فرزند کمتر زندگی غمگین‌تر

چرا نداشتن فرزند یا تک‌فرزندی تبدیل به ارزش شده است؟

فرزند کمتر زندگی غمگین‌تر

تمایل به فرزندآوری کم شده است؛ این واقعیتی است که این روزها نمی‌شود کتمان یا انکارش کرد. زوج‌های جوان تصمیم به فرزندآوری ندارند و ترجیح می‌دهند زیر بار مسوولیتی که فرزند داشتن با خود می‌آورد، نروند. برخی خانواده‌ها هم یک یا دو فرزند را ایده‌آل‌ترین شکل از خانواده می‌بینند و علاقه‌ای به داشتن فرزندان بیشتر ندارند. هرچند کم نیستند افرادی که علت گریز از فرزندآوری را مسائل اقتصادی و آینده مبهم‌شان می‌دانند اما در این میان باید یادآور شد، این موارد همه دلایلی نیست که باعث نبود تمایل به داشتن فرزند باشد؛ موضوعی که کارشناسان و متخصصان حوزه جمعیت هم آن را قبول دارند و تغییر نگرش و نگاه آدم‌ها در دنیای امروز را اصلی‌ترین دلیل برای شکل‌گیری فرهنگ زندگی بدون فرزند یا تک‌فرزندی می‌دانند.

تا دلتان بخواهد، دلیل وجود دارد برای بچه‌دارنشدن؛ نبود شرایط مالی برای تامین هزینه‌ها، ترجیح اولویت‌هایی مانند درس و کار نسبت به فرزندآوری، نگرانی از آینده فرزند، تجربه سخت از فرزند اول، نبود مسکن مناسب و چند دلیل دیگر که هرکدام برای خانواده‌ها آنقدر جدی است که تصمیم به نداشتن فرزند می‌گیرند اما واقعا وجود این دلایل برای تصمیم به این بزرگی کافی است؟ این‌طور که پژوهشگران جمعیتی می‌گویند، شرایط نامناسب اقتصادی، یکی از اصلی‌ترین دلایل خانواده‌ها برای عدم تمایل به داشتن فرزند است در حالی که اعداد و ارقام نشان می‌دهد که چنین موضوعی واقعیت عینی ندارد. در واقع این‌که خانواده‌هایی با تعداد فرزندان بالا، نسبت به خانواده‌هایی با فرزند کمتر، تحت‌فشار بیشتری هستند گزاره‌ای صحیح است ولی آمارها نشان می‌دهد این موضوع که فشار اقتصادی مانع از فرزندآوری شده با واقعیت همخوانی ندارد؛ چرا که اتفاقا برخلاف تصور، میانگین تعداد فرزندان قشر متمول جامعه از طبقه متوسط که با فشار اقتصادی بیشتری روبه‌رو هستند، کمتر است. از طرف دیگر استان‌هایی که به لحاظ سرانه، وضعیت اقتصادی بهتری دارند، مثل استان‌های شمالی کشور به لحاظ سالمندی جمعیت و نرخ باروری ضعیف‌ترین آمار را دارند. شاید برای رد دلیل مهیانبودن شرایط اقتصادی بهتر باشد چنین سوالی مطرح شود؛ این‌که اگر همین امروز به زوجی که به دلیل بر نیامدن از پس تامین هزینه تصمیم به فرزندآوری ندارند، خبر بدهند که مثلا 500میلیون تومان پول نقد برنده شده‌اید، آیا تصمیم‌شان عوض می‌شود و نظرشان به فرزندآوری برمی‌گردد؟ به نظر می‌رسد که اگر بخواهیم منصفانه به این ماجرا نگاه کنیم، پاسخ این پرسش مثبت نیست چرا که مشکل عدم تمایل به فرزندآوری در جامعه ما بیشتر از این‌که مشکل اقتصادی باشد، مشکل نگرشی به این موضوع است و خانواده‌هایی که چند فرزند دارند، بیشتر مایه تعجب هستند و انگشت اشاره به سمت‌شان می‌رود تا خانواده‌هایی که هیچ فرزندی ندارند. آسیب‌شناسان حوزه جمعیت معتقدند که طبیعتا حاکمیت با توجه به اهمیت فرزندآوری، باید از زوج‌های جوان حمایت کند و تسهیلات و مشوق‌هایی را برایشان در نظر بگیرد اما تسهیلات نگرش مردم را عوض نمی‌کند؛ فقط وضعیت افرادی را که تصمیم به فرزندآوری داشتند، بهتر می‌کند و از فشاری که تحمل می‌کنند رهایی می‌بخشد ولی واقعیت این است که تنها راهکار فرزندآوری، گشایش اقتصادی نیست.
 توسعه بیشتر، فرزند کمتر    
یکی از بدیهی‌ترین سوالات این است که در شرایط امروز که امکانات بیشتری نسبت به ‌گذشته وجود دارد، چرا فرزندآوری به جای سهل‌شدن، سخت‌تر شده است؟ دراین‌باره، شهلا کاظمی‌پور، کارشناس تحولات جمعیت معتقد است که این موضوعی کاملا طبیعی در سراسر دنیاست که با افزایش رفاه‌اجتماعی، توجه جامعه به کیفیت بیشتر از کمیت می‌شود: «معمولا کاهش تولد در همه کشورهای دنیا با شاخص‌های توسعه رابطه عکس دارد؛ یعنی هرچه توسعه و پیشرفت بالاتر می‌رود، میزان رفاه بیشتر می‌شود، فرصت تحصیل فراهم می‌شود، شهرنشینی اتفاق می‌افتد، امکانات تفریحی برای بالابردن کیفیت اوقات فراغت فراهم می‌شود و... به همان نسبت باروری هم کمتر می‌شود.» یعنی انسان امروز بیشتر از گذشته به اندامش اهمیت می‌دهد، نوع لباسی که می‌پوشد برایش مهم‌تر است، به اوقات فراغتش اهمیت زیادی می‌دهد و علاقه‌ای ندارد که سبک‌زندگی با کیفیت خودش را با فرزندآوری از دست بدهد؛ موضوعی که در گذشته خیلی مورد توجه نبود: «البته فرد این ترجیح کیفیت به کمیت را نسبت به فرزندش هم دارد و ترجیح می‌دهد یک فرزند داشته باشد تا بتواند همه امکانات رفاهی را برایش فراهم کند تا چند فرزند با امکانات کمتر.» موضوعی که آن را در انواع و اقسام کلاس‌های ورزش، موسیقی، نقاشی و... که خانواده‌ها فرزندانشان را در آن ثبت‌نام می‌کنند، می‌بینیم: «برخی از این رفتارها انتخاب یک سبک‌زندگی باکیفیت است و البته نمی‌توانیم منکر این موضوع شویم که برخی از آن هم بر اثر چشم و همچشمی اتفاق می‌افتد؛ موضوعی که امروز بیشتر از گذشته، رواج پیدا کرده است.» در واقع پیشرفت تکنولوژی و در اختیار داشتن همه ابزارهای موردنیاز در زندگی امروز، به جای داشتن نتیجه بهتر برای آسان‌شدن فرزندآوری و حتی تربیت فرزند، نتیجه عکس داشته است؛ کاظمی‌پور اما آن را طبیعی می‌داند و راهکاری جز آگاهی و فرهنگ‌سازی خانواده‌ها و بعد از آن هم اجرای سیاست‌های حمایتی برای فرزندآوری نمی‌بیند: «عملا نمی‌توانیم توسعه را پایین بیاوریم، مانع پیشرفت بشویم و کشور عقب‌افتاده شود تا در عوض باروری بالا برود اما شاید بهترین راه این است که فرهنگ زندگی به دور از تجملات را به خانواده‌ها آموزش بدهیم و بعد از آن هم سراغ اجرایی‌کردن برنامه‌هایی برای حمایت از مادران برویم که به این باور برسند که بچه‌دارشدن لطمه‌ای به کیفیت زندگی‌شان نمی‌زند.»
 باور به خدا
اما واقعا خدایی که فرزند می‌دهد، روزی‌اش را هم با او می‌دهد؟ سوالی که احتمالا برای خیلی از افرادی که مردد به داشتن فرزند در شرایط امروز جامعه هستند، پیش آمده است؛ اسماعیل چراغی، کارشناس جمعیت و روان‌شناس معتقد است باور به این وعده، نیاز به شناخت و آگاهی دارد؛ مساله‌ای که به طور اندک در مردم دیده می‌شود: «یکی از مهم‌ترین سنت‌های الهی این است که هر مخلوقی را که خدا خلق می‌کند، حتما رزقش را هم می‌فرستد اما این موضوعی نیست که بتوانیم در هر شرایطی آن را به زبان آوریم و بعد هم انتظار داشته باشیم که مردم آن را به‌راحتی بپذیرند و فرزندآوری داشته باشند.» او معتقد است که اگر فرهنگ سه لایه باشد، لایه اول و بنیادی‌اش باورها است: «ما نمی‌توانیم امروز به بسیاری از زوج‌های جوان توصیه کنیم که شما بچه بیاورید، خدا هم رزقش را می‌دهد چون تا امروز بافت و ساختار لازم برای باور آن را رعایت نکرده‌ایم؛ بنابراین باید حق بدهیم که در این شرایط تصمیم به فرزندآوری نداشته باشند در صورتی که اگر پیش از این آگاه شده باشند، نگرش‌شان به ماجرا عوض می‌شود.» چنین باوری نیاز به ارتقای سطح شناخت جامعه دارد؛ آن‌وقت است که به این وعده‌ها هم باور پیدا خواهیم کرد؛ البته نباید فکر کنیم در همین نسل که تصمیم به نداشتن فرزند یا تک‌فرزندی دارند، امکان اصلاح صددرصدی وجود دارد بلکه باید به صورت ریشه‌ای و پایه‌ای روی این موضوع کار شود. آموزش در مدارس، تغییر در محتوای درسی و تعامل معلمان با دانش‌آموزان یکی از راهکارهایی است که می‌تواند نگرش کودکان را که فرزندآوران نسل بعدی هستند، نسبت به زندگی تغییر دهد. ضمن این‌که مراکز تغییردهنده نگرش‌ها مثل رسانه‌های جمعی هم می‌توانند تاثیرگذار باشند: «آن‌وقت است که آن کودک با شناخت کافی رشد می‌کند و در سنین بالا، خودش به جایی می‌رسد که به این عبارت که خدا روزی فرزند را می‌دهد باور پیدا خواهد کرد و آن را در زندگی‌اش می‌بیند.»
البته که طبیعتا صرف داشتن اعتقاد، این تغییر را به‌وجود نمی‌آورد و باید پشتوانه‌ای هم وجود داشته باشد؛ یعنی در عین حال که ما به وعده خدا باور داریم، حاکمیت هم باید حداقل‌های معیشت، مانند داشتن امکان اشتغال را فراهم کند.


سرمايه‌‌ات را درياب
یکی دیگر از جنبه‌های منفی تمایل به تک‌فرزندی این است که ما در حال تقلیل نقش‌های خانوادگی هستیم. فرزندان ما در آینده یا خاله دارند یا دایی؛ یا عمه دارند یا عمو. در برخی موارد هم هیچ‌کدام را ندارند. در حالی که هرکدام از این نقش‌ها، سرمایه اجتماعی فرزندان ما هستند که ما با تک‌فرزندی، این سرمایه‌ها را هم از آنها و هم از خودمان دریغ می‌کنیم.
شاید بهتر است تصویر سال‌های آینده خودتان را تصور کنید؛ فکر می‌کنید زندگی ایده‌آل بعد از بازنشستگی چه نوع زندگی و با چه تعداد فرزند است؟ بازنشسته‌ای که سرکار نمی‌رود، تحصیل نمی‌کند، فعالیت‌های اجتماعی‌اش کم‌شده و نیاز به معاشرت دارد. کارشناسان جمعیت معتقدند که با چنین تصویر روشنی است که ارزش خانواده را می‌فهمیم؛ این‌که اگر فردی یک بچه داشته باشد و خدایی نکرده از دستش بدهد چه؟ اگر تنها فرزندش مهاجرت کند چه؟ در چنین مواقعی خوب است که انسان به خانواده‌اش به چشم سرمایه نگاه کند و به حداقل‌ها اکتفا نکند. ضمن این‌که روان‌شناسان به اتفاق معتقدند که کودک برای رشد تنها به لباس، تخت، تبلت و... نیاز ندارد بلکه لازم است با خواهر و برادری بزرگ شود که توانمندی‌های مختلف را از او بیاموزد، پدر و مادرش را که ارزشمندترین دارایی‌های او هستند، با فرد دیگری شریک شود و تعامل را یاد بگیرد. برای رسیدن به خواسته‌هایش بجنگد و مدام در کانون توجه نباشد و بتواند مشکل خودش را حل کند. موضوعی که آنقدر با اهمیت به نظر می‌رسد که می‌تواند دلیل قابل‌قبولی برای داشتن چند فرزند باشد.