همان همیشگی

همان همیشگی

 
 شما یادتان نمی‌آید (نمی‌دانم چرا یادتان نمی‌آید). روزگاری بود که وقتی نزدیک به انتخابات ریاست‌جمهوری می‌شدیم مثل سیاه زمستان که برف می‌آید و وقتی به شهر نگاه می‌کنی هیچ چیز را از هیچ چیز نمی‌توانی تمییز بدهی. شهر جوری با کاغذ و پوستر یکی می‌شد که هیچ چیز را از زیر آن دیگر نمی‌شد تشخیص داد. البته حالا دیگر یک جورهایی تبلیغات کاغذی ممنوع شده و اصلا اگر ممنوع هم نباشد، دیگر با این قیمت کاغذ و از طرفی دسترسی سریع به فضای مجازی و تبلیغات دیجیتال، دیگر منطقی نیست کاندیدایی بدهد عکس‌اش را در تیراژ صد برابر روزنامه‌ها چاپ کنند و بچسبانند به در و دیوار شهر. اما همین حالا هم تعداد تبلیغات کاغذی کم نیست و وضعیت در انتخابات شورای‌شهر، به‌خصوص در شهرهای غیر از تهران، بسیار فجیع‌تر است.
صبح از در خانه که بیرون می‌آیی قبل از این که چشمت جایی را ببیند، اول مجبوری با کاندیدای محترمی که جلوی خانه‌تان ایستاده سلام و علیک بکنی. بعد هم که راهت را از وسط کاندیداهای محترمی که روی زمین افتاده‌اند باز می‌کنی و به ماشینت می‌رسی، باید ابتدا و قبل از حرکت، کاندیدای محترم دیگری که زیر برف پاک‌کن‌ات جا خوش کرده را با احترام به بیرون از حریم شخصی‌ات راهنمایی کنی. بعد هم که دیگر نیاز به توضیح نیست از جلوی در خانه تا محل کار چند کاندیدای محترم دیگر را باید در مسیر ببینی و اگر اغراق نباشد، گاهی اوقات خیابان‌ها به چشمت غریبه بیایند و راه را گم کنی، بس که همه جا با پوسترها و بنرهای تبلیغاتی کاغذ دیواری شده و هیچ چیز دیگر مثل قبل نیست.
هیچ چیز دیگر مثل قبل نیست. حتی گفت‌وگوی آدم‌های خیابان با همدیگر. حتی برنامه‌های تلویزیونی، حتی دغدغه‌های مردم. دیگر در ایستگاه‌های اتوبوس، مردم به جای گرانی و گرمای هوا از جناح سیاسی که طرفدارش هستند حرف می‌زنند و از کاندیدایی که به نظرشان قرار است بیاید و آنها را از این وضعیت نجات بدهد.
یعنی اگر خیلی بخواهی دقیق بشوی بحث همان است فقط شکل و شمایلش کمی تغییر کرده. مردم هنوز هم از همان معضل گرانی دلار و مرغ و سخت شدن معیشت‌شان حرف می‌زنند اما این‌بار انگار برایش راه‌حلی پیدا کرده باشند، از راه‌حل‌شان با همدیگر می‌گویند و بحث می‌کنند. هنوز از گرمای هوای حرف می‌زنند و بحث را کمی ریشه‌ای‌تر پیش می‌برند که اصلا این گرمای هوا هم کار خودشان است و فلان کاندیدا کسی است که می‌تواند این معضل را حل کند و دمای هوا را برای همیشه پایین بیاورد. تازه این‌جوری یخ‌های قطبی هم سالم می‌مانند.
شاید هم با همین سیاق اگر دقیق‌تر نگاه کنی شهر همان شهر باشد با یک روکش تبلیغاتی و سیاسی که فردا و پس‌فردا رفتگرها از دیوارها و کف خیابان‌ها جمعش می‌کنند و دوباره شهر همان شهر می‌شود با همان بحث‌های گرما و گرانی.