نسخه Pdf

خیلی‌ها می‌گفتند، اولین بار حرم را در «صبح بخیر ایران» دیده‌اند

روایت اقبال واحدی، مجری و گزارشگر از اجرای برنامه در حرم امام رضا(ع)

خیلی‌ها می‌گفتند، اولین بار حرم را در «صبح بخیر ایران» دیده‌اند

می‌گوید برای اولین‌بار توانسته‌اند دوربین برنامه را ببرند داخل حرم امام رضا (ع) و او تا همیشه این خاطره شیرین را با خود دارد که اولین مجری‌ای بوده که توانسته از داخل حرم و زنده با بینندگان تلویزیون حرف بزند. اقبال واحدی این روزها کمرنگ است اما سال‌ها مجری برنامه «صبح بخیر ایران» بود و بعدتر آیتم «سفرنامه صبا» که به شهرهای مختلف ایران سر می‌زد و آداب و رسوم مناطق دورافتاده را معرفی می‌کرد. با او درباره خاطرات اولین اجرایش در حرم امام رضا(ع) حرف زدیم تا برایمان از سال‌ها و خاطره‌های دور بگوید.

در برخی مصاحبه‌هایتان دیدیم به این نکته اشاره کرده‌اید که برای اولین‌بار در برنامه «صبح بخیر ایران» درهای حرم امام رضا(ع) روی گروه یک برنامه تلویزیونی باز شده است. در این‌باره کمی توضیح دهید. 
به خاطر دارم سال 75 بود و در ایام تولد امام رضا (ع) ما می‌خواستیم از حرم زنده برنامه پخش کنیم. تا آن موقع اجازه نمی‌دادند دوربین وارد حرم شود و وقتی این اجازه را گرفتیم، خیلی خوشحال بودیم. آن زمان مرحوم آیت‌ا... طبسی در قید حیات بودند و چون گروه ما را می‌شناختند، اجازه دادند که از حرم برنامه پخش کنیم. یکی از غرفه‌های حرم را در اختیار ما گذاشتند و نمی‌دانید چقدر از این اتفاق خوشحال بودم. 
 بینندگان تلویزیونی چه واکنشی داشتند؟
ما بهترین واکنش‌ها را از بینندگان گرفتیم. شیعیان بسیاری تماس گرفته و خواهش می‌کردند برنامه را ادامه دهیم، برخی می‌گفتند اولین‌بار در عمرشان حرم را در این برنامه دیده‌اند و خلاصه شادی عجیبی داشتند. تقریبا 24 ساعته برنامه داشتیم و برای همه حس‌وحال خوبی بود، نه فقط ایران که مردم از افغانستان، عراق و کشورهای همسایه هم به برنامه واکنش نشان می‌دادند. یادم است سرود معروف «رضا رضا» که بچه‌های آباده خواندند در همین چند روز برنامه ما پخش شد و همه‌چیز شور و حال خاصی داشت. 
 ویژه‌برنامه صبح بخیر ایران برای ولادت امام رضا(ع) چه بخش‌های دیگری داشت؟
آن زمان آقای علوی، مسؤول روابط‌عمومی آستان قدس بودند. با هماهنگی ایشان به قسمت گمشده‌ها رفتیم و همچنین به آشپزخانه مهمانسرای حضرت(ع) سر زدیم. ژتون‌های مهمانسرای حضرت را به هتل‌ها بردیم و پخش کردیم. همزمان دوربین هم آمده بود و ما فیلم می‌گرفتیم. به خانواده‌ها می‌گفتیم شما مهمان حضرت امام رضا(ع) هستید. آنها خیلی خوشحال می‌شدند. جالب این‌که چند‌بار به صورت اتفاقی ژتون‌ها قسمت خانواده شهدا شد. قسمت‌های مختلف حرم را به مردم معرفی کردیم. یک گروهی بودند که هفته‌ای یک‌بار دنبال پیرمردها و پیرزن‌ها می‌رفتند و آنها را به حرم می‌آوردند.
 موقوفات حرم را هم معرفی کردیم و روی تعریف وقف کار کردیم. آن موقع آقای راشد‌یزدی آنجا نماز می‌خواندند و در برنامه ما درباره زیارت مطلوب صحبت کردند. کتابخانه حرم و نقاره‌خانه را معرفی کردیم. گفتیم چه چیزهایی نذر کنند و نذرهایشان را به کجا ببرند. معمولا برنامه‌سازان تلویزیونی وقتی به حرم می‌آیند جذب نقاره‌خانه و زرق و برق حرم می‌شوند. آن دفعه ما از خادمان حرم فیلمبرداری می‌کردیم؛ این‌که چطوری خادم می‌شوند و در بخش‌های مختلف چه کارهایی می‌کنند.
 یعنی سه شبانه‌روز در حرم امام رضا(ع) زندگی کردید؟ 
بله. اتاق سؤالات شرعی را به ما دادند. ما آنجا شب‌ها می‌خوابیدیم. واحد سیار ما کوچک بود و توانستیم آن را داخل حرم بیاوریم. من خیلی لذت بردم. از طرف دیگر مردم و زائران هم خیلی با ما مهربان بودند. آن موقع تازه موبایل (تلفن همراه) آمده بود. یک نفر در خیابان من را دید و خیلی به من اظهار لطف کرد. از من پرسید چه کمکی می‌توانم به شما بکنم؟ من دیدم یک دستگاه موبایل به کمرش بسته است. به او گفتم همین موبایلت را به من چند هفته قرض بده. موبایلش را دو دستی تقدیم کرد. سفرم که تمام شد، با آن مرد تماس گرفتم و موبایلش را پس دادم.
 این ماندن در حرم چه حسی داشت برایتان؟ به امام رضا بیشتر علاقه‌مند نشدید؟ 
همیشه مرید ایشان بوده و هستم. من در حرم دعاهایی کرده‌ام که مستجاب شده است. کاملا برایم مشهود است که بعد از زیارت، آن خواسته را به‌دست آورده‌ام. من هیچ شکی در این رابطه ندارم. شاید اگر به کسی بگویم باورش نشود. من خیلی از چیزهای خوب زندگی‌ام را با همین نذر و نیازها و متوسل شدن به حضرت امام رضا(ع) به‌دست آوردم. خیلی دوست ندارم درباره آن خواسته‌ها صحبت کنم.
 چهره ظاهری حرم امام رضا(ع) نسبت به گذشته چه تفاوتی کرده است؟
قبلا آدم از راه دور گنبد منور امام رضا(ع) را می‌دید و سلام می‌کرد. الان به دلیل ساخت‌وسازهای دور حرم خیلی ناراحت هستم. من مناره‌های جدید را نمی‌پسندم. الان گنبد بین این مناره‌های بتنی بلند گم شده است. قبلا گنبد طلا بلندترین ساختمان مشهد بود ولی الان آن‌قدر ساختمان و هتل ساخته‌اند که گنبد مظلوم واقع شده است. قبلا گنبد یک سنگ نشانه بود. من وقتی می‌دیدمش سلام می‌کردم و صلوات می‌فرستادم. الان باید کلی بگردم تا گنبد را پیدا کنم.
 تا حالا مهمان مهمانسرای حضرت شده‌اید؟
بله. دوستان به من لطف دارند. البته خودم هم دنبال ژتون هستم. می‌گویم یک جوری غذای حضرت را به من برسانید. معمولا می‌رسانند. خدام سهمیه‌شان را به من می‌دهند. واقعا طعمش فرق دارد. اگر آدم گرسنه هم نباشد دوست دارد به صورت تبرکی بخورد. من معمولا غذای حضرت را با خودم به تهران می‌آورم و در فریزر نگهداری می‌کنم.