نسخه Pdf

«دنیا» به آدم‌های تکراری نیاز ندارد!

نگاهی به «آداب دنیا»، نوشته مرحوم یعقوب یادعلی؛

«دنیا» به آدم‌های تکراری نیاز ندارد!

پیتر بروکس، نویسنده و محقق ادبی، می‌گوید: «تعریف ما از انسان بودن‌مان وابسته به قصه‌هایی است که درباره زندگی خودمان و جهان‌مان می‌گوییم.»

«دنیا» در رمان «آداب دنیا» مکان خاصی است، باغی است در اطراف اصفهان که افرادی بنا به قصه‌ها و سرگذشت‌هایی که دارند، در این دنیا دور هم جمع شده‌اند، دقیقا همان مکانی که احتمالا با خواندن سخن پیتر بروکس در ذهن‌مان شکل می‌گیرد! خانه‌باغی با چند ساختمان و ویلا و سوئیت، که اهالیاش خسته از آن دنیای بیرون به این دنیا پناه آورده‌اند. گرچه که این آرامش‌شان همان اول رمان به طریقی به هم میخورد و همین تمهید نویسنده برای به‌هم خوردن آن آرامش تعلیق بسیار خوب با پرداختی بسیار شایسته و تکنیکی ایجاد می‌کند، تعلیقی که تا به آخر خواننده را پای داستان و قصه نگه می‌دارد. 
نکته مهم و تکنیکی‌ای که هنگام خواندن در مورد روایت برایم برجسته بود، تبحر نویسنده در پرداخت شخصیت‌های غیرهمجنس بود. شخصیت «پروا» زنی است زنده و محکم که در اوایل کتاب خوب به او پرداخته شده است و عجیب این‌که دقیقا جاهایی که بی‌تاب دانستن بیشتر و بیشتر در مورد پروا بودم، پرداخت به قصه و سرگذشت او از دیدگاه سوم شخص محدود به ذهن خودش به پایان رسید. گرچه تا آخر کتاب به سرگذشت او از طریق روایات دیگر آگاه می‌شویم اما گویی نویسنده با این تمهید جا را برای خیال‌پردازی ذهنی بیشتر نسبت به پروا و نیز دیگر شخصیت‌ها باز گذاشته است؛ همان بازی کشاکش ذهنی خیال و شخصیت‌ها که گاهی تا ابد در ذهن خواننده باقی می‌ماند؛ کاش این کار را می‌کرد... کاش در فلان بزنگاه فلانعکسالعمل را نشان می‌داد... 
به طور کلی تکنیک روایت کردن نویسنده در کتاب همینگونه است؛ وارد کردن شخصیتی، پرداخت به او و قصه‌اش در زمان حال و گذشته و بعد رها کردن او در ذهن خواننده! تنها شخصیتی که از اول تا آخر با خواننده همراه است، «رامین» است، یک دهه شصتی سرخورده، که گویا در خلال این تعقیب و گریز و همراهی با پروا و با حضورش در دنیا به تکاملی ذهنی دست پیدا می‌کند.
در کنار شخصیت پردازی‌های رمان، وجود شخصیت «ضمیر» بهعنوان یک افغانستانی، نیز قابل تأمل است. این‌که جهان جغرافیایی یک داستان و آدم‌هایش با لهجه و گویش مناسب و تحقیقشده گسترش پیدا کند، نکته‌ای است شایسته تقدیر.
روابط بین آدم‌های آداب دنیا محدود به عشق و عاشقی‌های دمدستی نیست، بلکه نویسنده به بهانه یک عشق قدیمی و با ایجاد تعلیقی مناسب، نیست شدن «نوید»، به بازنمایی و بازگویی تاریخ معاصر کشورمان پرداخته است، دوره‌هایی بعد از انقلاب ایران، که کشور و مردم‌مان دستخوش اتفاقات بسیاری شدند، این دوره در کتاب از دیروز تا به امروز را دربر می‌گیرد. بخش‌هایی که مربوط به دهه 60 بود، از بخش‌های ملموس کتاب برای ما دهه شصتی‌ها بود.
رفت و برگشت‌های زمانی روایات بسیار ظریف و درهمتنیده بود و در عین حال برای خواننده گیج کننده نبودند.
چند سال پیش از مرحوم یعقوب یادعلی، کتاب «آداب بیقراری» را نیز خوانده بودم، که به نظرم یادعلی در آداب دنیا بسیار با صبر و حوصلهتر و در نتیجه منسجم‌تر عمل کرده است. 
می‌گویند «تنها صداست که میماند»، ولی بنده به‌عنوان یک خواننده که واژه‌ها برایم دنیاهایی را می‌سازند، به این جمله اضافه می‌کنم که «علاوه‌بر صدا، واژه‌ها نیز می‌مانند.»

الهام اشرفی - نویسنده