روایت زندگی زهرا محمودی؛ مادر جنگ از زبان نوه ایشان سرکار خانم کتایون رجبی راد
نقشهای ماندگار
زنان همیشه در فعالیتهای اجتماعی پیشقدم بوده و هستند. گاهی شرایط ایجاب کرده در جبههای نبرد و دفاعمقدس در سنگرهای مختلف همراه رزمندگان باشند و گاه شرایط به سمتی میرود که زنان جهاد را در تبیین فرهنگ صحیح ایرانی-اسلامی میبینند. در تمام سالهایی که تاریخ، زنان ایرانی را روایت کرده، همیشه از آنها به عنوان شجاعترین فرهیختهترین و ایثارگرترین زنان تمام ادوار نام برده شدهاست. زنانی که در هشت سال دفاعمقدس علاوهبر تقدیم و تشویق فرزندان خود به رفتن به جبهههای حق علیه باطل از هیچ کوششی برای امام و انقلاب دریغ نکردند و این رسالت را چنان عظیم و لازم دیدند که خود را به سنگرهای دفاعمقدس رساندند تا بتوانند در کنار رزمندگان، نقشی هرچند کوچک ایفا کنند. یکی از این زنان پرافتخار زهرا محمودی، نخستین زنی است که پس از آزادسازی خرمشهر، وارد خاک این شهر شد و در طول هشت سال دفاعمقدس در خط مقدم کنار رزمندگان بود و به آنها یاری میرسانید که بعدها به «مادر جبهه ها» معروف شد. ایثار و فداکاری این مادر به حدی بود که گاهی مسافت بسیاری را طی میکردتا مایحتاج رزمندگان را به آنها برساند. او در برشی از خاطراتش این طور بیان کردهاست: «در جبهه هرکاری از دستم برمی آمد انجام میدادم اما وظیفه اصلیام توزیع مایحتاج رزمندگان بود. ما میدانستیم لوازمی را که در تهران مهیا میکنیم و میفرستیم، مدتی طول میکشد تا به دست رزمندهها برسد و گاهی چند وقت در انبار میماند. برای همین تصمیم گرفتیم خودمان به دستشان برسانیم، حتی در خط مقدم. وقتی به منطقه میرفتیم و میدیدیم بچهها کالای خاصی را احتیاج دارند که ما همراه نداریم، به نزدیکترین شهر برمیگشتیم و تهیه میکردیم و به دست عزیزان میرساندیم. مثلا در عملیات کربلای 7 دشمن خیلی از منبعهای آب را زدهبود. ما خودمان را به کرمانشاه رسانیدیم و منبع آب تهیه کردیم و برایشان بردیم. بچهها از اینکه برایشان لوازم میبردیم، خیلی خوشحال میشدند و اظهار محبت میکردند.»
کتایون رجبی راد، فعال حوزه فرهنگی، ویراستار، معلم و مدیر انتشارت نسیماست. وی نوه مرحومه زهرا محمودی است. با توجه به فعالیتهای فرهنگی گسترده درحوزه زنان، سبک زندگی و دفاعمقدس با ایشان به گفتوگو پرداختهایم.
کمی از فعالیتهای مادربزرگ برایمان بگویید.
مادربزرگ در جبههها برای رزمندگان فعالیت میکرد و متناسب با نوع نیاز و علاقهمندی آنها کادو یا اقلام مورد نیاز را برایشان تهیه میکرد. ایشان یک نامه از مقامات انتظامی وقت داشتند که هیچ کس نمیتوانست جلوی ایشان را بگیرد و میتوانستند به جبهههای مختلف و حتی خط مقدم بروند. در کردستان و در یکی از مناطق زخمیهای زیادی داشتند و به خاطر برف و سردی هوا یک نقبی زدهبودند، بتوانند به رزمندگانی که پشت کوه گیر کردهبودند تا کمک برسانند. حتی به ایشان میگویند از رفتن به این منطقه صرف نظر کنند اما میروند و روحیه بسیارزیادی هم به زخمیها و جانبازان میدهند. کادوهایی که میبردند را با دقت و وسواس زیاد انتخاب میکردند و حتی دقت داشتند که رزمندگان چه هوس کردهاند و گاهی برایشان هندوانه خنک و گاهی کله پاچه میبرد کاملا بر حسب روحیات و نیازهای رزمندگان اقلام را تهیه میکرد. ایشان سبک زندگی خودش را داشت این سبک را به جبههها هم برد و همین سبک زندگی به یک الگو تبدیل شد.
خاطرهای هست که در ذهن مادربزرگ ماندگار شدهباشد ؟
بله ایشان تعریف میکردند روزی در تهران با پسرم که در آن زمان هنوز شهید نشدهبودند به ملاقات جانبازان بستری در بیمارستان رفتیم. ناگهان یک جانباز را دیدم در حالیکه یک دستش مجروح شدهبود، یک ملافه بزرگ دور شکمش پیچیده شدهبود. وقتی که ملافه را کنار زدم دیدم یک خمپاره بزرگ در شکمش گیر کردهبود. به او گفتم چرا جنگیدی چرا خودت را به این حال و روز انداختی؟ قاطعانه به من گفت من برای حجاب و ناموس رفتم، برای اینکه زنان ایرانی و ناموس ایرانی دست هیچ بیگانهای نیفتد. مادربزرگم میگوید اینها را بنویس و امضا کن، جانباز میگوید من که یک دست بیشتر ندارم شما بنویسید و من امضا میکنم بعد از آنکه مادر بزگ من متن را مینوسید، ایشان دستش را به خونی که در شکمش است میزند و با خون خود امضا میکند سپس میگوید از این امضا بالاتر چیزی میخواهی؟ این خاطرهای بود که در ذهن مادربزرگ ماندگار شدهبود. ایشان میگفتند هر کسی هر کاری از دستش بر بیاید انجام دهد .
با توجه به تغییر سبک زندگی زنان بانوان، امروزه با چه مخاطراتیروبهرو هستند ؟
به نظرم زنی که در جامعه پوشش خود را رعایت نمیکند و خودش را در معرض دید عموم قرار میدهد، این برای خود زن، یک آفت هست. چون زنان خاص آفریده شدند و من احساس میکنم با دور شدن از معنای اصلی حجاب که به معنای حفظ حریم و حرمت زنان است، آسیبهای فراوانی در کمین زنان است. ما از دورانی به دوران دیگر در حال گذار هستیم یک افراطی در گذشته داشتیم برای نسلهای قبل و حالا داریم همان تفریط را برای این نسل به کار میبریم و معتقدم مادامی که راه اعتدال را در پیش نگیریم، نمیتوانیم به مطلوب خود دست برسیم. در یک دورهای ما برخورد قهری با حجاب داشتیم و در این دوره هم ما نسبت به حجاب بیتفاوت شدیم به نظرم باید حریمها و چارچوبهای معینی را برای این مساله تعریف کنیم.
در کل آینده روشنی را برای بانوان میبینم و معتقدم این دوران گذار را یا باید صبوری کنیم یا با زبان مهربانانه بتوانیم آسیبها را به حداقل برسانیم.
به نظر شما این تغییر سبک زندگی از کذشته تا به حال از کجا نشات میگیرد؟
به نظرم تفاوتهای بسیاری بین زنان گذشته و امروز وجود دارد. کارکردهایی که آنها داشتند و کارهایی که انجام میدادند با ما متفاوت است. نسل امروز گرسنه تفاوت است نه گرسنه آرامش و گویی میخواهد تا سبکهای مختلف زندگی را تجربه کند به جای اینکه در یک سبک آرام بگیرد و این مسالهای است که نمیتوان آن را خوب یا بد قلمداد کرد. اما نکته روشن در سبک زندگی زنان گذشته این است که آنها فکر میکردند همین ایفای نقش کافی است اما گویا نسل جدید انگار دنبال یک سبک زندگی متفاوتتری است بدون آنکه سبک زندگی گذشته را زندگی کردهباشد. قدیمیها به هر چیزی که میگفتند عمل میکردند یا بهتر بگویم به آنچه میگفتند پایبند بودند اما ما گویی که در حال نقش عوض کردن هستیم.
چرا سراغ حوزه نشر و انتشارات رفتید؟
زمانی که انتشارات نسیما را راهاندازی کردم، بنا به نوع نگاهی که به سبک زندگی ایرانی-اسلامی داشتم، تمام تلاشم را کردم تا در حوزه زنان، خانواده و سبک زندگی نگاهی متفاوت داشته باشم. حدیثی هست که میفرماید فرزند زمانه خود باشید من هم خواستم همراه زمانه خود شوم. کتابهایی که مولفها به ما ارائه میکنند، همگی نیاز روز جامعه و فرهنگ ماست؛ یعنی به نوعی احادیث، روایتها و قصص قرآنی ما با زبان نوجوانان و جوانان عرضه شدهاست. الان که مشغول نگارش کتاب زندگینامه و خاطرات مادربزرگ هستم، تازه متوجه شدم انتخاب نشر تا چه اندازه با اهداف همسو بودهاست.
مهسا جلوه - خبرنگار