رسم زمونه رسم مهربانی است

گفت و گو با رسول نجفیان در روزی که 68 ساله شد

رسم زمونه رسم مهربانی است

 یک جمله قدیمی هست که می‌گوید: عزت دست خداست، به هر کسی بخواهد، می‌دهد... اتفاقی که برای رسول نجفیان با ترانه «‌عجب رسمیه، رسم زمونه» افتاد. نجفیان قبل انتشار این آلبوم بیشتر به عنوان بازیگر شناخته می‌شد اما بعد از این آلبوم تقریبا همه مردم صدایش را شنیدید. در دهه 70 که این آلبوم منتشر شد، صدای نجفیان را در کوچه و خیابان و مناسبت‌های مختلف شنیده می‌شود که می‌خواند: عجب رسمیه، رسم زمونه ... میرن آدما ...
حالا بعد از گذشت چند دهه و در روزی که رسول نجفیان، وارد 69 سالگی می‌شود، می‌گوید در حوزه‌های مختلف فرهنگ و هنر فعالیت داشته و دارد اما هنوز هم به برکت همان ترانه مردم او را می‌شناسند و به او محبت و لطف می‌کنند.
همه هستی از خداوند است؛ از روزی بگیر تا محبت و عزت و بقیه اتفاقات خوب زندگی هر آدمی.گفته‌های نجفیان را که گوش می‌کنم به این نتیجه می‌رسم که خدا بنا به صداقت و شفافیت قلبی که او داشته، بهش عزت داده و به او کمک می‌کند که این عزت و مقبولیت بین مردم همچنان ادامه داشته باشد.
نجفیان در این باره می‌گوید: مردم آنقدر به من لطف دارند که شرمنده‌ام می‌کنند.گاهی برای کار به شهرستان می‌روم و در هتل اقامت می‌کنم؛ اما مردم می‌آیند و مرا به خانه‌‌شان می‌برند.این اعتماد برایم مهم‌ترین سرمایه‌ای است که دارم.مردم مرا مهمان خانه‌هایشان می‌کنند که خانواده خودشان در آنجا زندگی می‌کند.
پدرم بزرگ ترین حامی‌ام بود
از نجفیان می‌پرسم، تاثیرگذارترین آدم‌‌های زندگی‌تان چه کسانی بود‌ه‌اند، آدم‌هایی که راه نشان‌تان بدهند و از شما حمایت کنند؟
این بازیگر به پدر و مادربزرگش ( مادر پدرش) اشاره می‌کند و می‌گوید: پدرم مرد زحمتکشی بود که سواد چندانی نداشت اما به صورت فطری می‌دانست که باید از فرزندش حمایت کرده و به او کمک کند به آرزوها و اهدافش برسد.ده ساله بودم که پدرم متوجه علاقه‌ام به موسیقی شد، پول قرض گرفت و برایم سنتور خرید. می‌توانست بگوید پول ندارم، چرا باید قرض کنم و برای تو سنتور بخرم؟‌! یادم هست یک بار یکی گفت برای پسرت سنتور خریده‌ای، مطرب می‌شود! پدرم گفت: نه ! پسر من مطرب نمی‌شود ! پدرم همه تلاشش را کرد تا من استقلال فکری و تصمیم‌گیری را بیاموزم. همه جوره از من حمایت کرد، سال چهارم دبیرستان که رشته ریاضی درس می‌خواندم مردود شدم اما آمد مدرسه از من حمایت کرد انگار ته قلبش می‌دانست که من به چه رشته‌ای علاقه مندم و کار و حرفه‌ام در فرهنگ و هنر است.
هنوز هم لالایی‌ها و زمزمه‌های مادربزرگم را به‌یاد دارم. بعدها که درس خواندم و با شاهنامه فردوسی و کلیله و دمنه آشنا شدم، متوجه شدم او بدون این که سواد خواندن و نوشتن داشته باشد همه آنها را حفظ بوده و برای من زمزمه می‌کرده، مادربزرگم شاید که از مادربزرگش آموخته بود و پدرم از مادرش و من از هر دوی آنها. فرهنگ سینه به سینه به ما منتقل شده بود و دلیل ماندگاری‌‌اش در ذهن و قلب من همین بود.
شعور از خانواده آغاز می‌شود
نجفیان معتقد است آنچه باعث قوام و بقای یک ملت می‌شود، فرهنگ و شعوری است که باید از نسلی به نسل دیگر منتقل شود.این بازیگر می‌گوید: فرهنگ و شعور اصلا ربطی به تحصیلات و مدرک دانشگاهی ندارد.مدرک شاید پل بیانی بین آدم‌ها باشد اما دلیلی برای ارتباط خوب و موثر بین آدم‌ها یا آدم‌ها و پیرامونشان نیست.شاید فردی مدرک فوق دکترا داشته باشد اما بلد نباشد با دیگران رابطه درست و موثری برقرار کند.شاید نیاموخته باشد نباید به حریم و حقوق دیگران تجاوز کند.درس، صنعت و علم را در مدرسه و دانشگاه یاد می‌دهند اما انسانیت، فرهنگ و شعور از خانواده آغاز می‌شود و اصلا ربطی به میزان تحصیلات و ثروت ندارد.شاید یک نفر آنقدر پولدار باشد که کفش پنج‌میلیون تومانی بپوشد اما اگر فرهنگ و شعور نداشته باشد ، کفش را برای راحتی خودش نمی‌پوشد، بلکه برای به رخ کشیدن و خودنمایی می‌پوشد. فرهنگ خریدنی نیست که بروی مغازه آن را بخری یا دارو نیست که دکتر برایت تجویز کند و تو بخوری و با فرهنگ با شعور شوی.فرهنگ ادبیات غنی ماست که از بچگی در گوش ما زمزمه‌اش می‌کنند.شعور رفتار و کردار والدین است که انجام می‌دهند و بچه‌ها می‌بینند و یاد می‌گیرند.وقتی سنگ‌بنای فرهنگ محکم باشد، اگر صدها جنگ هم رخ دهد بازهم فرهنگ زنده می‌ماند و در رفتار و گفتار مردم می‌توان رد آن را دید. ژاپن در جنگ جهانی دوم کلا نابود شد، اما مردمانش فرهنگ‌ کهن و قدیمی کشورشان را حفظ کرد‌ند و با همین ذخیره کشورشان را دوباره ساختند از قبل هم بهتر.
برخی از والدین امروزی شاکی‌اند که چرا مثلا فرزندانشان فحاشی می‌کنند یا پرخاشگرند. دلیلش را فقط باید در خودشان پیدا کنند. بچه‌‌ها به همان راهی می‌روند که والدین می‌روند. بچه‌ها آنقدر هوشیار و باهوش هستند که محبت خالص و بی‌دریغ را از محبت ناخالص تشخیص می‌دهند.والدین من هرگز فحاشی نمی‌کردند، توهین نمی‌کردند و مهر و محبتشان واقعی بود و فقط برای حمایت از ما بود. الان شاید والدین برای فرزندانشان همه جور وسیله لوکس و شیک بخرند اما محبتشان واقعی نباشد، فقط از روی وظیفه باشد در این شرایط بچه‌ها می‌فهمند که این محبت و توجه قلبی نیست از روی وظیفه است و به آن جواب رد می‌دهند.
باز هم تاکید می‌کنم، مردم برای زیستن خوب به فرهنگ غنی نیاز دارند.آفریقایی‌ها گرسنه‌اند و تشنه، کمک‌های بین‌المللی می‌رسد و آنها را سیر می‌کند، پس سوء تغذیه غذایی و نبود پوشاک را می‌توان به امدادرسانی جبران کرد؛ اما اگر فرهنگ دچار سوءتغذیه شود هیچ کمک و امدادی نمی‌تواند تبعات آن را جبران کند.
ما به حمایت مردم نیازمندیم
به نجفیان می‌گویم، شما سال‌هاست در زمینه‌های مختلف فرهنگ و هنر فعالید و بی‌حاشیه.کمتر شنیده‌ایم که شما غرولند کنید یا شکایت. این رفتار به همان تربیت خانوادگی و فرهنگی که در آن بزرگ شده‌اید ربط دارد؟
می‌گوید: خدا را همیشه شاکرم.همیشه می‌گویم خدا قبل از این که به ما چیزی بدهد، جنبه‌اش را به ما بدهد.نباید تا دری به تخته خورد و ما عزت دیدیم و به جایگاهی رسیدیم دیگر فکر کنیم تافته جدا بافته هستیم و نباید به مردم اعتنا کنیم.مردم اگر از ما حمایت نکنند و کارهای ما را نبینند ما هیچی‌ نیستیم.نمی‌گویم که شرایط مالی خیلی خوبی دارم و همه امورات بر وفق مراد است ، من متولد و بزرگ شده‌ تهرانم اما هنوز مستاجرم.اگر می‌خواستم می‌توانستم وارد بازی‌های لابی‌گری شوم و الان نصف تهران مال من باشد اما من با این باور رشد کرده‌ام که « ما بدین ره نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم / از بد حادثه اینجا به پناه آمده‌ایم»