اجرایی‌شدن سند تحول  یک امتیاز خوب برای رسانه

اجرایی‌شدن سند تحول یک امتیاز خوب برای رسانه

خوبی تحول این است که سهم سلیقه در اعمال مدیریت را کاهش می‌دهد. هر اندازه تحول ساختارمند و دارای قاعده باشد می‌توان گفت هم تکلیف رسانه، هم تکلیف مخاطب، هم تکلیف کسانی که تولید کرده و از طریق رسانه منعکس می‌کنند مشخص است.

اگر سند تحول رسانه پس از رونمایی به مرحله اجرایی برسد، امتیاز بسیار خوبی برای سازمان صدا و سیما است و موجب می‌شود اعتماد مردم به رسانه از میزان کنونی‌اش افزون‌تر شود.  از سوی دیگر تعریف یک ساختار رسانه‌ای در دنیای امروز مشخص است. بحث‌هایی در مورد ساختارهای چند پلتفرمی داریم‌؛ چیزی که در جامعه ما فقط صدا و سیما شاخص‌های بسیاری از این چند پلتفرم را دارد. یعنی هم رادیو است و هم تلویزیون، هم روزنامه دارد و هم در فضای مجازی است و می‌تواند بسیاری از این موارد را بچرخاند و برخی از این موارد حالت سنتی دارند و برخی از بخش‌ها دروازه‌بانی مدرن را می‌طلبد. 
 ساختار چند پلتفرمی
دروازه‌بانی سنتی یعنی از بالا به پایین نگاه‌کردن و متخصصان در بالا می‌نشینند و خروجی‌های رسانه را کنترل کرده و مخاطب چیزی دریافت می‌کند. در ساختار چند پلتفرمی ابزارها یا فضاهای مجازی که در آنها نوعی تعامل وجود دارد و می‌توان گفت مخاطب سهم پررنگی دارد. شاید به جای این که نگاه به سوژه باشد، کمترین حالتش این است که می‌گوییم تعاملی است و بدترین حالتش این است که می‌گوییم یکسویه است.  سازمان صدا و سیما در آن فضای مجازی، مصرف‌کننده تولیدی غیر از خودش است؛ یعنی به زبان عامیانه شهروند‌-خبرنگاران یا ساختارهایی که با کلی نیرو به فضای مجازی می‌ریزند تا محتواهای مختلف تولید کنند. در بحث رسانه چندپلتفرمی‌بودن طبیعی است انتظارمان این است که اگر سند تحول رسانه‌ای طراحی‌شده، هم از محاسن روش سنتی استفاده شده و هم از ویژگی‌های رسانه نوین و چندگانه‌ای که در آن موجود است برخوردار باشد. بنابراین اگر این مسیر درست پیش برود و واژه‌ها، تعاریف و ساختارها را به طور روشن تعریف کرده و اصول را به صورت روشن پیش‌بینی کرده باشیم، سهم سلیقه عقب می‌رود. در صدا و سیما و رسانه ملی مواردی وجود دارد که یک موضوع خاص در دو مقطع زمانی توسط دو ناظر متفاوت و توسط دو نفر تصمیم‌گیری شده است. مثلا سریالی که سال80 ساخته شده در همان رسانه ملی این سریال تلویزیونی را چند سال بعد ناظر پخش جدید به گمان خودش نیازمند تغییر می‌بیند و در محصولی که می‌خواهد دوباره باز پخش شود، داستانش متفاوت می‌شود. 
سند تحول هر اندازه روشن‌تر، دقیق‌تر و با جزئیات قابل برداشت از سوی سازندگان آثار یا مخاطبان چه مخاطب سنتی و چه مخاطب مدرن باشد به همان اندازه مفهوم‌تر دریافت خواهد شد و می‌توان گفت سند خوبی است. در واقع می‌توان با دروازه‌بانی سهم هر کدام از مخاطبان را مشخص کرد و این‌که تعامل میان تولیدکننده و مصرف کننده (مخاطبان سنتی و نوین) برقرار خواهد شد و مسیر هدفمند جلو می‌رود. از سوی دیگر معتقدم یکی از مواردی که در دنیای امروز اهمیت دارد، بازخوردهایی است که به رسانه می‌رسد و بعد بازخوردها مورد تحلیل و بررسی قرار می‌گیرد. وقتی بار اول نسبت به موضوعات مشابه واکنشی می‌بینیم باید تحلیل داشته باشیم که این واکنش در دفعات بعد تکرار می‌شود چقدر منطبق با ماهیت حقیقی است و چقدر نسبت به واقعیت رخ‌داده فاصله دارد. زیرا برخی مواقع شاهد نقدهای غیرکارشناسی نسبت به برنامه‌های صدا و سیما هستیم و متاسفانه واقعیت به گونه‌ای دیگر انعکاس داده می‌شود.
طبیعی است که شبکه‌های معاند به دنبال هجمه‌پراکنی نسبت به صدا و سیما هستند. به همین دلیل از هر فرصتی استفاده می‌کنند. چندی پیش نمونه آن را دیدیم. به عنوان مثال وقتی کارشناس پرس‌تی‌وی به برنامه ملحق شد در ابتدا اعلام شد که این کارشناس در ایران زندگی می‌کند؛ پس باید بپذیریم این فرد می‌تواند تا حدودی فارسی بلد باشد اما از آنجا که تسلط زیادی روی زبان فارسی ندارد انگلیسی صحبت می‌کند. بعد از چند دقیقه برنامه قطع شد و عوامل پشت صحنه با او ارتباط گرفتند و کارشناس یک کلمه فارسی حرف زد. حال هر کس برداشتی از این موضوع دارد. اما وقتی عمیق به این موضوع نگاه کنیم و دیدگاه منطقی داشته باشیم متوجه خواهیم شد که فارسی این کارشناس چندان خوب نبود و نمی‌توانست کامل فارسی صحبت کند اما یکباره شاهد هجمه‌های زیادی علیه صدا و سیما از سوی شبکه‌های معاند می‌شویم و از سوی دیگر مخاطبی که از این موضوع چندان آگاهی لازم را ندارد شروع به نشر چند باره اتفاق می‌کند. جالب است بعد این موضوع را آن طور که دلمان می‌خواهد برداشت می‌کنیم و به آن بال و پر اضافه و غیرمنطقی هم می‌دهیم و آرام‌آرام مساله ساده را تبدیل به بحران می‌کنیم. 
هجمه‌پراکنی شبکه‌های معاند
نکته قابل تامل این است که شبکه‌های معاند مرتب می‌گویند مردم اعتمادشان را به رسانه ملی از دست داده‌اند و... حال این سوال مطرح می‌شود که اگر واقعا مردم اعتمادشان را به رسانه ملی از دست داده‌اند پس چرا روی این مساله تا این میزان حساس هستید؟ اگر کسی واقعا به رسانه اعتماد ندارد پس شما هم رهایش کنید. اما وقتی شبکه‌های معاند پشت سر هم واکنش نشان می‌دهند، نشان می‌دهد که در مسیر نقطه لج‌درآوردن هستند. پس هر چقدر هم رسانه ملی توضیح بدهد و به دنبال تحول باشد نمی‌خواهند قبول کنند. 
بنابراین رسانه ملی نقش مهمی دارد تا به موقع به مردم اطلاع‌رسانی کند و مردم هم به تحلیل و شناخت درست دست پیدا کنند. نه این‌که تحلیل‌هایشان را بر مبنای فضای بی‌اساس اینترنتی، شبکه‌های مجازی و شبکه‌های معاند بگذارند. بنابراین حضور به‌موقع رسانه ملی هنگام رویدادها اهمیت بسیار بالایی دارد که سهم واقعیت و حقیقت و اشتباه مشخص می‌شود.
 اصلاح نگرش‌ها
مثال دیگری می‌زنم. وقتی آقای اژه‌ای در قوه قضاییه به همه نگرش‌های مخالف و موافق گفت که اگر نکته‌ای دارید مستقیم به مردم بگویید و خیلی از موارد در کمترین زمان بررسی و پاسخ داده شد، اعتماد بسیاری از مردم را با این صحبت نسبت به قوه قضاییه ایجاد کرد که قوه قضاییه دارد به واکنش‌های بیرونی واکنش نشان می‌دهد و بررسی و اصلاح می‌کند. این موضوع باعث شد کم‌کم خیلی از نگرش‌ها به ویژه سیاسی دستشان می‌آید که تغییراتی در قوه قضاییه رخ داده و تصمیماتی که روز به روز گرفته می‌شود، برداشتی که ایجاد کرده را تقویت می‌کند. 
سازمان صدا و سیما هم می‌تواند این مسیر را دنبال کند و حتی به کسانی که در فضای مجازی نقدهای درست و کارشناسی می‌نویسند رجوع کند. برخی از این افراد روزانه نقدهایشان را با محوریت رسانه و ارتباطات می‌نویسند. مثلا آقای عباس عبدی که هر روز یادداشت می‌نگارد و خیلی از موارد بحث هایش به مباحث ارتباطی و رسانه‌ای برمی‌گردد. همه این مدل دیدگاه‌ها وقتی تحلیل شود تصمیم‌گیرنده یا برنامه‌ساز  یا تصمیم‌ساز رسانه ملی می‌تواند استنباط کند نکته‌ای که در نقطه مقابل به آن رسیده چقدر با حقیقت نزدیکی داشته یا چقدر از آن فاصله دارد و می‌شود اینها را خیلی بهتر ارزیابی کرد. در این صورت می‌توان نقاط قوت را در برنامه‌ها تقویت کرد و نقاط ضعف را کاهش داد. 
حتی می‌توان نظرسنجی‌های عام‌تر انجام داد و نظرات مردم را پرسید. به عنوان مثال اعلام شود بعد از پخش مسابقه فوتبال، نظرتان را نسبت به گزارشگر برنامه بدهید. بعد از نظرسنجی می‌شود اطلاعات را در اختیار برنامه‌سازان قرار داد تا آنها بیشتر در جریان کارشان قرار بگیرند. همچنین می‌شود با تحلیل‌های درست برنامه‌ها را تقویت کرد. مسلما وقتی نظرات اصولی به برنامه‌سازان انتقال داده شود، تحلیل‌ها در اتاق فکر مورد بررسی قرار می‌گیرد و اگر کار برنامه‌ساز اشکال داشته باشد، حل می‌کند. بنابراین نظرسنجی و بازخوردهای مردمی خیلی می‌تواند در مسیر تحول صدا و سیما کمک‌کننده باشد. 
حتی می‌توانیم هجمه‌های غیرکارشناسی را به این شکل مدیریت کنیم تا کم‌کم این موضوع اصلاح شود و به بخش تعاملی چندپلتفرمی‌ها می‌رسیم. یعنی همان بخش دروازه‌بانی سنتی که سر جای خودش است و در بخش دومش که درگیر شدیم با امثال شهروند -خبرنگاران مانند آقای عباس عبدی یا مانند بسیاری از کسانی که کامنت می‌گذارند و مطلب توزیع می‌کنند و در محیط‌های گسترده پخش می‌کنند آن وقت است که به صورت تعاملی می‌توانیم به شیوه‌های درست دست پیدا کنیم. حتی میزان هجمه‌ها کاهش می‌یابد. همچنین مردم جامعه هم با احساس نزدیکی با رسانه خواهند کرد. می‌توان در دنیای مدرن رسانه با تحلیل درست از دیدگاه مخاطب به نتایج مطلوب رسید و مسیر منطقی را پیمود. بنابراین رونمایی از سند تحول در رسانه می‌تواند نویدبخش اتفاقات خوب باشد که پیش رو است.

حسین سلطان‌محمدی - منتقد و کارشناس