در مورد بررسی شورشی كه در روز تصمیمگیری كنگره برای تأیید نتایج انتخابات ریاستجمهوری، كاپیتولهیل را هدف قرار داده بود، از هر لحاظ فوقالعاده است.
جمهوریخواهان حاضر نشدند در برابر اوباشی كه برای متوقف كردن دموكراسی به كنگره حمله كرده بودند، بایستند و از دموكراسی حمایت كنند.
اما این فقط جمهوریخواهان كنگره نیستند كه دموكراسی را دور میزنند، بلكه این اتفاقی است كه در سراسر كشور در حال وقوع است. به عنوان مثال میتوان به لایحه سركوب رایدهندگان كه این اواخر مطرح شد، اشاره كرد. بر اساس این لایحه، جمهوریخواهان میخواهند سیستم رایگیری فعلی را به شكلی اصلاح كنند كه نتایج دلخواهتری برای آنها فراهم كند.
شاید یكی از اتفاقات خطرناكتر، اقداماتی شبیه آنچه در قالب لایحه تگزاس در حال وقوع است، باشد كه لغو نتایج انتخابات را برای ایالتها آسانتر میكند و به قضات اجازه میدهد با شرایط آسانتری، نتایج انتخابات آن ایالت را باطل كنند.
به عبارت دیگر، جمهوریخواهان در تلاشاند از یك سو تعداد و نوع افرادی كه میتوانند رأی دهند را محدود كنند و از سوی دیگر امكان ابطال این آرا را برای خودشان فراهم كنند. بخش دیگری از محدودیتها، موانعی است كه برای مشاركت افرادی ایجاد میشود كه از سایر كشورها به آمریكا آمده و شهروندی این كشور را دریافت میكنند، بهویژه افرادی كه از اروپا نمیآیند.
همیشه یكی از بزرگترین موانع در مقابل اصلاح همهجانبه قوانین مهاجرت، نگرانی جمهوریخواهان از افزایش شهروندان اسپانیاییتبار بوده است زیرا معمولا رای جمهوریخواهان در میان اسپانیاییتبارها، نصف رای دموكراتها در این جامعه است.
این همان دلیلی است كه دولت ترامپ میخواست به خاطر آن حتی مهاجرت قانونی را محدود كند و مانع از ورود پناهندگان شود و لاتاری را از بین ببرد.
بنابراین، ثروتمندان آمریكایی كه عمدتا سفیدپوست هستند، اجازه دارند چنین نفوذی بر انتخابات این كشور داشته باشند، بهویژه از زمانی كه قوانین ظالمانه شهروندی در این كشور حاكم است.
گزارشی كه بهتازگی منتشرشده، نشان میدهد كه فقط 12نفر از چهرههای پشت پرده سیاست كه حداقل هشت نفر از آنها در فهرست میلیاردرهای آمریكایی هستند، از ژانویه 2009 تا دسامبر 2020، به طور مشترك 4/3 میلیارد دلار به كاندیداهای فدرال و گروههای سیاسی كمك مالی كردهاند و این كمكهای مالی به این معنی است كه از هر 13 دلاری كه در این مقطع 11 ساله برای سیاستهای فدرال در آمریكا هزینه شده، یک دلار آن توسط 12 نفر و همسران آنها پرداخت شده است.
این یك واقعیت است كه آمریكا از ابتدا به عنوان یك دموكراسی واقعی، تاسیس نشده است. در ابتدا فقط مردان سفیدپوست ثروتمند از این حق برخوردار بودند كه راهبران این كشور را انتخاب كنند و من تردید دارم كه تنظیمكنندگان قانون اساسی هیچگاه به این مساله فكر كرده باشند كه میتوان قانونی بهتر از این نوشت. البته طی قرنها، رفتهرفته رایگیری گسترش یافته و ما به دموكراسی نزدیكتر شدهایم.
اما، این حركات همیشه با مقاومتهای فوقالعادهای روبهرو شده و در بعضی مواقع باعث عقبگرد دموكراسی بوده است. به عنوان مثال به قوانین جیم كرو نگاه كنید كه چگونه بین سالهای 1876 تا 1965، در عمل شرایطی برای سیاهان آمریكایی ایجاد میكرد كه وضعیت آنان از سفیدپوستهای آمریكایی پایینتر باشد.
ما در حال ورود به دوره جدیدی از محدودیت شدید، برتری سفید و الیگارشی سفید هستیم و عدهای در تلاش هستند تا با بازگرداندن مجدد دموكراسی به عقب، قدرت را حفظ كنند. آنها میخواهند كشور را به عقب برگردانند. به دورانی كه سفیدپوستان كنترل كاملی بر حوزههای قدرت، اهرمهای صنعت و ساخت روایتها داشته باشند.
سناتورهایی كه به كمیسیون مستقل برای تحقیق درباره شورشهای ژانویه رای ندادند، دلیلشان این بود كه شورشیها كسانی بودند كه به آنها رای میدهند. شورشیها نمیخواستند دموكراسی را كاملا نابود كنند، بلكه میخواستند آن را به گونهای بازتعریف كنند كه در آن، صدای آنها از وزن بیشتر و تعیینكنندهتری برخوردار باشد.
منبع: نیویوركتایمز