سبكزندگی مینیمالیستی یا مورچهای،هرطور كه زندگی كنید اثاثكشی یقهتان را خواهد گرفت
جابهجایی موزه تاریخ معاصر
علیرضا رأفتی روزنامهنگاری كه وقتی به اثاثكشی فكر میکند آه میکشد
همیشه فكر میكنم كسی كه مكتب مینیمالیسم در چیدمان و معماری داخلی را پایه گذاشته حتما كسی بوده كه چند مهره كمرش زیر بار كمد و میز تلویزیون فدا شده است.وگرنه اصلا چرا باید یك انسان بنشیند و فكر كند خانه را با كمترین و سادهترین وسیلهها بچیند؟ اگر این فكر به ذهن یك انسان در شرایط عادی میرسد،چرا به فكر مادر و مادربزرگ من نرسید؟
ته كابینتهای آشپزخانه مادربزرگم را كه بگردی احتمالا دستت به ظرفهایی میرسد كه دستهای سازندهاش تا الان به ذرات تشکیلدهنده زمین تجزیهشدهاند اما آن ظرفها هنوز در همان قفسههای كابینت قدیمی زندگی میكنند. اصلا همین چند وقت پیش مادرم مرا فرستاد زیرزمین خانه پی یك دبه سیرترشی كه هفت سال است آنجا تنها زندگی میكند و كسی سراغش را نگرفته. از روی كروكی كه داده بود، آهستهآهسته رفتم و لایهلایه همسایههای سیرترشی را پس زدم و به یك دبه بزرگ رسیدم كه رویش را هفت سال غبارگرفته بود. باورتان میشود من اصلا از وجود چنین همسایهای هفت سال خبر نداشتم؟ آخر همسایه هم اینقدر بیسروصدا و بیآزار؟ از اینها گذشته، همسایه اینقدر خوشمزه؟!
همه اینها را گفتم كه بگویم سبك زندگی مادر و مادربزرگ من و احتمالا همه زنان همنسلشان چیزی شبیه سبك زندگی مورچههاست! سالها هر چیز را كه فكر میكنند روزی به دردشان خواهد خورد، جمع میكنند در خانه. حالا شاید اصلا ندانند قرار است به چه دردشان بخورد و اصلا هیچوقت هم به هیچ دردی نخورد اما باید آن را به خانه بیاورند و به اعضای خانواده معرفی كنند و جاگیرش كنند. اگر فكر میكنید برعكس این ماجرا هم اتفاق میافتد، سخت در اشتباهید. هیچچیز از خانه خارج نمیشود و اینطور میشود كه مادر من طی 40 سال سكونت در یکخانه آن را به یك موزه معاصر تبدیل كرده كه هنوز هیچكس به درك تمام اشیا در پستوها و جاسازهای آن نرسیده است.
خیلی وقتها كه به این موزه معاصر،آثار و اشیایش نگاه میكنم به فكر این میافتم كه اگر قرار باشد روزی از این خانه اثاثکشی كنیم، هیچ چارهای نداریم جز اینکه قید همه وسایلش را بزنیم و با یك گالن بنزین و یك چوبکبریت همه را بفرستیم هوا و بعد سبکبال برویم خانه بعدی.
حالا شما چه تفكر و سبك زندگی مادر و مادربزرگ مرا داشته باشید و چه مثل طراحان مینیمالیست فكر كنید، حتما با اثاثکشی درگیر بودهاید یا مستقیما با به شانه كشیدن یخچال و تلویزیون یا مثل من با كابوس اینکه روز اثاثكشی با این موزه معاصر چه كنیم؟
بههرحال این شماره از هفتگ جامجم برای شماست كه اثاثکشی جانتان را میكاهد! از مخالفت مرتضی درخشان و روایت حامد عسكری و زینب مرتضایی گرفته تا كوله سید امیر ساداتموسوی و اثاثكشیهای عجیبی كه علی گنجی برایمان آورده. وسط جابهجایی یخچال هم اگر دلتان گرفت، میتوانید بنشینید و كتابها و فیلمهای معرفیشده را بخوانید و ببینید.
ته كابینتهای آشپزخانه مادربزرگم را كه بگردی احتمالا دستت به ظرفهایی میرسد كه دستهای سازندهاش تا الان به ذرات تشکیلدهنده زمین تجزیهشدهاند اما آن ظرفها هنوز در همان قفسههای كابینت قدیمی زندگی میكنند. اصلا همین چند وقت پیش مادرم مرا فرستاد زیرزمین خانه پی یك دبه سیرترشی كه هفت سال است آنجا تنها زندگی میكند و كسی سراغش را نگرفته. از روی كروكی كه داده بود، آهستهآهسته رفتم و لایهلایه همسایههای سیرترشی را پس زدم و به یك دبه بزرگ رسیدم كه رویش را هفت سال غبارگرفته بود. باورتان میشود من اصلا از وجود چنین همسایهای هفت سال خبر نداشتم؟ آخر همسایه هم اینقدر بیسروصدا و بیآزار؟ از اینها گذشته، همسایه اینقدر خوشمزه؟!
همه اینها را گفتم كه بگویم سبك زندگی مادر و مادربزرگ من و احتمالا همه زنان همنسلشان چیزی شبیه سبك زندگی مورچههاست! سالها هر چیز را كه فكر میكنند روزی به دردشان خواهد خورد، جمع میكنند در خانه. حالا شاید اصلا ندانند قرار است به چه دردشان بخورد و اصلا هیچوقت هم به هیچ دردی نخورد اما باید آن را به خانه بیاورند و به اعضای خانواده معرفی كنند و جاگیرش كنند. اگر فكر میكنید برعكس این ماجرا هم اتفاق میافتد، سخت در اشتباهید. هیچچیز از خانه خارج نمیشود و اینطور میشود كه مادر من طی 40 سال سكونت در یکخانه آن را به یك موزه معاصر تبدیل كرده كه هنوز هیچكس به درك تمام اشیا در پستوها و جاسازهای آن نرسیده است.
خیلی وقتها كه به این موزه معاصر،آثار و اشیایش نگاه میكنم به فكر این میافتم كه اگر قرار باشد روزی از این خانه اثاثکشی كنیم، هیچ چارهای نداریم جز اینکه قید همه وسایلش را بزنیم و با یك گالن بنزین و یك چوبکبریت همه را بفرستیم هوا و بعد سبکبال برویم خانه بعدی.
حالا شما چه تفكر و سبك زندگی مادر و مادربزرگ مرا داشته باشید و چه مثل طراحان مینیمالیست فكر كنید، حتما با اثاثکشی درگیر بودهاید یا مستقیما با به شانه كشیدن یخچال و تلویزیون یا مثل من با كابوس اینکه روز اثاثكشی با این موزه معاصر چه كنیم؟
بههرحال این شماره از هفتگ جامجم برای شماست كه اثاثکشی جانتان را میكاهد! از مخالفت مرتضی درخشان و روایت حامد عسكری و زینب مرتضایی گرفته تا كوله سید امیر ساداتموسوی و اثاثكشیهای عجیبی كه علی گنجی برایمان آورده. وسط جابهجایی یخچال هم اگر دلتان گرفت، میتوانید بنشینید و كتابها و فیلمهای معرفیشده را بخوانید و ببینید.